بهرام گور و انیمیشن به سبک ظروف سفالینه مینایی!

داستان های ادبی ایرانی نیز مثل داستان های تاریخی همیشه روی آثار هنری به تصویر در می آمدند. خصوصاً آثار سرآمدی که قابلیت نمایشی داشته باشند. بهرام گور یکی از شخصیت های برجسته ی داستان های کهن ایرانی خصوصاً شاهنامه است. در آثار “نظامی” تحت عنوان “هفت پیکر” به این شخصیت پرداخته شده است در نتیجه تفاوت های اندکی در شخصیت داستان ها و جزئیات اتفاقات بین این دو منظومه مشهود است.
در “هفت پیکر”، زندگی بهرام گور ، پادشاه ساسانی نقل میشود که پس از دیدار با هفت دختر از هفت اقلیم، دلداده آنها میشود. در نهایت دستور میدهد هفت قصر با هفت رنگ مختلف برای هر یک از دختران هند، چین، خوارزمشاه، سقلاب، مغرب زمین، روم و ایران ساخته شود. بهرام گور هر شب قبل از خواب به حکایت نقل شده توسط دختران گوش میسپارد.
در یکی از داستان های شاهنامه، بهرام گور که شیفته ی شکار است، قصد میکند کنیزی اهل روم به نام آزاده را همراه خود به شکارگاه ببرد. این کنیز در هفت پیکر اهل چین و تحت عنوان فتنه شناخته شده است. بهرام گور و آزاده سوار بر یک شتر راهی مقصد میشوند. هنگام شکار، بهرام گور برای نشان دادن قدرت و مهارتش به کنیز، گوش آهویی را نشانه میگیرد و پس از اینکه آهو پایش را برای خاراندن گوشش بالا می آورد، بهرام بلافاصله تیری دیگر شانه میگیرد و گوش و سم حیوان را به هم می چسباند. او به انتظار تشویق کنیز میشیند اما آزاده با چشمانی گریان، شاه را ملامت و سرزنش میکند. همچنین در نقلی متفاوت از هفت پیکر، کنیز (فتنه) مهارت شاه را از تلاش و ممارست میبیند نه استعداد بالفطره او. بهرام از این حرکت کنیز خشمگین شده و او را به زمین میاندازد تا زیر سم های شتر لگدمال شود.
در مثنوی هفت پیکر، ماجرا با مرگ کنیز پایان نمی پذیرد. بهرام گور فتنه را به قلعه ای دورافتاده تبعید می کند. فتنه در آنجا برای بالا بردن گاو از ۶۰ پله تمرین می بیند. زمانی که بهرام گور برای بار دیگر با او روبرو می شود، تحت تأثیر قدرت این زن ناشناس قرار می گیرد و این توانایی را نتیجه ی تمرین و ممارست می داند.اما فتنه داستان سال های پیش و سخن خود را به یاد بهرام می آورد. بهرام فتنه را به جا می آورد و از کرده ی خود ابراز تاسف می کند.

این داستان در انواع آثار هنری اسلامی یافت میشود. نمونههایی از ظروف فلزی، سفالینه ها و مهرها از این دست هستند. در همه ی این نقوش، نقطه اوج داستان یعنی به زیر افتادن کنیز نشان داده شده است. اما هنرمند یک اثر به جای مانده از سده ی ششم و هفتم هجری قمری، روش متفاوت تری برای بازگو کردن انتخاب کرده است. در این بشقاب سرامیکی یافته شده در کاشان؛ اتفاقات همزمان و به صورت مرحله ای گرداگرد بشقاب در حال رخ دادن هستند. اولین تصویر که پیش زمینه ای از ماجرا به بیننده میدهد در وسط قرار دارد و بعد، قرار گیری تصویرها به ترتیب چشم بیننده را به دور بشقاب میگردانند تا سیر داستانی دنبال شود. به عنوان مثال آزاده در حال نواختن چنگ و بار دیگر (با لباسی متفاوت) زیر پای شتر به نمایش می رسد. در نتیجه همه ی داستان و نه بخشی از آن در قالب تصویرگری یک بشقاب نقل می شود.
