تکنولوژی

تب گنده سواری ، بیماری مسری دنیای خودرو؛ پادشاهی شاستی بلند ها !!!

تب گنده سواری - شاستی بلند - شاسی بلند - اس یو وس

افشین چند وقتی است دنبال ماشین می گردد، به تازگی پرشیای سفید به قول خودش « عروسک » را به سی میلیون تومان فروخته و با کلی وام و قرض و قوله بودجه اش را به صدتومان رسانده، هیچ معیار مهمی برای خرید ماشین جدید در ذهن ندارد جز یکی و آنهم اینکه ماشین باید دخترکش باشد، می پرسم ماشین دخترکش چطور ماشینی است ؟ می گوید: « شاستی بلند » . در ادامه با نت نوشت همراه باشید تا از تب گنده سواری و افزادی که ساشی بلند ها را شاستی بلند می خوانند و از اس یو وی داشتن لذت می برند بگوییم.

۲+

افشین چند وقتی است دنبال ماشین می گردد، به تازگی پرشیای سفید به قول خودش « عروسک » را به سی میلیون تومان فروخته و با کلی وام و قرض و قوله بودجه اش را به صدتومان رسانده، هیچ معیار مهمی برای خرید ماشین جدید در ذهن ندارد جز یکی و آنهم اینکه ماشین باید دخترکش باشد، می پرسم ماشین دخترکش چطور ماشینی است ؟ می گوید: « شاستی بلند » . در ادامه با نت نوشت همراه باشید تا از تب گنده سواری و افزادی که ساشی بلند ها را شاستی بلند می خوانند و از اس یو وی داشتن لذت می برند بگوییم.

پریسا دانشجوی ترم چهارم مهندسی مکانیک دانشگاه آزاد است، عادت به مفت سواری دارد و به جای تاکسی و مترو و اتوبوس ترجیح میدهد سواربر ماشین دوستان و همکلاسی ها به مقصد برسد، در روزهای دوشنبه و چهارشنبه که دانشکده شلوغ است اوحق انتخاب بیشتری دارد، پس میتواند بین ماشینهای هاچبک، ناچبک، کوپه و…..متعلق به دوستانش ماشین دلخواهش را برای مفت سواری انتخاب کند و صد البته که او یک انتخاب بیشتر نداردو آنهم: « شاستی بلند ».

علی و پرستو دوسالی هست که ازدواج کرده اند، علی تک فرزند یک کارخانه دار پیر است که همیشه خدا از شیر مرغ تا جان آدمیزاد برایش فراهم بوده است، علی همان اولین روز زندگی مشترک یکدستگاه آلفارومئو جولیتای « Alfa romeo giulitta » سفید با سقف پانوراما به پرستو هدیه داده است، اما دقیقا از دوماه بعد پرستو ساز جدیدی کوک کرده و ماشین دیگری میخواهد، وقتی علی از او می پرسد که دقیقا چه ماشینی میخواهد در جواب میگوید: «شاستی بلند»

تب گنده شواری - hummer h2

تب گنده شواری – hummer h2

محسن روزهای اولی که سقف لکسس آی اس « Lexus is 250 c » نقره ای رنگش را باز می کرد و هوای تمیز و فرحبخش شمیرانات در یک صبح اردیبهشتی به سر و صورتش میخورد، فکر میکرد دیگر هیچوقت ماشینش را عوض نخواهد کرد، اما یکی دوماه بعد که پشت یک چراغ قرمز وسط یک تویوتا لند کروزر « Toyota land cruiser » در سمت چپ و یک هامر اچ دو گذرموقت « hummer h2 » در سمت راست، یک پورشه کاین « Porsche cayenne » در پشت و یک ب ام و ایکس پنج « BMW x5 » در جلو ایستاد، احساس خیلی خیلی بدی بهش دست داد، احساس کرد که اتفاقی عکس داستان گالیور « که یک آدم معمولی بود که در سرزمین کوتوله ها گرفتار شده بود » برایش رخ داده است، خودش را یک آدم کوچولویا یک فانیت لی لی پوتی در سرزمین غولها تصور کرد، این بود که فردای همان روز روبروی آقای میم عین، مدیر یکی از معتبرترین نمایشگاههای خودروی شمال تهران نشسته بود، وقتی آقای میم عین از او پرسید که اینبار چطور ماشینی میخواهد؟ پاسخ داد: « شاستی بلند »

