جلال آل احمد: مروری بر آثار و زندگی نویسنده
جلالالدین سادات آل احمد معروف به جلال آل احمد در روز ۲ آذر و به قول بعضی روایتها ۱۱ آذر سال ۱۳۰۲ در محلهی سید نصرالدین از محلههای قدیمی تهران در خانوادهای روحانی و اصالتا اهل طالقان پس از هفت دختر متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسر خانواده بود.در ادامه با نت نوشت همراه شوید.
جلال آل احمد: مروری بر آثار و زندگی نویسنده
زندگی جلال آل احمد در کودکی در محیطی مذهبی گذشت. پدر جلال، آیت الله سید احمد طالقانی تمام سعی خود را بکار بست تا از او جانشینی برای خود پرورش دهد.
اما کوششهای پدر در تربیت مذهبی کودک به ناکامی انجامید.
پس از پایان یافتن دورهی دبستان به دلیل آنکه پدر جلال، تحصیل فرزند را در مدارس دولتی نمیپسندید و پیشبینی میکرد که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف میکند، با او مخالفت کرد و جلال روانهی بازار کار شد تا حداقل حرفهای برای گذران زندگی خود بیاموزد.
جلال آل احمد “ترجیح میدهم حقیقتی مرا آزار دهد، تا اینکه دروغی آرامم کند.”
زندگی جلال آل احمد روزها به کارهایی چون ساعتسازی، سیمکشی برق، چرم فروشی و … میپرداخت و شبها دور از چشم پدر در کلاسهای شبانه مدرسهی “دارالفنون” به تحصیل خود ادامه میداد.
زندگی جلال آل احمد در دوران دبیرستان نیز مصادف با جنگ جهانی دوم بود. در همین دوران پدر به دلیل حضور برادر بزرگتر جلال سید محمد تقی در نجف، او را روانهی نجف کرد تا به تحصیل علوم حوزوی بپردازد.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] از رنجی که میبریم نوشتهی جلال آل احمد
جلال آل احمد به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. جلال بیش از دو ماه زندگی با برادر را تاب نیاورد و به ایران بازگشت.
پس از بازگشت از نجف، جلال راه خود را به طور جدی پیش گرفت و در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی شد و در سال ۱۳۲۵ در رشتهی ادبیات فارغالتحصیل شد.
زندگی جلال آل احمد در سال ۱۳۲۴ با چاپ داستان “زیارت” در مجلهی سخن دست خوش اتفاقات جدیدی شد و در همان سال مجموعهی داستانی به نام “دید و بازدید” را منتشر کرد.
«دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم که: «برو بازار کار کن» تا از من جانشینی بسازد و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم.»
وی در سال ۱۳۲۶، به عنوان آموزگار در وزارت فرهنگ مشغول به کار شد و در همین زمان تحصیلات خود را در رشتهی ادبیات فارسی ادامه داد.
زندگی جلال آل احمد در سال ۱۳۲۷ در اتوبوس اصفهان به تهران مسیری متفاوت تر به خود گرفت و در این سفر با “سیمین دانشور”، داستان نویس و مترجم معاصر، آشنا شد و در سال ۱۳۲۹ با وی ازدواج کرد اما آنها هیچ وقت صاحب فرزندی نشدند.
آل احمد در سال ۱۳۳۰ پیش از آنکه از رسالهی دکتری خود با عنوان “قصه هزار و یک شب” دفاع کند، تحصیلات دانشگاهی خود را نیمه کاره رها کرد.
در کتاب “خدمت و خیانت روشنفکران” جلال دلیل بیعلاقگی خود را نسبت به دریافت درجهی “دکتری” به کم سوادی برخی از استادان دانشگاه مربوط دانست. او همچنین در دیدار با “علی شریعتی” از نیمه کاره رها کردن تحصیلات تکمیلی خود به عنوان “موهبت” یاد کرد.
به طور کلی نثر جلال آل احمد نثری است شتابزده، کوتاه، تاثیرگذار و در نهایت کوتاه و ایجاز. او در شکستن برخی از سنتهای ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم نظیر داشت و این ویژگی در نامههای او به اوج میرسد.
اغلب نوشتههایش به گونهای است که خواننده میتواند بپندارد نویسنده هم اکنون در برابرش نشسته و سخنان خود را بیان میکند و خواننده، اگر با نثر او آشنا نباشد و نتواند به کمک آهنگ عبارات، آغاز و انجام آنها را دریابد، سر در گم خواهد شد.
