مفاهیم اقتصادی به زبان ساده، سیاست پرداخت یارانه نقدی به اقشار کم درآمد – قسمت دوم
در ادامه مطالب ارائه شده در خصوص پرداخت یارانه به اقشار کم درآمد جهت ایجاد عدالت اجتماعی در جامعه گفتیم که یکی از راه های هدفمند کردن یارانه ها کوپنی کردن یارانه است. مهمترین اشکال این روش آن است که افراد نیازهای متفاوتی دارند. به همین دلیل وقتی به همه به یک میزان کوپن قند و روغن داده شود، طبیعتا مبادله ای میان افراد ایجاد می شود. کسانی که نیاز به روغن بیشتر دارند باید کوپن قند خود را با کوپن روغن کسانی که نیاز به قند بیشتر دارند مبادله کنند و یا بابت در اختیار گرفتن کوپن روغن دیگری، مبلغی را پرداخت کند. از آن جا که در جامعه تعداد زیادی انسان زندگی می کنند و همه از هم شناخت ندارند، طبیعی است که شغلی به نام کوپن فروشی ایجاد گردد تا تبادل کوپن را میان افراد تسهیل کند. بر خلاف آن چه اکثر مردم کوپن فروشی را شغلی مضر برای جامعه می پندارند باید گفت که کوپن فروش ها تسهیل کننده مبادله هستند و البته برای انجام این مبادله دستمزدی را طلب می کنند. دستمزدی که کوپن فروش برای انجام این تبادل برمی دارد هزینه این مبادله است. در واقع مهم ترین اشکال نظام کوپنی این است که هزینه مبادله را به افراد تحمیل می کند.
در روش نقدی کردن یارانه، معادل یارانه ای که دولت سالانه پرداخت می کند، به صورت نقدی به کل شهروندان ایرانی داده می شود. این روش بهتر از روش اعطای یارانه فراگیر و کوپنی است زیرا لازم نیست تا افراد برای حداکثر کردن مطلوبیت خود مبادله ای انجام دهند و به این ترتیب هزینه مبادله به افراد تحمیل نمی شود. در اقتصاد خرد نیز به صورت ریاضی نشان داده می شود که وقتی به افراد مبلغ نقدی داده شود مطلوبیت شان بیشتر از وقتی است که معادل کالایی آن را دریافت کنند، افزایش می یابد.
به طور خلاصه اگر بخواهیم روش های پرداخت یارانه را بر حسب اولویت دسته بندی کنیم باید گفت اولویت اول با اعطای یارانه هدفمند، اولویت دوم با اعطای یارانه نقدی ، اولویت سوم با اعطای یارانه کوپنی و اولویت آخر با اعطای یارانه فراگیر است که در حال حاضر روش آخر در ایران مورد استفاده واقع می شود.
شاید این سوال به ذهن رسد که با وجود منطقی بودن چرا تا کنون سیاست هدفمند شدن یارانه ها انجام نشده است. دلیل عدم انجام این کار متعدد است. نخست آن که همواره این ذهنیت وجود داشته که سیستم فعلی پرداخت یارانه عادلانه است و حذف آن اقدامی غیرعادلانه به شمار می رود. برخی دیگر چون احتمال ایجاد نارضایتی به تبع این اقدام می دادند، مانع از اجرای این تصمیم شدند. آن ها می گفتند مردم مطمئن نیستند اگر این انتقال پول که به شکل کالایی از طریق قیمت پایین اقلام یارانه ای به آن ها تعلق می گیرد قطع شود، به شکل نقدی تداوم یابد. در دولت آقای هاشمی رفسنجانی در یک نوبت اعلام شد که قیمت مرغ آزاد می شود و یارانه آن نقدی پرداخت خواهد شد اما عملا این کار صورت نگرفت و اعتمادی از این جهت به قول و تعهد نظام سیاست گذاری وجود نداشت. از سوی دیگر ابعاد هزینه تامین یارانه به مرور زمان آن قدر افزایش یافت که دیگر برای دولت تداوم آن امکان پذیر نبود. نظام کارشناسی ایران از بعد از جنگ ضرورت اصلاح وضعیت یارانه را اعلام نمود اما در هر نوبت نظام تصمیم گیری قادر به ایجاد وفاق برای انجام آن نبود. در زمان دولت آقای هاشمی، ایشان مصر به انجام این کار شد اما مجلس زیر بار این امر نرفت. در زمان دولت اصلاحات و مجلس بر انجام این کار متفق شدند