اروین یالوم ؛ نویسندهی روان درمانگر، این روزها روی تخت بیمارستان با مرگ می جنگد!
اروین دیوید یالوم معروف به اروین یالوم در سیزدهم ژوئن ۱۹۳۱ در واشنگتن دی سی آمریکا به دنیا آمد. در سال ۱۹۵۶ دکترای پزشکی خود را از دانشکده پزشکی بوستون دریافت کرد و در سال ۱۹۶۰ نیز در رشتهی روانپزشکی فارغالتحصیل شد و از سال ۱۹۶۳ فعالیت آکادمیک خود را در دانشگاه استنفورد آغاز و الگوی روانشناسی هستیگرا یا اگزیستانسیال را پایهگذاری کرد. از آن به بعد مشارکت های تأثیرگذار او در شاخه ی روانپزشکی آغاز شد.
اروین یالوم نوشتن را با مقالهنویسی برای مجلات علمی شروع کرد، اولین کتاب های غیر داستانی و تخصصی او به شدت مورد توجه دانشجویان روانپزشکی قرار گرفته و به زبان های مختلف ترجمه شدند.
اروین یالوم ؛ نویسندهی روان درمانگر
اروین یالوم علاوه بر تألیف کتب دانشگاهی چندین رمان نیز در حوزهی رواندرمانی منتشر کرد. داستان های واقعی با تغییر اسم واقعی اشخاص. این دسته از کتاب های اروین یالوم علاوه بر محتوای درمانی و علمی دارای نثری شیوا و تکنیک های نوشتاری هستند که شهرت بسیار زیادی را در میان عموم مردم (علاقمندان به حوزه ی روانشناسی و فلسفه) برای او رقم زدند و زندگی روحی بسیاری از مخاطبان را تحت تأثیر جدی قرار دادند.
در یک دایره سفر میکنم، چرا که هر چه بیشتر و بیشتر بهسوی فرجام کشیده میشوم، حس میکنم به آغاز نزدیک و نزدیکتر شده ام.
بیشتر بخوانید: مروری بر زندگی آنا گاوالدا و همذات پنداری زنان با آثار او
این نویسنده اذعان دارد که مخاطب مخفی او درمانگرهای جوان هستند. اروین یالوم داستانها و رمانهای آموزنده برای افراد این حرفه مینویسد و به این منوال همواره در مسیر تخصصی خود باقی میماند. اروین یالوم در مصاحبهای بیان میکند که در کتب درسی ریشهی تاریخی رشتهی درمانگری به روانشناسی قرن نوزدهم؛ به خصوص فعالیتهای فروید و یونگ نسبت داده میشود.
اما نظر شخصی اروین یالوم این است که فلاسفه و نظریهپردازان از ابتدای تاریخ درگیر مسائل وابسته به روانشناسی بودهاند. بنابراین او خواندن متون فلسفه را به طور جدی و عمیق در پیش گرفت و این مطالعات را در نوشتههای خود بسیار مورد استناد قرار داد.
اروین یالوم به عنوان یکی از موفقترین روانپزشکان قرن حاضر مفتخر به دریافت جوایز و نشانهای فراوانی در این رشته شده، از جمله جایزهی انجمن روانپزشکی آمریکا در سال ۲۰۰۲. از آثارش میتوان به «رواندرمانی اگزیستانسیال»، «وقتی نیچه گریست: رمانی درباره ی وسواس »، «هنر درمان: نامه ای سرگشاده به نسل جوان روان درمانگران و بیمارانشان»، «مامان و معنی زندگی: داستان های روان درمانی»، «درمان شوپنهاور»، «خیره به خورشید: غلبه بر هراس از مرگ»، «انسان موجودی یکروزه و قصه هایی دیگر از روان درمانی»، «دروغگویی روی مبل»، «مسئلۀ اسپینوزا»، «روان درمانی گروهی» و… اشاره کرد.
بیشتر بخوانید: مروری بر آثار میخائیل بولگاکف ؛ احترام و اقتباس به معنای کلاسیک واقعی
تئوری و عمل در روان درمانی گروهی هنوز به عنوان کتاب درسی به طور گسترده ای در دانشگاه ها تدریس می شود. همچنین کتاب «وقتی نیچه گریست» نشان طلا برای بهترین رمان داستانی را از باشگاه مشترک المنافع کالیفرنیا برای یالوم به ارمغان آورد. در سال ۲۰۰۷ میلادی نیز با اقتباس از همین رمان، کارگردانی آلمانی فیلمی به همین نام ساخت.
این روز های اروین یالوم در تخت بیماری می گذرد!
حال کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد؛ اروین یالوم ۸۶ ساله روی تخت بیمارستان پالوآلتوی کالیفرنیا است. او می گوید «نمی خواهم مراجعه کننده هایم را بترسانم.» او وقتش را با تماشای فیلم های وودی آلن و خواندن رمان های نویسنده ی کانادایی رابرتسون دیویس می گذراند. وقتی دو تا از دوستان صمیمیاش اخیراً فوت کردند، دریافت که خاطرات تسلیدهنده از دوستیشان همه آن چیزی است که باقی مانده است. با ناراحتی میگوید: «در ذهنم این فکر جوانه زده که واقعیتی بیش از این وجود ندارد. وقتی بمیرم، همهاش خواهد رفت». فکر اینکه ماریلین را ترک کند برایش عذابآور است. ماریلین محقق ادبی قابلی است و همراه همیشگی یالوم در سال های زندگی مشترک شان بوده است. یالوم درباره ی ماریلین می گوید: ««همسرم کتاب به کتاب همسنگ من است.»
یالوم متنفر است که با مرگ باید زندگی و این دنیا را رها کند. او در کتاب خیره به خورشیدش می نویسد: «ما در مردن، این تنهاترین اتفاق زندگی، تنهاییم». حال او باید تلاش کند همه ی آن چه را که در زندگی پرفعالیتش درباره ی مرگ به انسان های در حال احتضار گفته و پژوهش کرده به صحنه ی زندگی خود بیاورد و آن ها را عملی کند. چه کار دشواری! همه ی انسان ها در زندگی خود درباره ی هر موضوعی با تئوری هایی آشنا می شوند همین که بخواهند آن را از حالت بالقوه به حالت بالفعل دربیاورند زبانشان در دهان باز بسته می شود. حال درباره ی مرگ، انتظاری خوف انگیز ، مسخی دردناک، آوازی غمناک، لحظه ای آشنا که ساعت سرخ از تپش باز می ایستد و شمعی که به رهگذر باد میان بودن و نبودن درنگی نمی کند، بسیار بسیار دشوارتر…