از این رو نا آشنایان با سبک آل احمد گاهی ناگریز میشوند عباراتی را بیش از چند بار بخوانند.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] سه تار نوشتهی جلال آل احمد، فرهنگ و استعدادهایی خفته در ذهن
مروری بر آثار جلال آل احمد
آثار او را به طور کلی میتوان در پنج مقوله یا موضوع طبقهبندی کرد: قصه و داستان، مشاهدات و سفرنامه، مقالات، ترجمه و خاطرات و نامهها. از آثار او میتوان به “از رنجی که میبریم”، “سه تار”، “زن زیادی”، “سرگذشت کندوها”، “مدیر مدرسه”، “نون و القلم”، “نفرین زمین”، “پنج داستان”، “سنگی بر گوری” و …
در زمینهی تالیف و در زمینهی ترجمه، “تشنگی و گشنگی” اثر اوژن یونسکو (که در حدود پنجاه صفحهی این کتاب را جلال آل احمد ترجمه کرده بود که مرگ زودرس باعث شد نتواند آن را به پایان ببرد.
پس از آل احمد دکتر منوچهر هزارخانی بقیه کتاب را ترجمه کرد.) “چهل طوطی (با سیمین دانشور)”، “مائدههای زمینی” از آندره ژید، “کرگدن” از اوژن یونسکو، “سوتفاهم” و “بیگانه” از آلبر کامو و … میتوان نام برد.
جلال آل احمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ پس از سالها قلم زدن در عرصههای مختلف نوشتاری در حالی که در کلبهای در جنگلهای اسالم گیلان زندگی میکرد بر اثر آمبولی دارفانی را وداع گفت و در شهرری به خاک سپرده شد.
بعد از مرگ جلال آل احمد افرادی زیادی دربارهاش نوشتند از آن جمله میتوان به “غروب جلال” در سال ۱۳۶۰ نوشتهی سیمین دانشور؛ که شامل دو بخش است.
بخش اول «شوهرم جلال» که دربارهی زندگی و اندیشههای آل احمد نوشته شده و بخش دوم که دربارهی روزهای پایانی زندگی آل احمد است)، “نقدی بر غرب زدگی” نوشتهی داریوش آشوری، “چکامه زخم” مجموعه ۴۷ شعر است که “مهدی اخوان ثالث”، “احمد شاملو”، “م.آزاد” و “حسین منزوی” برای آل احمد سرودهاند و… اشاره کرد.
بیشتر بخوانید: مصطفی مستور: بهترین شکل ممکن بوسیدن روی ماه خدا…
“مهدی اخوان ثالث” در رثای جلال آل احمد به نیکی و دقیق سرودهای دارد که حالات آن مرحوم را توصیف میکند:
از صف ما چه سری رفت و گرامی گهری
ای دریغا، چه بگویم که چهها بود جلال
ریشه خون و گل گوشت رها کن که تمام
عصب شعلهور عاصی ما بود جلال
همه تن او رگ غیرت، همه خون خشم و خروش
همه جان شور و شرر، نور و نوا بود جلال
استخوان قرص، تنی، پیکره جهد و جهاد
تن بهل، کز جنم و جان جدا بود جلال
دل ما بود و در آن درد و دلیری ضربان
سینهاش خانقه سرّ و صفا بود جلال
همزبان دل ما، همضربان دل ما
تپش و تابش آتشکدهها بود جلال
هر خط او خطری، هر قدمش اقدامی
هر نگه، نایره نور و ذکا بود جلال
پیشگامان خطر، گاه خطا نیز کنند
گرچه گویند که معصوم نیا بود جلال
دم عصمت نزد، اما قدم عبرت زد
جای کتمان، پی جبران خطا بود جلال
قلمش پیک خطر پویه، که بر لوح سکوت
تازه صد سینه سخن، بلکه صلابود جلال
چه یلی از صف ما، بیبدلی از کف ما
رفت و دردا که به صد درد و دوا بود جلال
گرچه میرفت ز اولاد پیمبر به شمار
من بر آنم که ز ابناء خدا بود جلال
گرچه در خانه و در بستر خود رفت به خواب
شک ندارم که یکی از شهدا بود جلال