ادبیات جهان

متن هایی برای هیچ نوشته‌ی ساموئل بکت

ساموئل بارکلی بکت یا ساموئل بکت Samuel Beckett پیرمردی ایرلندی که متن هایش به تحریر درآوردن امواج ذهن انسان مدرن است. قلم به جان فرکانس‌های تصمیم می‌زند، آزاد و بی پرده نقوش را به نظمی پیچیده اما هندسی، روشن اما تیره و صبورانه اما سریع بیان می‌کند و متن هایی برای هیچ را ارائه می‌دهد. در این متن به تحلیل متن هایی برای هیچ Texts for Nothing خواهیم پرداخت، با نت نوشت همراه باشید.

انسان معاصر کیست؟ به دنبال چیست؟ برای چه هدفی؟ برای چه زمانی؟ چه مکانی؟ معاصر بودن یعنی چه؟ معاصر شدن چیست؟

متن هایی برای هیچ: پیرمرد ایرلندی، فقر معنوی انسان معاصر و کلماتی سرگردان

ساموئل بکت پارادوکس را پنهان و نقص نمی‌داند. پارادوکس یعنی مدرن بودن؛ خواستن‌های سخت خواستن‌های آسان. متن هایی برای هیچ نمونه‌ای از جریان سیال ذهن است، پرش‌های زمانی، بی مکانی، شعر مایه بودن و در نهایت انعکاس ذهنْ آشوبِ درون است.

متکی به توالی داستانی و راوی نیست. نه فعل می‌طلبد و نه فاعل. حرکت، مکث و باز حرکت و باز مکث. سیالیت ذهن و حرکت به سوی ناکجا آبادهای موقتی و معاصر. حرکت به سوی مصرف؛ مصرف هر چیز، فضا، زمان و ذهن. مصرف برای مصرف.

بیشتر بخوانید: تنهایی پر هیاهو اثر بهومیل هرابال ترجمه پرویز دوائی

” چیزی حس نمی‌کنم، چیزی نمی‌گویم. او مرا در بازوانش می‌گیرد و با نخی لب هایم را تکان می‌دهد، با قلاب ماهی گیری، نه به لب نیازی نیست، همه جا تاریک است، کسی نیست، سرم چه شده، لابد در ایرلند جایش گذاشته ام، در پیاله فروشی، باید همان جا باشد، روی پیشخوان، لیاقتش همین بود. “

ساموئل بکت
ساموئل بکت

چشم به راه گودو ، چرک نویس برای یک نمایشنامه ۲ در ۱، روزهای خوش، مالون می‌میرد، متن هایی برای هیچ و همه آثار او تراوشات تفکراتی است که از فقر معنوی انسان امروزی حرف می‌زند و در قالب نمایش و متن به جهانِ مصرفی شلیک می‌کند.

بیشتر بخوانید: شب‌های روشن اثر فیودور داستایوفسکی

بکت هم اکنون ۲۸ سال است که چشم از جهان بسته است و نکته‌ای که همه روزه پر رنگ تر و همه گیرتر می‌شود، سالاد کلماتی است که در ملغمه‌‌ی متن هایی برای هیچ شکوفا شده اند و کتاب های ساموئل بکت قابل مشاهده است.

” یا باهم قدم می‌زدیم، دست در دست، ساکت، غرق دنیاهای خودمان، هرکس غرق دنیاهای خود، دست در دست فراموش شده، این طور است که تا به حال دوام آورده ام. و امروز عصر هم انگار نتیجه می‌دهد، در آغوشم هستم، من خود را در آغوش گرفته ام، نه چندان با لطافت، اما وفادار، وفادار…. “

محمد حیدری

محمد حيدري هستم دانش آموخته ی معماري و پژوهش هنر.

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. با سلام
    باید بگم که قلم زیبا و روانی دارید , بسیار مختصر و مفید مفهوم کلی را می رسانید.
    من همیشه بعد از خواندن هر کتابی , نقد و تحلیل آن را می خوانم.
    و باید بگم که نقد شما صریح و دلنشین بود , ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا