مفاهیم اقتصادی به زبان ساده، جدا کردن درآمد نفت از اقتصاد داخلی و توزیع درآمد نفت میان مردم!
در ادامه بررسی اصطلاحات موجود در برنامه بودجه سالانه کشور و پس از بررسی هزینه کرد درآمد نفت در اقتصاد، امروز قصد داریم به مفهوم جدا کردن درآمد نفت از اقتصاد داخلی و توزیع درآمد نفت میان مردم بپردازیم.
جدا کردن درآمد نفت از اقتصاد داخلی
با توجه به این که وارد کردن درآمد نفت به اقتصاد تبعات منفی مختلفی به دنبال دارد، یک دیدگاه این است که پول نفت به اقتصاد وارد نشود. ذکر این نکته ضروری است که بیماری هلندی منحصر به افزایش قیمت منابع طبیعی نیست. اگر درآمدهای ارزی یک کشور به هر دلیلی از جمله افزایش شدید صادرات، بالا رود احتمال بروز بیماری هلندی وجود دارد. در سال های اخیر که صادرات چین رشد کم نظیری داشته، مقامات چین از ورود درآمدهای ارزی حاصل از صادرات به داخل اقتصاد خودداری کرده اند و درآمدهای مذکور را در بازارهای سرمایه کشورهای توسعه یافته سرمایه گذاری کرده اند. چین تلاش می کند با این اقدام ارزش پول ملی خود را بیش از حد پایین نگه دارد. انگیزه چینی ها از این اقدام این است که می خواهند سوبسیدی به بخش قابل مبادله دهند و به زیان بخش غیرقابل مبادله، بخش قابل مبادله را تقویت کرده و توسعه دهند. این سیاست چین سیاستی موقتی است ولی به تدریج درآمدهای موجود در خارج از کشور اثرات خود را در داخل کشور به شکل افزایش دستمزد، افزایش قیمت خدمات و مسکن ظاهر خواهد کرد و نرخ ارز چین تعدیل خواهد شد.
در این راستا برخی از کشورها نظیر نروژ و تا حدی کویت اقدام به تاسیس صندوقی کرده اند تا این درآمد به حساب این صندوق واریز شود. درآمد ارزی انباشت شده در این صندوق، در بازارهای بورس معتبر در کل دنیا سرمایه گذاری می شود. معمولا این سرمایه گذاری به قدری متنوع انجام می شود تا ریسک موجود به حداقل کاهش یابد. به تدریج سود ناشی از این سرمایه گذاری به صندوق باز می گردد و می تواند مورد استفاده قرار گیرد و یا مجددا سرمایه گذاری شود. برخی کشورها نظیر ژاپن برای ممانعت از بروز مشکلات ناشی از هزینه کرد درآمد صادراتی در داخل اقتصاد، بخش خصوصی را تشویق می کند تا درآمد صادراتی خود را در کشورهای دیگر سرمایه گذاری کند. به این ترتیب از ورود این سرمایه ها به داخل کشورشان ممانعت انجام می شود.
توزیع درآمد نفت در میان مردم
استدلال اصلی این دیدگاه آن است که دولت ها همواره ادعا می کنند که می خواهند برای خدمت به مردم درآمد نفتی را هزینه کنند. در عمل دیده می شود که این اقدام به درستی انجام نمی شود و بیشتر به شکل رانت توزیع ناعادلانه می شود. چه کسی بهتر از خود مردم می تواند از درآمد مذکور برای افزایش رفاه استفاده کند؟ آیا دولت بهتر از مردم از نیازهای آن ها مطلع است و بهتر می توانند چنین هزینه ای را انجام دهد؟ به نظر پاسخ منفی است و هر کس خود بهتر از دیگری می تواند مطلوبیت خود را حداکثر کند. پس چه بهتر که سهم هر کس از درآمد نفتی به خود وی واگذار شود.
واقعیت آن است که تا وقتی پول نفت در دستان دولت باشد و مردم پول را از دولت و دستگاه های دولتی دریافت کنند نمی توان انتظار داشت که دموکراسی و پاسخ گویی حکومت ایجاد شود. همواره دست بالا با کسی است که پول دست اوست. به عنوان مثال تا وقتی که بودجه دانشگاه ها تماما توسط دولت تامین می شود انتظار استقلال دانشگاه آرزویی دست نیافتنی خواهد بود. دموکراسی مدرن نظامی است که شهروندان در مقابل دولت قوی هستند و دولت خدمت گذار مردم خواهد بود اما وقتی پول در دستان حکومت باشد، به رغم شعارهای جذاب، مردم خدمت گذار دولت خواهند بود. لذا دغدغه آزادی خواهی و دموکراسی خواهی انگیزه ای است که در پس این طرح قرار دارد.
