چگونه با غم از دست دادن عزیزان کنار بیاییم؟
از دست دادن با مرگ را همه ما تجربه کرده ایم. ولی وقت از دست دادن عزیزی مثل همسر، فرزند، خواهر و برادر و صمیمی ترین دوست باشد موضوع خیلی فرق میکند. غم از دست دادن عزیزان آن قدر عمیق و بزرگ است که به راحتی نمیتوان بر آن غلبه کرد. انگار آسمان را از شما گرفته باشند. چیزی کم است. چیزی گم شده است. چیزی که میدانیم چیست ولی چاره ای هم برایش نداریم.
با مرگ عزیزی دره خالی بین ما و او قرار میگیرد که انگار همه چیز را میبلعد و تمامی هم ندارد. انگار تک و تنها در دریای طوفانی اقیانوس افتاده ایم. شب است و تاریکی، سیاهی و سرما. بسته به میزان دل بستگی ما به فردی که مرگ او را از ما جدا کرده است، احساس ها هم متفاوت است. برای همین نمیتوان نسخه یکسانی برای همه تجویز کرد. تنها یک چیز مشترک است این که عزیزی را از دست داده ایم و حال هم دیگر را میفهمیم.
در میان آه ها، اشک ها، غم و غصه هامان چه گونه زندگی را ادامه دهیم؟ چه کنیم تا بتوانیم با غم از دست دادن کنار بیاییم و آن را برای خودمان سبک تر کنیم؟ در نت نوشت امروز بخوانید.
احساس تان را بیان و درک کنید
وقتی کسی را که خیلی دوست دارید، با مرگ از دست میدهید، به احتمال زیاد احساسات غیرعادی و عجیبی را تجربه میکنید. حتی احساس های متضاد گریبان شما را میگیرد. خشم، گناه، عصبانیت، بی ایمانی، تنهایی، رنجش، سرزنش و خندیدن همه با هم در درون تان غلیان میکند. همه این احساسات واکنش طبیعی بدن برای مقابله با حس خالی بودن و از دست دادن است.
هر احساسی که دارید و هر واکنشی که بدن تان نشان میدهد مهم نیست، مهم این است که احساس خود را درک کنید و آن را همان طور که هست بپذیرید. سعی نکنید به خاطر حرف دیگران روی احساساتتان سرپوش بگذارید. در غیر این صورت هم به خودتان صدمه زده اید و هم دوران غم و اندوه را طولانی تر میکنید. اگر دل تان میخواهد گریه کنید، گریه باعث رها شدن احساسات درونی و متوازن شدن حالات روحی میشود.
پشت سر گذاشتن اندوه نیاز به زمان دارد
درد و شوک از دست دادن عزیزی نیاز به زمان دارد تا التیام پیدا کند. این پروسه خطی نیست که بگوییم از جایی شروع میشود و در جایی ختم میشود. روزهایی بهتر هستید و روزهایی حال تان بدتر از همیشه است. در واقع گذر از دوره غم ۵ مرحله دارد: انکار، عصبانیت، کشمکش، افسردگی و پذیرش واقعیت.
در واقع غم از بین نمیرود ما هستیم که یاد میگیریم چه گونه با آن کنار بیاییم. این زمانی است که به مرحله پذیرش رسیده ایم. خوب است ۴ مرحله دیگر را کوتاه تر کنیم تا نه بیمار شویم نه به گونه ای زندگی کنیم که اگر او زنده بود دوست نداشت ما را به این حال ببیند. باید یاد بگیریم چه گونه از نظر احساسی بزرگ شویم و واقعیت را بپذیریم تا به مرحله ای برسیم که غم بخش کوچکی از زندگی ما شده باشد. قرار نیست بیخیال شویم. قرار است کامل شویم و یاد بگیریم چه گونه این غم را با کامل شدن خودمان مدیریت کنیم.
دکتر سوزان دلانی Dr. Susan Delaney عقیده دارد: ” ما مثل یک پارچ هستیم و غم از دست دادن مثل یک لکه تیره ماندگار در پارچ. باید ظرفیت پارچ را بالا ببریم تا لکه محو شود. چون از بین نمیرود. باید بزرگ شویم، باید از نظر احساسی رشد کنیم تا آن لکه تیره در فضای احساسی مان کوچک شود.”
