به بهانهی زادروز هوشنگ ابتهاج: سایهای به وسعت شعر
ششم اسفندماه هر سال، گلستان خرم و بی بدیل شعر و ادب فارسی با وجود تمام فراز و نشیب هایی که در تاریخ، به ویژه تاریخ معاصر داشته است، به خود یادآور میشود که در پناه سایهای امن و دلکش، بختی خوش دارد. امروز، هشتاد و هشتمین سالی است که سایهی پر غرور حافظ زمان، هوشنگ ابتهاج بر سر شعر معاصر فارسی گسترده شده است.
هوشنگ ابتهاج
شاعری که به تنهایی، بخش مهم و قابل توجهی از هویت شعر معاصر فارسی را تشکیل میدهد. شخصیت ادبی و اخلاقی هوشنگ ابتهاج ، شخصیتی قابل توجه است و نام ابتهاج فراتر از یک نام معمولی است.
هوشنگ ابتهاج ، شخصیتی است به وسعت تاریخ معاصر ایران. یا بهتر است بگوییم وجههی اخلاق مدار و زلال تاریخ معاصر ایران. نام ابتهاج نیز به طرزی محسوس با هویت ادبی تاریخ معاصر، پیوند عمیق خورده است که یادآور صلابتی ویژه و لطافتی به خصوص در عرصهی شعر معاصر است.
سایهای به وسعت شعر
در کنار میمنت و مبارکی زادروز هشتاد و هشت سالگی این هویت ادبی معاصر ایران، باید مانایی پاکی و زلالی قلم سایه را در سیر تاریخی شعر وی سپاس گفت. چرا که نگاه داشتن قلم، به دور از آلودگیها و حفاظت از قداست شعر در تاریخ پرالتهاب معاصر، کاری بس دشوار و شایستهی سپاسگزاری و تقدیر است.
همچنین قلم شاعر بزرگی چون سایه، چهره ساز هویت ادبی شعر معاصر بوده و هست و چه قلمی پاک تر و لطیف تر و زیباتر از قلم حافظ زمان؟ علت این پاکی، لطافت و زلال بودن شعر سایه را با اندک تاملی بر وجوه مختلف شعری وی میتوان بازجست.
بیشتر بخوانید: نادر نادرپور: مروری بر زندگی و آثار شاعر، نویسنده و مترجم
هوشنگ ابتهاج را باید شاعر اعتدال گرای ادبیات معاصر دانست. چرا که در هیچ یک از وجوه شعری خویش، از سر حد اعتدال و میانه روی خارج نشده است. یکی از این وجوه شعری، وجه فکری است. اشعار سایه را میتوان در حیطهی فکری که رخدادهای گوناگون جامعه به طور کلی بر این وجه شعری تاثیر گذارند، اشعاری معتدل، لطیف و در عین حال گویا و روشن یافت.
با آن که دورهی زندگی سایه به خصوص جوانی وی، سرشار از نا به سامانیها بوده است. چه بسا در همان دوران جوانی سایه، همین نا به سامانیها سبب آلوده شدن قلم متعدد افرادی به تندرویها و… شد و لطافت و ظرافت شعر تا حدود زیادی نادیده گرفته شد.
اما هوشنگ ابتهاج در کمال لطافت و ظرافت حتی آن گاه که «خورشید را گرفته به زنجیر بسته اند»۱، قلم خود را میراند و حتا آن هنگام که آن چه میبیند دیوار است۲، وجه فکری شعرش را چنان لطیف میپروراند که شفافیت و زلالی اندیشهاش به روشنی یافت میشود.
در حیطهی زبانی و ادبی نیز با وجود پیدایش شعر نو و استفادهی خود سایه از همین سبک شعر و خلق اشعار زیبا و بی بدیل، چنین اعتدالی به چشم میخورد.
بیشتر بخوانید: محمد علی سپانلو , شاعر تهران
با آن که هوشنگ ابتهاج از همان کودکی و نوجوانی تحت تاثیر حافظ و سعدی قرار میگیرد و شخصیت شعریاش در غزلیات و شعر کهن تا حدود زیادی به این دو شاعر به خصوص به حافظ نزدیک میگردد و از همین حیث او را حافظ ثانی یا حافظ زمان مینامند و حتا مقایسههای زیادی میان شعر او و شعر حافظ کرده اند، اما هیچ گاه در این حوزهها او را نمیتوان شاعر سبک عراقی قرن ۷ و ۸ هجری و به عنوان مقلد این دو شاعر دانست. بلکه دارای شخصیت شعری مستقلی است.