یکی از انگیزه های اصلی موافقین توزیع فراگیر و بدون تبعیض یارانه میان همه مردم همین بود که پول یارانه را در واقع بخشی بخشی از پول نفت قلمداد می کردند و چون پول نفت متعلق به همه مردم است پول یارانه را نیز متعلق به همه مردم می دانستند و بر توزیع برابر آن تاکید می کردند.
درآمد مالیاتی
بخش دیگر از درآمدهای دولت از محل وصول مالیات تحقق می یابد. مالیات معمولا به اشکال مختلفی دریافت می شود. درآمد و ثروتی که مشمول مالیات قرار می گیرد، اصطلاحا پایه مالیاتی خوانده می شوند. میزان پرداخت مالیات تابعی از ضریب مالیاتی تعیین شده است. پرداخت مالیات همواره برای انسان ها دشوار است چرا که انسان ها با پرداخت مالیات بخشی از درآمد یا ثروت خود را از دست می دهند. این امر وقتی در کنار این واقعیت قرار می گیرد که در کشورهای توسعه یافته مالیات به موقع و داوطلبانه پرداخت می شود، موجب این تفسیر غلط شده که تفاوت های فرهنگی تفاوت هایی را در رفتار مالیات دهی ایرانیان و غربیان ایجاد کرده است. طبیعتا توصیه ای که از این توصیف و تفاسیر ملهم خواهد شد آن است که باید مردم را با اهمیت مالیات آشنا نمود و از تبلیغات برای ترویج مالیات استفاده کرد. این نگرش در مقابل نگرش اقتصادی قرار دارد که بر حسب آن انسان ها ندرتا بر حسب حس خیرخواهی و نوع دوستی حاضر به از خودگذشتگی می شوند. انسان موجودی است که معمولا منافع خود را بر منافع جمعی ترجیح می دهد. لذا انسان ها تا ملزم نگردند حاضر به پرداخت مالیات و پذیرفتن ناخشنودی ناشی از آن نخواهد بود. گرچه تبلیغات فرهنگی می تواند تاثیر کمی داشته باشد اما تهدید به جریمه عامل مهم تری است که افراد را به پرداخت به موقع و به اندازه مالیات ترغیب می سازد.
به تعبیر دیگر اگر غربیان مالیات خود را به موقع پرداخت می کنند و درآمد و ثروت خود را داوطلبانه و به طور دقیق اظهار می کنند نه به دلیل فرهنگ غیرخواهی ودیگر دوستی است بلکه به دلیل آن است که در آنجا نظام های مالیاتی به قدری تکامل یافته که امکان دروغ گفتن و یا فرار کردن از پرداخت مالیات کم شده و در عین حال جریمه سنگینی برای چنین اقداماتی در نظر گرفته می شود. به همین دلیل انسان های عقلایی با محاسبه احتمال لو رفتن و هزینه های ناشی از این خطا به نفع خود می بینند که درست و قانونی عمل کنند. مورد مالیات دهی یکی از مصادیقی است که نشان می دهد منطق اقتصادی که مبتنی بر شکل دهی به انگیزه های اقتصادی ( که بر اساس آن افراد به نفع خود ببینند که کار دست را انجام دهند) به مراتب قوی تر و مطمئن تر از منطق فرهنگی است.
مشکل اصلی که در رابطه با نظام مالیاتی ایران وجود دارد عدم توسعه آن است. در کشورهایی که درآمد نفت وجود ندارد، دولت ها مکانیزم های جمع آوری مالیات را به شدت تقویت می کنند و آن را توسعه می دهند. تیم بزلی محقق مشهور اقتصاد سیاسی توسعه معتقد است که توان دولت ها در جمع آوری مالیات شاخصی از مفهوم ظرفیت و قابلیت دولت است. در ایران به دلیل اتکا دولت به درآمد نفت، مکانیزم های جمع آوری مالیات رشد و ارتقا نیافته است. قوانین مالیاتی از قبل از انقلاب تا کنون دست نخورده باقی مانده و به دلیل پیچیدگی زیاد، به کار بستن آن دشوار شده است. نظام مالیاتی ایران هم اکنون به صورت غیرمکانیزه متکی به ماموران مالیات است. به همین دلیل نیز پدیده فساد و رشوه گیری در امر جمع آوری مالیات شایع است.