من خیلی سعی کردم به افشین و پریسا و پرستو و محسن بفهمانم چیزی که بهش میگویند « شاستی بلند » اسم دیگری دارد، اگر از آن گنده تر هاو توانمندترهایش باشد اسمش اس یو وی است که مخفف « sport utility vehicle » به معنای وسیله نقلیه تفریحی ورزشی است و اگر از آن کوچکترها و بی خاصیت ترها باشد بهش میگویند کراس اوور، تازه اگر همان را هم بخواهند درستش را بگویند در ترکیبش « ت » ندارد و « شاسی بلند » صحیح است، اما همچنان همه میگویند « شاستی بلند » انگار اینجوری بیشتر حال میکنند. بگذریم، شاید شما جوانترها به خاطر نیاورید که این تب گنده سواری از چه زمانی شایع شد ولی نسل من که نخستین سالهای میانسالی را میگذرانیم خوب به خاطر داریم که اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود میلادی مردم آمریکا به یکباره به ماشینهای بزرگ و جادار و چند منظوره یا همان، ام پی وی، که مخفف « multi purpose vehicle » به معنای وسیله نقلیه چند منظوره بود علاقمندشدند، ام پی وی فرم اتاقی است که در کشور ما به آن « ون » میگویند، خلاصه اینکه بعداز هفت هشت سال که ون ها داشتند در آمریکا خوب میفروختند به یکباره ذائقه بازار عوض شد و مردم به شدت طالب اس یو وی ها شدند، یعنی حول و حوش سالهای نود و چهار و نود وپنج میلادی بازار آمریکا تشنه اس یو وی بود و اینجا بود که اکثر کمپانیها دیدند یک خلاء بزرگ در سبد محصولاتشان وجود دارد که فروششان را به شدت کاهش داده است

کمپانیهای بزرگ و قدیمی و مشهور عموما ماشینی در سگمنت اس یو وی نداشتند و بر سر دوراهی سختی قرار گرفته بودند از طرفی این بازار تازه ایجاد شده چنان جذاب و پرکشش بود که غیبت در آن ضررهای هنگفتی متوجه شرکتها می کرد و از طرف دیگر اکثر این شرکتها تجربه ای در طراحی و تولید اس یو وی نداشتند و دیگر اینکه کمپانیهای لوکس و اسپرت سازی مثل مرسدس، ب ام و، پورشه و…..احساس میکردند تولید چنین خودرویی مخالف قراداد نانوشته ای است که میان آنها و هوادران و مشتریان بالقوه و بالفعل شان وجود داشت و به زبان ساده تر واهمه داشتند ورود به چنین بازاری باعث افت کلاس در نظر مشتری فرهیخته اروپایی باشد، با این وصف مرسدس بنز دل را به دریا زد و با تجربه ای که سابقا با تولید کلاس جی « صرفا برای مصارف نظامی » به دست آورده بود کلاس جدیدی در محصولات خود باز کرد که اسم آنرا « ام ال » گذاشت، البته مرسدس بنز با ام ال رفتاری شبیه یک همسر موقت صیغه ای داشت، با این توضیح که خارج از خانه و مملکت و حتی قاره خود و در ایالات متحده کارخانه ای برای تولید آن افتتاح کرد،طوری که انگار دوست نداشت مردم باکلاس آلمان و سایر کشورهای اروپایی از نزدیک با آن آشنا شوند.