حتی در مقایسهها نیز هر کدام از این سه شاعر را با شخصیت شعری مستقل، با یکدیگر میسنجند. دلیل این امر نیز این است که سایه همیشه سعی بر آن داشته است زبانش را با لطافت و ظرافت تمام، متناسب با شخصیت شعری و شخصی خویش و به دور از تقلیدهای کورکورانه بیاراید.
به عنوان مثال ظرافت زبانی و ادبی که در عبارت «بسترم، صدف خالی یک تنهاییست» در یکی از شعرهایش۳ به کار میبرد، ظرافتی است خاص و ویژهی سایه که کمی آشنایی با اشعار او، این گونه ظرافتهای خاص را برای خواننده آشکار میکند.
اما نکتهی مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که سایه همیشه پایبندی خود را به اصول و اسلوب شعری که برگرفته از شعر کهن است، حفظ کرده است و به خوبی و با هوشیاری از پرتگاه هایی که ظهور شعر نو میتوانست برای این اسلوب و اصول ایجاد کند، همان طور که برای خیلی از شاعران به سبب آشنایی نادرست با شعر نو ایجاد کرده و میکند، دوری کرده است و لذا شعر نوی سایه، دارای هویتی استوار و با صلابت است.
چرا که اسلوب و اصول شعری به دقت در آن رعایت شده است و دارای زبان مشخص و به اصطلاح متداول، دارای شناسنامه است. از شعر معروف «ارغوان» تا اشعار نوی کوتاه وی که باز همان ظرافتها و لطافتهای ابتهاج گونه در آنها به خوبی به چشم میخورند.
بیشتر بخوانید: علیرضا آذر از تومور تا اثر انگشت
سخن از هوشنگ ابتهاج و شعرش چنان وسیع است که در این اندک فضا، گنجاندن جز قطرهای از دریا امکان پذیر نبود.
به حق شایسته است در زادروز هوشنگ ابتهاج بزرگ مرد پر از مهر روزگارمان تبریکی از سویدای جان و سپاسی درخور بزرگی نام و شخصیت وی بر او گوییم. وجود پر از امید و انگیزهی هوشنگ ابتهاج ، این سایهی پر مهر که ذهن و زبانش سرشار از لطافت است و زیبایی، گوهری است ناب که سلامت و بقای عمرش، آرزوی قلبی هر آشنا با این گوهر است.
چنان تو در دل من جا گرفتهای ای جان
که هیچ کس نتواند گرفت جای تو را
سایه ات برقرار!
۱: بال فرشتگان سحر را شکسته اند
خورشید را گرفته به زنجیر بسته اند
اما تو هیچ گاه نپرسیدهای که مرد!
خورشید را چگونه به زنجیر میکشند؟
گاهی چنان در این شب تب کردهی عبوس
پای زمان به قیر فرو میرود که مرد
اندیشه میکند
شب را گذار نیست
اما به چشمهای توای چشمهی امید
شب پایدار نیست
۲: شاخهی هم خون جدا ماندهی من
آسمان تو چه رنگ ست امروز؟
آفتابی ست هوا
یا گرفته ست هنوز؟
من درین گوشه
که از دنیا بیرون ست
آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم
دیوار است
آه
این سخت سیاه
آنچنان نزدیک ست
که چو بر میکشم از سینه نفس
نفسم را بر میگرداند
(بخشی از شعر ارغوان)
۳: بسترم صدف خالی یک تنهاییست
و تو
چون مروارید
گردن آویز کسان دگری
سلام عرض ادب و خسته نباشید به دوستان با ذوق و فعال گروه فرهنگی، هنری، اجتماعی نت نوشت که روزنه ای برای علاقه مندان اخبار مستند و درست از هزارتوی یاوه سرایی های بی پایان اخبارهای نادرست امروزی در شبکه های مجازی شده اند. وقتی مطلبی رو با امضاء تیم نت نوشت می بینم با خیالی راحت آنرا میخوانم چون بخاطر دارم وقتی راجع به موضوعی در فضای مجازی حرفها و حدیث هایی به میان امده بود که بنده هم مطلبی را ارائه دادم سریع در پیج شخصی ام پیامی امد که: “اگر مطلبی بر مستند بودن مدعا دارید لطفا ارائه کنید تا با ذکر خود نام شما به اشتراک گذتشته شود” که متاسفانه درین روزها به ندرت دیده میشود… چه زیبا که رسانه ای تا از حقیقی بودن مطلبی اطمینان پیدا نکرده آنرا با مخاطبین خود درمیان نمی گذارد این خود نعمتی ست… به امید روزایی پرکارتر ازین شبکهء امین و کادر مسولیت پذیرش.
“پیج استاد ابتهاج – ه.ا.سایه_ Telegram.me/chalipa123