مهدی اخوان ثالث: مروری بر آثار و زندگی شاعر
گفته است: «حقیقت امر…این است که ما کاره ای نیستیم.» این را از نوشتهی باغچه بان پیر خوانده و پسندیده است. مهدی اخوان ثالث معتقد بود بدین نکته معترف نبودن، خود خامی و پوچی بسیار میخواهد.
مهدی اخوان ثالث میگفت در جهان شعر و هنر و به خصوص در مقولهی ادبیات فارسی زبان با حضور سران برجسته، گفتن این که خود چنان و چنین است بیش از آن که نادرست باشد، مضحک است. او مصر بود که فقط یک تماشاگر بر احوال این زندگی و زمانه است.
این حد تواضع و فروتنی در کسی که بی شک یکی از وزنه های ادبیات غنی فارسی را به دوش میکشیده مثال زدنی است. اخوان در جایی دیگر گفته است: شاگرد همهی آن کسانی است که استادند. در ادامه با مروری بر آثار و زندگی مهدی اخوان ثالث با نت نوشت همراه باشید.
بیشتر بخوانید: ابوالحسن صدیقی: مروری بر آثار و زندگی خالق مجسمههای مفاخر ایران؛ “میکل آنژ شرق”
مهدی اخوان ثالث , حقیقت امر این است که ما کارهای نیستیم
مهدی اخوان ثالث شاعری را با شعر کهن «ارغنون» آغاز کرد و با شعر کهن «ترا ای کهن بوم بر دوست دارم» پایان داد. خودش در «عطا و لقای نیما یوشیج» گفته: «من ذولسانین هستم، هم شعر کهنه میفهمم و هم شعر نو و در هر دو نوع هم آثاری دارم.» او از نیما با عنوان «مردی بود مردستان» یاد کرده و در عمل، ارادت و اعتقادش به نیما از همه بیشتر بوده است.
کتاب «زمستان» داوری مهدی اخوان ثالث دربارهی زندگی و زمانه ای است که در آن بوده است. امید، تنها مردم را به رسمیت میشناخت و معتقد بود که داوری را باید نزد آن ها سپرد و مردم حق مطلق دارند که بپسندند یا نپسندند. این جا بود که پیوند دائمی میان شعر نو و دردهای جامعه برقرار شد، شعر اخوان نقطهی عطف شعر نو شد شعری که تاروپود وجود او و عامل حیاتش بود.
بیشتر بخوانید: نجف دریابندری ؛ مترجمی به وسعت دریا
مهدی اخوان ثالث در مقولهی عشق نظر بر این دارد که به عنوان موضوعی که بشردوستانه است به آن ایمان داشته اما معتقد است همهی محبت یک انسان برای انسان دیگری کافی نیست. پس عشق به همه کس یک دروغ شاخدار و یک فریب است به معنای این است: عشق به هیچ کس نداشتن. اما این امری حقیقی، بشری و نجیبانه است که انسان میتواند انسان را دوست داشته باشد و شاید توانستنی مطلق.
به هر حال تفاهم و الفت ارواح، امری ارجمند و متعالی است و شعر و هنر از جمله زیباترین و تواناترین موجبات معرفت و یگانه شدن و از جمله وسایل این پیوند همدلی و الفت است و شاید در این مرحله و مقام است که شعر غایت عالی و نهایت متعالی خود را کمابیش پیدا میکند یعنی هم وسیله میشود و هم هدف.
بیشتر بخوانید: سهراب سپهری: مروری بر زندگی و آثار
حیف از تو ای مهتاب شهریور که ناچار
باید بر این ویرانهی محزون بتابی
وز هر کجا گیری سراغ زندگی را
افسوس، ای مهتاب شهریور نیایی
ای پرتوِ محبوس! تاریکی غلیظ است،
مه نیست آن مشعل که مان روشن کند راه
من تشنهی صبحم که دنیایی شود غرق
در روشنی های زلال مشربش؛ آه
زین مرگ سرخ و تلخ جانم بر لب آمد…
ایران درّودی در توصیف مهدی اخوان ثالث گفته است به جد شاعر باغ بی برگی مفهوم زیبا زیستن است. زیبا در چهره و شکوهمند در شعر. او از شعرایی است که درد زیستن را درک کرده و این مفهوم در شعرهایش هم نمود یافته است. کسی که که از تاریکی دوران رنج میبرده و حتی در جایی گفته من دیگر چشمم به تاریکی عادت کرده به این معنی که این رنج دائمی را در حیاتش با خود هماره حمل کرده است.
جای بسی خوشحالی و افتخار است حضور او در ادبیات فارسی و بسی غم و اندوه در فقدان او، اما با میراث همیشه جاودانش میتوان و با یاد حضور او روزگار را سپری کرد لیکن جای سوال است که پنجاه سال آینده با این حجم شعر سخیف از ادبیات جاری و ساری امروز برای آیندگان چه باقی خواهد ماند؟