رمان کاناپه قرمز نوشتهی میشل لبر

رمان کاناپه قرمز (با نام اصلی: Le canapé rouge)نام اثری نوشته میشل لبر Michèle Lesbre نویسنده فرانسوی است. میشل لبر این روزها در فرانسه مشهور است و رمان کاناپه قرمز شاید مشهورترین اثر وی باشد. در ادامه با تحلیل رمان کاناپه قرمز با نت نوشت همراه باشید.
رمان کاناپه قرمز در سال ۲۰۰۷ نامزد دریافت جایزه «کنگور» -معتبر ترین جایزه ادبی فرانسه- بوده و چندین جایزه دیگر نیز دریافت کرده است. میتوان گفت رمان کاناپه قرمز به نوعی روایت یک حس نوستالژیک به گذشته است.
این حس سبب آن میشود که زنی برای پیدا کردن یار سالهای جوانی خود به سفری طولانی برود. روایت رمان کاناپه قرمز را شاید بتوان روایتی شاعرانه در عین حال موجز دانست که موضوعی بزرگ و بشری را در ۱۵۰ صفحه روایت میکند.

رمان کاناپه قرمز نوشتهی میشل لبر
در رمان کاناپه قرمز مخاطب با خاطرات و زندگی دو نسل مواجه میشود. Michèle Lesbre در رمان کاناپه قرمز توانسته است نه تنها تفاوتهای دو نسل را به خوبی به تصویر بکشد بلکه او تشابهات و ویژگیهای مشترک این دو نسل و به طور کلی روابط انسانی را نیز به نمایش گذاشته است.
شاید “میشل لبر” به نوعی در این کتاب عنوان میکند که بشر تجربههای مشترکی مانند عشق، وابستگی و تعلقات دنیوی را در دورههای مختلف به شکل متفاوتی تجربه میکند و این تفاوت همان متمایز بودن خصوصیات نیلها از یکدیگر است.
بیشتر بخوانید: تحلیل رمان ترلان نوشتهی فریبا وفی

“کلمنس” شخصیت پیرزنی است که در همسایگی شخصیت اصلی زندگی میکند. او همیشه روی یک کاناپهی قرمز رنگ مینشیند و عکسی یادگاری را در شیار آن مبل نگهداری میکند. عکس متعلق به دوران جنگ و نوزده سالگی پیرزن است.
همانطور که آن عکس در لایههای زیر کاناپهی قرمز رنگ پنهان شده است، لایههای پنهان دیگری نیز در شخصیتها و جریان داستان وجود دارد که نویسنده با مهندسی اطلاعات و روایت خود توانسته مخاطب را ترغیب کند تا این لایهها را یک به یک کنار بزند و تا آخر ماجرا با آن همراه باشد.
شاید بتوان گفت که میشل لبر دو قطب در داستان که “آن” و “کلمنس” هستند را با خاطرات دور و نزدیک هر کدام که با مسائل و سرخورگیهای زیادی است مقابل هم قرار میدهد و در همین بین مخاطب را نیز به عنوان قطب سوم داستان نشانه میگیرد. مخاطبی که امکان دارد خود را با “آن” و کلمنس” همراه کند و خاطرات و گذشتهی خود را مدام با خواندن این رمان همزمان به یاد آورد.
بیشتر بخوانید: تحلیل رمان جزیره سرگردانی سیمین دانشور

در رمان کاناپه قرمز با گذشته هایی مواجه میشویم که شاید هر انسانی او را در گوشهای قرار میدهد و سعی میکند با گذشتن از آن به زندگی حال و آیندهی خود بپردازد. اما این گذشته در لایهای از زندگی فرد همیشه وجود دارد.
گاها” او را و زندگی کنونیاش را تحت تاثیر قرار میدهد. شاید اتفاق ویژهای که در رمان “کاناپه قرمز” است این باشد که شخصیت اصلی با محرکی که شاید “کلمنس” و گذشتهاش است به وجوهی از زندگی خود باز میگردد که میتواند راهگشای آیندهاش نیز باشد.
او در ابتدا تمایلی به بازگشت به گذشتهی خود ندارد اما “کلمنس” و روایت او از گذشتهاش منجر به سفری برای “آن” میشود که با تمام سختی و طولانی بودنش شکافی را که در زندگی او بوده است را به نوعی ریشه یابی میکند. شخصیتهای رمان شاید انسان هایی ایده آلیستی هستند که با وجود به هدف نرسیدن آرزوهای شان تا آخر عمر حسرت آن آرمانهای از دست رفته را میخورند.
بیشتر بخوانید: تحلیل رمان گلنار و آیینه نوشتهی محمد اعظم رهنورد زریاب

رمان کاناپه قرمز شاید مخاطب را به یاد الگوی “سفر قهرمان” بیندازد که قهرمان در آن سفری را آغاز میکند و در این سفر به حقایقی دربارهی خود و دنیای پیرامون خود دست مییابد.
او پس از بازگشت از سفر انسانی متحول شده است. تحولی را که با نوعی شناخت همراه است. “آن” نیز پس از بازگشت از سفر راه دور متحول میشود و در آخر داستان او را با نگاهی متفاوت به زندگی و حتی “کلمنس” میبینیم.
رمان کاناپه قرمز را “عباس پژمان” ترجمه کرده و توسط “نشر چشمه” منتشر شده است.

سلام
سپاس از بررسی کتاب کاناپه قرمز
فقط چرا در این متن از واژه گاها به جای گاهی استفاده شدهد؟؟؟!!!!