یک زندگی تمام شده است نه خاطرات آن
جدایی دردناک است ولی خاطره های مشترکی که با فرد از دست رفته داشته اید باقی میماند. حتی ممکن است این خاطره ها پررنگ تر هم بشود. پس دلیلی ندارد از دوست دادن کسی که رفته دست بکشید. فقط او را به شکل دیگری دوست دارید. اگر این شخص در زندگی برای تان فرد مهمی بوده، باز هم مهم خواهد بود. فقط این بار بدون حضور او باید زندگی را ادامه دهید.
حتما تا زمانی که او زنده بوده است هدف های مشترکی داشته اید. آن ها را تمام شده ندانید. آرزوها و اهدافی را که با هم مشخص کردید دنبال کنید. رومن رولان نویسنده مطرح فرانسوی در رمان جان شیفته از قول آنت قهرمان داستان وقتی پسرش را از دست میدهدچه زیبا مینویسد: “حالا او در من زندگی میکند.” و آنت با یاد پسر و کارهایی که پسرش دوست داشته زندگی را ادامه میدهد.
پله و پل بسازید
از غم و غصه تان به دور خودتان دیوار درست نکنید، بلکه آن را پله ای کنید تا زندگی را ادامه دهید. پله ای برای ساختن و خلق کردن. شاید بخواهید علت مرگ عزیزتان را با کنجکاوی دنبال کنید و قصه اش را بنویسید تا برای دیگران درس و الگو شود. به یک کمپین بپیوندید یا حتی خودتان شروع کننده حرکتی جدید باشید تا دیگران به رنجی که شما کشیده اید دچار نشوند. میتوانید در شبکه های اجتماعی در این باره بنویسید. به این ترتیب هم احساس خودتان را بیان کرده اید، هم به دیگران کمک کرده اید تا با تجربه مشابه احساس تنهایی نکنند. چه بسا حتی پیام هایی دریافت کنید که برای خودتان هم در زمان غم؛ تسکین درد و همدلی باشد.
اگر خیلی دوست ندارید احساساتتان را با دیگران در میان بگذارید، حداقل یک دفترچه یادداشت روزانه برای خودتان درست کنید و غم و اندوه تان را در آن بنویسید. با نوشتن یادمیگیرید چه گونه احساس غم خود را مدیریت کنید، به احساس تان شکل بدهید، واکنش های تان را بررسی و حتی هدف های بعدی را بدون عزیزی که از دست داده اید مشخص کنید.
رسم و رسوم خاص خودتان را ابداع کنید
هر جامعه ای مراسم خاص خود را برای خداحافظی و به خاک سپاری دارد. احتمالا شما هم ناچارید این مراسم را به جا بیاورید. وقتی کسی را به خاک میسپارید درست است که با جسم او وداع میکنید ولی به خاطره هایش سلام میگویید. پس میتوانید به یاد او چای مورد علاقه اش را درست کنید. کتاب مورد علاقه اش را بخوانید. کاری را که دوست داشته به یاد او انجام بدهید. دکتر کیم بیتمان Dr. Kim Bateman از تجربه شخصی خودش میگوید: “به هر کلیسایی که میرسم یک شمع روشن میکنم. به این شکل احساس میکنم جاده بی پایان و روشنی برای همیشه ایجاد کرده ام تا کسی گم نشود.”
برای خودتان و عزیز از دست رفته یک مراسم خاص بگذارید تا همیشه یادش گرامی داشته شود. قرار نیست خود را در گذشته حبس کنید. بلکه با ایجاد یک مراسم خاص او را برای همیشه در قلب و ذهن تان زنده نگه میدارید.
شاعر آمریکایی دبلیو.اس.مروین W.S. Mervin شعر زیبایی در باره جدایی با مرگ دارد:
نبود تو از بود من عبور کرده است
مثل نخی که از سوزن گذرانده ام
هر کوکی که میزنم همرنگ این نخ است
منبع :
MedicalNewsToday
سلام. منم خواهر عزیزتر از جانم رو چند ماهی هست که از دست دادم. البته حضورش رو همیشه در کنارم حس میکنم که لبخند داره. خواهرم خیلی برام عزیز هست و غم و افسردگی بسیار بزرگی رو دارم تجربه میکنم. ولی هر شب تو خوابم هست. فقط امیدوارم بتونم زندگیم رو ادامه بدم …
ببخشید دیر جوا ب دادم. همین که به او فکر می کنید خوب است. ما را در غم تان شریک بدانید. ولی به واقعیت های خوب فکر کنید و سعی کنید طوری زندگی کنید که او دوست داشت. حتما مقاله را چند بار بخوانید. هر چند بعد از از دست دادن عزیزی انسان نیاز به زمان دارد، ولی نباید اجازه بدهید افسردگی به سراغتان بیاید. موفق و سالم باشید.