تب گنده سواری -شاسی بلند

تب گنده سواری -شاسی بلند

پس از موفقیت مرسدس بنز و شکستن تابوی تولید ماشین بیابانی، ب ام و، فولکس واگن و پورشه نیز به بازار بیابانی های آمریکا پیوستند و همگی فروش نسبتا خوبی را تجربه کردند. اما برخلاف تصور ما که فکر می کردیم این یک بیماری مقطعی و منطقه ای باشد طولی نکشید که این تب سیاه از آمریکا خارج شد و عربهای پول خرج کن و فاقد ملاک و معیار حاشیه خلیج فارس، تازه به پول رسیده های اقتصادهای نوظهور شرق دور و حتی فرهیختگان قاره سبز راهم مبتلا کرد، و بازهم طولی نکشید که این میل بازار مانند سایر عقاید و نگرشها در جوامع انسانی از مغز و منطق و توجیه عقلانی تهی شد و فقط پوسته ای از آن باقی ماند به این معنا که اگر در ابتدا بازار تشنه بیابانی ها شده بود دلیلش این بود که مردم میخواستند با یک مرتبه پرداخت پول ماشینی بخرند که خصوصیات چند نوع ماشین را یکجا داشته باشد یعنی هم قابل استفاده در شهر و جاده به عنوان یک خودروی روزمره باشد ، هم اینکه اگر گذرشان به بیراهه ها افتاد بتوانند با خیال راحت به کوه و تپه بزنند یا در زمستانهای سخت ایالتهای شمالی دیگر مشکل زمینگیر شدن در برف و یخ را نداشته باشند و شاید از همه اینها مهمتر این بود که میخواستند ماشینی داشته باشند که همه اعضاء خانواده با هر قد و قامتی در آن احساس راحتی کنند و محدودیت حمل بار و وسیله هم نداشته باشند و حتی اگر پا داد و لازم شد بتوانند قایق یا کاروانی به ماشینشان ببندند و به طور خلاصه در مفهوم واقعی کلمه به دنبال یک وسیله نقلیه تفریحی ورزشی بودند وانصافا نسل اول اس یو وی هایی که با این خواست بازار تولید شدند « از قبیل مرسدس ام ال، ب ام و ایکس فایو، پورشه کاین، فولکس واگن توارگ و…» همه از این منظر ماشینهای کاملی بودند و علاوه بر فضای داخلی کافی توانایی بالارفتن از دیوار راست راهم داشتند. اما پس از خالی شدن پوسته تمایلات بازار از مغز و منطق، مردم اهداف اولیه خود از میل شدید به اس یو وی ها را فراموش کردند و از آن همه معیار عقلانی چیزی باقی نماند. به نحوی که الان همین مقدار که یک ماشین « گنده تر » از ماشینهای دیگرباشد کافیست و به این ترتیب در کشور ما و البته در اقصی نقاط گیتی امروزه شاهد تردد ماشینهای گنده ای با ظاهر یک ماشین بیابانی هستیم که عموما حتی توان بالارفتن از یک شیب ساده و مسطح مثل رمپ آپارتمان که اندکی با بارش برف لیز شده باشد را ندارند، شاید باور نکنید ولی با چشمان خودم شاهد بودم که یکی از همین گنده های نورسیده نتوانست در یک روز برفی از شیبی که زانتیا بالارفت، بالا برود. بنابراین در خصوص توانایی های خارج از جاده این نوع ماشینها بایدگفت همینقدر کفایت دارند که به دلیل بالاتربودن مرکز ثقل آنها نسبت به ماشینهای معمولی بتوانند بدون برخورد کف ماشین با زمین از ناهمواریها عبورکنند و انتظار بیشتری از آنها نباید داشته باشید. ازنظر فضای داخلی و صندوق بار هم به میزان ناچیزی با هاچبکها و سدانهافاصله دارند و توقع بکسل کردن کاروان و قایق و…..از آنها هم که از اصل و بنیاد خنده دار است.