اما بقیه ارکان حکومت همراهی نکردند. با روی کار آمدن مجلس هفتم، نه تنها گامی در این جهت برداشته نشد بلکه با تثبیت قیمت ها مشکل تشدید شد. دولت آقای احمدی نژاد نیز در اوایل کار از تثبیت قیمت کالاها و خدمات دولتی که عمدتا یارانه ای هستند استقبال می کرد اما وقتی درآمد دولت کاهش یافت و حجم واردات بنزین غیرقابل تحمل شد، ضرورت تصمیم گیری هموار گردید. نمی توان انکار کرد که فضای امنیتی پس از اعتراضات سال ۱۳۸۸ هر گونه پتانسیل اعتراض اجتماعی را نسبت به انجام این تغییر ضروری و درست منتفی کرد. در عین حال نمی توان انکار کرد که جسارت و ریسک پذیری شخص آقای احمدی نژاد و ناکامی وی در ایجاد عدالت وعده داده شده در دوره اول ریاست جمهوری در تصمیم گیری بابت اصلاح روند پرداخت یارانه موثر بوده است. عامل دیگری که معمولا مغفول واقع می شود تهدیدهای خارجی است. اصلاحات چین در عرصه کشاورزی پس از تهدید قطع واردات گندم میسر شد. در ایران نیز کارتی کردن خرید بنزین پس از تهدید به تحریم بنزین ایران صورت گرفت و این تهدید به قدری جدی بود که همه مقاومت ها و تردیدها را در عرصه سیاست گذاری و تصمیم گیری به کناری زد. موفقیت اجرای کارتی کردن خرید بنزین که به توقف رشد فزاینده مصرف بنزین انجامید زمینه بسط این کار در دیگر اقلام را فراهم کرد.
نکته ای که مطرح است آن است آیا این شیوه اصلاح روند پرداخت یارانه درست بود یا نه؟ همان طور که قبلا گفته شد، آنچه صورت گرفت نقدی کردن یارانه بود اما به اشتباه هدفمندی خوانده شد. این روال که یارانه ها اول به مردم پرداخت شد و بعد قیمت ها تغییر کرد موجب شد تا اعتماد مردم به قول مسئولین سیاست گذاری ایجاد شود .قطعا نفوذ و اعتبار شخص آقای احمدی نژاد در میان برخی اقشار ضعیف نیز در متقاعد ساختن آن ها موثر بود.
نقدی که می توان بر این روش مطرح ساخت، شمول آن به کل جامعه بود و همان طور که بعدا مشخص شد نقطه ضعف اجرای طرح همین امر گردید. یارانه توزیع پول نفت نبود که همه شهروندان نسبت به آن محق باشند بلکه کمک به اقشار آسیب پذیر بود. به واسطه وجود نهادهای حمایتی موازی و متعدد در ایران، اقشار آسیب پذیر ایران تا حد زیادی قابل شناسایی هستند.
همچنین با روش های خلاقانه ای می توان تا حدودی اقشار فقیر را شناسایی کرد. مثلا مناطقی از شهر تهران و کل کشور که افراد با درآمد سرانه کم در آن جا زندگی می کنند مشخص است. می شود قیمت آب و برق و حتی بنزین و نان در این مناطق پایین باشد اما قیمت این اقلام در مناطق دیگر به قیمت واقعی و بدون یارانه نزدیک شود. البته می توان برای شروع با گشاده دستی شروع کرد و کسانی را نیز که شاید فقیر نباشند مشمول پرداخت یارانه قرار داد و بعد به مرور زمان شناسایی را دقیق تر کرد. روشن است به سادگی که کلیه معایب چنین سیستم های پیچیده ای به طور کلی حذف نمی گردد. بلکه به عکس، چنین اشکالاتی در روند انجام کار و طی زمان کاهش می یابد. به عنوان مثال دوچرخه سواری مهارتی است که در یک فرآیند آموخته می شود و به مرور زمان نرخ زمین خوردن دوچرخه سوار کاهش پیدا کرده و میزان مهارت دوچرخه سوار افزایش می یابد. مشابه همین امر نیز در مورد کلیه فرآیندهای اجتماعی صادق است. مکانیزم شناسایی اقشار فقیر به مرور زمان کامل خواهد شد و خطاهای آن کاهش خواهد یافت.
در عین حال باید اذعان نمود که وقتی هدف گیری فقرا دقت لازم را نداشته باشد، یارانه فراگیر کالایی راهی است که به سیاست گذاران اطمینان می دهد اقشار هدف به کالاهای موردنظر دست می یابند.