معرفی کتاب: اتحادیه ابلهان «جان کندی تول / پیمان خاکسار»
کتاب اتحادیه ابلهان نوشته جان کندی تول یکی از محبوبترین آثار داستانی امریکاست. رمان اتحادیه ابلهان در سال ۱۹۸۰ میلادی و ۱۱ سال بعد از خودکشی نویسنده منتشر شد و توانست جایزه ادبی پولیتزر را در نبود نویسنده اش از آنِ خود کند و تنها کتابی است که بعد از مرگ نویسندهاش جایزهی پولیتزر گرفته است، کندی تول تنها ۳۲ سال زندگی کرد.
اولین باری که با نام و اهمیت رمانِ «اتحادیهی ابلهان» برخورد کردم در مقالهای درخشان از احمد اخوت بود. رمانی شگفت انگیز از تضادِ ابلهانهی جامعهی آمریکایی با یک شخصیت چاق و بیکار و بسیار درسخوانده به نامِ ایگنیشس که آرمانگراست و با مادرِ فقیرش زندگی میکند. رمان بهشدت آگاهانه نوشته شده و نویسندهاش از معنای دانایی برای هجوِ دنیای پیرامون استفاده کرده است. قهرمانِ او ترکیبی است از چیزهایی ناخوشایند و هوشی استثنایی که انگار نمیتواند در زمان و مکانی که برایاش مقدر شده زندگی کند. ظواهری که پیراموناش هستند او را به ستوه آورده و از سویی دیگر تلاش دارد تا این دنیا را هرچه بیشتر خراب و مسخره کند.
درباره نویسنده و شرح چاپ کتاب اتحادیه ابلهان
جان کندی تول، نویسندهی رمان اتحادیهی ابلهان، در سال ۱۹۳۷ در نیواورلینز لوییزیانا به دنیا آمد. مادرش معلم موسیقی بود و پدرش ماشینفروش. جان کندی در سن شانزده سالگی تحت تاثیر نویسندهی مورد علاقهاش، فلنری اوکانر، رمانی نوشت به نام “انجیل نئون”. در هفده سالگی بورسیهی کامل دانشگاه تولن شد. در بیست و دوسالگی به سِمَت استادی کالج هانتر نیویورک رسید، جوانترین استادی که تا به آن زمان در آن کالج ادبیات انگلیسی تدریس کرده بود. او که همزمان مشغول تحصیل بود تا دکترایش را دریافت کند در سال ۱۹۵۹ به خدمت سربازی رفت و به پورتوریکو اعزام شد. در آنجا ماشین تحریر دوستش را قرض گرفت و نوشتن اتحادیه را شروع کرد اما محتوای آن را از همقطارانش مخفی نگه داشت. بعد از بازگشت به آمریکا رمان را برای بسیاری از ناشران ارسال کرد ولی هیچکدام راضی به چاپش نشدند. همه ایرادی به آن گرفتند و ردش کردند. تول که به شدت افسرده شده بود و دیگر هیچ امیدی به چاپ کتابش نداشت پس از دعوایی با مادرش، ماشینش را برداشت و به ایالت جورجیا رفت و از خانهی فلنری اوکانر بازدید کرد. بعد در حومهی شهر بیلاکسی یک شلنگ به اگزوز وصل کرد و داخل ماشین آورد و به زندگیاش پایان داد. مادرش بعد از دو سال دست و پنجه نرم کردن با افسردگی ناشی از مرگ پسرش، کارِ او را ادامه داد. ۹ سال رمان را برای ناشران دیگر فرستاد و باز جوابِ نه شنید. تا این که بالاخره سراغ واکِر پِرسی رفت که استاد دانشگاه لوییزیانا و از مهمترین نویسندگان جنوب آمریکا بود. پِرسی پیشگفتاری برای کتاب نوشت و با توصیهی او دانشگاه لوییزیانا کتاب را در ۲۵۰۰ نسخه منتشر کرد. سال ۱۹۸۰ است. بیست سال بعد از مرگ او و در سال ۱۹۸۲ او و کتاب اتحادیهی ابلهان برندهی جایزه پولیتزر بهترین رمان میشود و از آن تاریخ به بعد کتاب رونق پیدا کرد.
اتحادیه ابلهان؛ مترجم: پیمان خاکسار
به قول یکی از شیفتگان کتاب که گفته بود: سوپر استار ترجمه های این چند سال اخیر همین شاهکار آقای خاکسار (اتحادیه ابلهان) میباشد. فکر میکنم همین جمله کافی باشد فقط نمی دانم چرا باید بیش از ۳۰سال طول بکشد تا چاپ و ترجمه شود و اینهمه آدم از ناشر،اساتید دانشگاه، دوستان، که کتاب را رد میکردند به چی فکر میکردند، آنهم رمانی که الان در میان مردم امریکا اثری بسیار محبوب است و بسیاری آن را یک شاهکار کمیک می نامند که شخصیت های حقیقی و قابل لمس و به تصویر کشیدن موقعیت های پوچ زندگی، سبب باورپذیری آن شده است و خود آقای خاکسار چقدر خوش شانس هستند که در این چند سال کسی به فکر ترجمه آن نیافتاده و ایشان برای اولین باربا لذتی وصف ناپذیر کتاب را ترجمه کردند. از پیمان خاکسار بگویم که در این چند سالی که ترجمه میکند، با انتخابهای عالیاش توانسته ایدههایی نو را به مخاطبان و ادبیات ایران نشان دهد. او مثل مترجمهای نسلهای قبل که با انتخابهاشان به مسیرهای جدید در ادبیات ایران میافزودند عمل میکند.
قسمتهایی از کتاب اتحادیه ابلهان:
من بدون شک تمیزم . قبل تر درباره اش صحبت کردیم . فقط می خواستم مطمئن بشم که در این محکمه حرف های گربه هم بی تعصب شنیده شده . قراره که من تا ابد مورد تهاجم واقع شوم آقا ؟ اعصاب من همین طوری هم در آستانه ی تلاشی کامله. چند لحظه ی پیش که ناخن های منو بازرسی می کردید متوجه لرزش وحشتناک دستم نشدید ؟ اصلا دوست ندارم علیه دست فروشی پارادایز , شرکت سهامی , اقامه ی دعوی کنم تا بتونم از پس مخارج روان پزشک بر آیم . شاید شما ندونید که من هیچ گونه بیمه ی درمانی ندارم . نظام دست فروشی پارادایز هم عصر حجری تر از آن است که چنین تسهیلاتی رو برای کارکنانش در نظر بگیره . باید بگم که حضرت آقا , من از شرایط این بنگاه بی اعتبار کاملا اظهار نارضایتی می کنم .
” چرا این قدر بیرون آمدن من از اون وان برات مهم شده ؟ من اصلا درکت نمی کنم مادر . به عنوان یک خانه دار الان کاری برای انجام نداری ؟ امروز دیدم که پرزهای موکت اندازه ی توپ بیس بال شدن . خانه رو تمیز کن . تلفن بزن به ساعت گویا و ببین ساعت چنده . یک کاری بکن . دراز بکش و یک چرتی بزن . این روزها خیلی لاغر شده ای .”