این بیماری مسری « گنده سواری » یا شاسی بلند سواری امروز به شدت شیوع پیدا کرده است، مردم واقعا درک درستی از نیازهای خود ندارند، مثلا یک خانم خانه دار که از ماشین برای خرید روزانه و جابجایی بچه بین خانه تا مدرسه استفاده میکند چه احتیاجی بهشاسی بلند، اس یو وی یا کراس اوور دارد ؟ با یک هاچبک زیبا و تند و تیز هم میتواند این احتیاجات را برآورده سازد، مثلا واقعا در باور من نمی گنجد که چرا آدم باید پول یکدستگاه آلفارومئو جولیتای زیبا و بی نظیر را صرف خرید معمولی ترین کراس اوور بازار کند ؟ امروزه و با گران شدن خودرو و گرانتر شدن بی منطق ماشینی مثل هیوندایی سانتافه « Hyundai Santa fe » مردم حدود سیصد میلیون تومان پول بی زبان را صرف خرید یک کراس اوور معمولی میکنند که توانایی آفرود آنچنانی هم ندارد و به قول ما ایرانیها: « فقط هیکل گنده کرده است » . با این مبلغ می توان بهترین و زیباترین و دلچسب ترین سدانها، هاچبکها و کوپه ها رادر حالات صفر کیلومتر و کارکرده خریداری کرد ولی جنون گنده سواری یا شاسی بلند سواری چنان به ذهن مصرف کننده رسوخ کرده که به انتخابهای دیگر حتی فکر هم نمی کند.

و البته این جنون امروز در همه جای دنیا شایع است و خاص سرزمین ما نیست و دقیقا به دلیل همین اشتیاق دیوانه وار و بی منطق بازار به ماشینهای قدبلند بود که شاهد حماقتی بزرگتر از کراس اوورها بودیم، اگر در میان کراس اوورها از هر ده مورد یک مورد ماشین با قابلیتهای آفرود واقعی ساخته میشود در کلاس تازه واردی که بنده آنرا « هاچبک بلندقامت » نام گذاشته ام، اساسا جستجو برای توانایی های خارج از جاده کار احمقانه ایست، هیچوقت فلسفه وجودی ماشینهایی مثل :   رنو کپچر « Renault capture »،  پژو ۲۰۰۸ « Peugeot 2008 »، رنوساندرو استپ وی « Renault sandero step way » و امثال اینها را متوجه نشدم.

تب گنده سواری - شاسی بلند

تب گنده سواری – شاسی بلند

علی ایحال این منطق زنانه که « هرچه بزرگتر، بهتر » به شدت در دنیا رواج یافته به نحوی که تک تک لوکس سازان، اسپرت سازت سازان و حتی سوپر لوکس و سوپر اسپرت سازها هم که به شدت در برابر این میل غیر منطقی بازار مقاومت کرده بودند یکی یکی در حال تسلیم شدن هستندو پس از بنتلی و مازراتی و آلفارومئو، چندی پیش شاهد بودیم که لامبورگینی هم با URUS تسلیم شد و زمزمه هایی در مورد تولید اولین اس یو وی فراری و رولزرویس هم به گوش می رسد و احتمالا بعد از آن باید چشم به راه اس یو وی های بوگاتی و پاگانی و مک لارن و مایباک و…..هم باشیم.

خلاصه اینکه بیماری مسری « گنده سواری » چنان شیوع مرگباری یافته که تصور میکنم چهل سال بعد روی یک صندلی راحتی کنار شومینه نشسته ام و برای نوه ها و نتیجه هایم از روزهایی میگویم که ماشینها همه انقدر گُنده و یک شکل نبودند. احتمالا تا آن روزگار واژه هایی مثل: ناچ بک « natch back »، هاچ بک « hatch back »، لیفت بک « lift back »، فست بک « fast back »، استیشن واگن « station wagon »، کانورتیبل « convertible »، کوپه « coupe »، شوتینگ بریک « shooting brake » و……از فرهنگ لغات تخصصی خودرو پاک شده و من ناچارم تصاویری از فولکس واگن گلف « volks wagen golf »، مرسدس بنز کلاس ئی « Mercedes Benz e – class »، مزدا میاتا « Mazda mx-5 »، سیتروئن ایکس ام « Citroen xm »، لامبورگینی دیابلو « Lamborghini diablo » و….را برای آن روزگاران نگهداری کنم تا نوه ها و نتیجه هایم حرفهایم راباور کنند.

برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدترین‌های این هفته در نت‌نوشت

برو بالا