عدم توسعه نظام مالیاتی در ایران هم از حیث محدود بودن پایه مالیاتی و هم از حیث پایین بودن ضریب مالیاتی قابل بررسی است. منظور از محدود بودن پایه مالیاتی این است که به رغم افزایش ابعاد اقتصادی ایران، افراد و نهادهایی که به عنوان مالیات دهنده شناسایی شده اند، رشد چندانی نداشته است. همین مسئله موجب گردیده تا هر وقت دولت از جهت بودجه تحت فشار قرار می گیرد، بخشی از این فشار را متوجه پایه مالیاتی محدود شناسایی شده می کند و تلاش می کند درآمد مورد نیاز خود را از این محل تامین نماید. این وضعیت موجب گردیده تا فرار مالیاتی در ایران تشدید گردد و فعالیت غیررسمی در برابر فعالیت رسمی جذابیت بیشتری پیدا کند. ضرایب مالیاتی نیز در ایران در مقایسه با دیگر کشورهای دنیا بسیار پایین است. گفته می شود ضرایب مالیاتی در برخی از کشورها به ۰٫۵ و گاه تا ارقام بالاتر هم می رسد.
از جمله پیامدهای عدم توسعه نظام مالیاتی در ایران جمع دیرهنگام مالیات است. این واقعیت که در یک اقتصاد تورمی ارزش پول در طول زمان کاهش می یابد موید آن است که اگر در یک اقتصاد تورمی با نرخ ۲۰%، مالیات با یک سال تاخیر دریافت گردد، در واقع یک پنجم درآمد دولت کاهش یافته است.
مالیات یکی از مهم ترین ابزارهای سیاست گذاری دولت است. دولت ها به تجربه و تحقیق آموخته اند که می توان با تغییر در ضرایب مالیاتی، انگیزه های افراد را در جهات مختلف شکل دهند. تغییر و جهت دهی به انگیزه های افراد موجب می گردد تا دولت بتواند به نحوی موثر در ابعاد گوناگون در اقتصاد مداخله نماید. به عنوان مثال امروزه در همه جای دنیا تلاش می شود افراد در عرصه کسب و کار در چارچوب حقوقی به جای شخصیت حقیقی ظاهر گردند. این امر منافع زیادی برای تجارت به دنبال دارد و از شخصی شدن امور جلوگیری می کند و مسئولیت پذیری را در قبال فعالیت های تجاری تقویت می نماید. از ابزار مالیات برای تحقق این خواست می توان استفاده کرد. روش کار نیز به این صورت است که مالیات اعمال شده بر فعالیت اقتصادی شخصیت های حقوقی کمتر از فعالیت شخصیت های حقیقی است. به این ترتیب افراد ترغیب می شوند تا به سمت ایجاد نهادهای حقوقی حرکت کنند. متاسفانه به دلیل عدم توسعه نظام مالیاتی در ایران، دولت و نظام تصمیم گیری و سیاست گذاری اقتصادی توان استفاده از این ابزار سیاست گذاری را به شکل مطلوب ندارد.
یکی از مهم ترین کارکردهای مالیات ایجاد عدالت و توزیع درآمد متوازن در جامعه است. این تناقض بزرگ در تاریخ معاصر ما مشاهده می گردد که شعار عدالت شعاری است که بیشتر از هر شعار دیگری مطرح گردیده اما اصلاح نظام مالیاتی و توجه به مالیات شاید موضوعی باشد که کمترین توجه به آن مبذول گردیده است. بازتوزیع از طریق مالیات بر حسب ظاهر مهم ترین ابزاری است که بشر برای ایجاد عدالت و کاستن از نابرابری در جامعه شناخته است. مهم ترین شاهد این ادعا که مالیات ابزار تحقق عدالت است آن است که در کشورهای اسکاندیناوی پیشرفته ترین نظام های مالیاتی و بالاترین نرخ مالیات و در عین حال کمترین نابرابری در توزیع درآمد وجود دارد. این امر نشان دهنده آن است که ابزار مالیات تا چه حدود می تواند در ایجاد برابری و توازن در توزیع درآمد کارگر افتد.
مکانیزم مالیات گیری به رغم محاسن و کارکردهایی که گفته شد، دارای یک اثر انگیزشی منفی است که اصطلاحا اختلال نامیده می شود. مقصود این است که اگر شما بدانید بخش بزرگی از ثمرات کار بیشتر شما به شکل مالیات از شما گرفته خواهد شد، انگیزه کار بیشتر نخواهید داشت و این به زیان اقتصاد است. در عین حال مالیت گیری هزینه های خاص خود را دارد و نرخ های مالیات بالا هزینه های بیشتری دارد چرا که افراد را به فعالیت غیررسمی می کشاند. درآمد نفت این امکان را به کشورهای نفتی داده که ناگزیر نباشند تا نرخ مالیات بالا تعیین کنند و اختلالات مالیات گیری و هزینه های ناشی از آن را متحمل شوند.