نقد فیلم Thor: Ragnarok ثور: رگنوراک محصول استودیو مارول
ثور: رگنوراک یا Thor: Ragnarok فیلمی ابرقهرمانی از دنیای سینمایی مارول است. فیلمی به کارگردانی تایکا وایتیتی و تهیه کنندگی کوین فایگی که سومین فیلم شخصی این ابر قهرمان را روانه سینماها کردهاند. از آن جا که سمت و سوی بدنه سینما جهان رو به پول سازی آورده است و نوع نگرش آن، پرداخت به چنین فیلم هایی و تبدیل آن به یک فرنچایز عظیم است، در این مطلب نگاهی به یکی از فیلمهای مجموعه بی انتهای مارول خواهیم داشت در ادامه با نقد فیلم Thor: Ragnarok با نت نوشت همراه باشید.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Molly’s Game بازی مالی کاری از آرون سورکین
نقد فیلم Thor: Ragnarok
فیلم Thor: Ragnarok را شاید بتوان شروع یک نا امیدی دانست. نا امیدی که حتی نه برای خود مارول مهم است در چه سطحی فیلم تولید کند و نه برای بیننده که چه میخواهد ببیند. تئوری که باز هم برای این فیلم جوابگو می شود و فروش این فیلم را در سطح بسیار بالایی قرار میدهد. فیلم داستان دو سال بعد از “انتقامجویان: عصر اولتران” را روایت میکند که در آن “ثور(کریس همسورث)” طی اتفاقاتی در دنیایی دیگر، اسیر موجودی گشته است. پس از رهایی و باز گشت به آزگارد وی متوجه میشود که پدرش “اودین(آنتونی هاپکینز)” هنوز زنده است و برادرش “لوکی(تام هیدلستون)” با فریب ثور او را از نظر پنهان کرده است. پس از پیدا کردن اودین این دو برادر متوجه میشوند که خواهری داشته اند به نام “هلا(کیت بلانشت)” که حالا و پس از مرگ قطعی اودین بازگشته و برای نابودی ۹ قلمرو برنامه ها دارد.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم ۴۵ سال کاری از اندرو هیگ
Thor: Ragnarok برخلاف اسمش رگنوراک که بر گرفته از نبرد پایانی جهان در اساطیر اسکاندیناوی است، فاقد هیچ کدام از عناصری است که بتوان فیلم و حتی نبردی در آن را به چنین تصوری نزدیک دانست. فیلم به قدری قابل پیش بینی ساخته شده است که از همان ابتدا و با دیدن تریلر های تبلیغاتی آن نیز میتوان بیش از ۸۰ درصد فیلم را پیش بینی کرد!
فیلم Thor: Ragnarok به شکل شلخته ای سعی دارد اتفاقات درونش را توجیه کند. از پیدا شدن به یکباره خواهری که تا به حال در دنیای سینمایی مارول مخفی مانده و به یکباره ظهور میکند، تا هالکی که برای خالی نماندن پرده سینماها و برای دعوای ابتدایی اش با ثور به دلیلی مضحک آورده میشود. کاملا مشخص است که مارول به این قضیه اصرار دارد که بعد از فیلم های اونجرز، تک قهرمان ها به صورت فردی دیگر جذابیتی بر پرده سینماها ندارند و حالا تصمیم دارد فیلم هایش را با حضور تعداد بیشتری ابر قهرمان پر کند. اتفاقی که در فیلم Thor: Ragnarok هم به ثور و هالک محدود نمیشود و به نحوی “دکتر استرنج” و “بلک ویدو” را هم شاهد هستیم. البته طبق سنت همیشه باز هم قهرمان جدید نیز معرفی میشود. “والکری” نام جدیدی است که احتمالا قرار است در آینده به این بازار پر آشوب ابر قهرمانان اضافه شود.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم The Mountain Between Us کاری از هانی ابو اسعد
بزرگترین و نا امید کننده ترین بخش سینمای مارول عدم وجود یک آنتاگونیست با شخصیت و مخوف است. آنتاگونیستی که بتواند از قبالش شخصیت قهرمانان را از کارتونی صرف به قهرمانی به یاد ماندنی تبدیل کند. این مشکل حتی در بهترین ساخته مارول در سالیان اخیر یعنی “ددپول” و حتی “لوگان” نیز کم و بیش وجود داشته است. این مشکل اما در Thor: Ragnarok بیش از حد تصور نخ نما و خسته کننده است. بازی کلیشه ای “کیت بلانشت” در نقش زنی خبیث که برای به اصطلاح بولد بودنش به ژست ها، گریم و خنده های مضحک وابسته است و چیزی بیشتر برای عرضه ندارد.
“اونجرز” و “جنگ داخلی” را شاید بتوان بهترینهای مارول از نظر پرداخت صحنه های اکشن و جلوه های رایانه ای دانست. مسئله ای کلاسیک که سبب میگشت مخاطب این ژانر آدرنالینش به سبب هیجان نیز حداقل تا پایان فیلم همراه باشد. اتفاقی که در Thor: Ragnarok به هیچ عنوان نمیافتد. جلوه های ویژه به نسبت ضعیف فیلم و نبود نبردی مهیج که نشات گرفته از عدم وجود نقطه اوج در فیلم است سبب میگردد که مخاطب طی تماشای ۱۳۰ دقیقه با ذهنی خسته سینما را ترک کند. البته نبرد میانی ثور و هالک شاید یکی از نقاطی باشد که حداقل برای دوستداران کمیک جذاب باشد.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم من نفرت انگیز ۳ کاری از پیتر کافین
فیلم Thor: Ragnarok برای جبران ریتم و فیلمنامه (اگر داشته باشد)، دست به دامان استایل فیلم ددپول میشود و لحنش را بیش از همیشه نرم میکند. کمدی های بیشماری که در فیلم جای گرفته اند، گه گاه بیننده را به خنده وا میدارد ولی وجود مداوم شان گاها به لودگی میانجامد.
در کل میتوان چنین بیان داشت که Thor: Ragnarok فیلمی فقط برای گیشه و فقط متعلق به یک فصل از سال است که به لحظه فراموش خواهد شد. نمایش کمیک بوک ها بر پرده سینما این امکان را پدید آورد که سینماگران بتوانند حداقل معانی و مفاهیمی را برای قشر عام سینما بگنجانند که تماشای فیلم صرفا جنبه سرگرمی نباشد. اتفاقی که فقط تا حدی در سه گانه بتمن “نولان” و به ویژه در شوالیه تاریکی افتاد. اما این مجموعه نیز سبب نگردید که فیلم های ابرقهرمانی به سطحی فراتر از اکشن هایِ حالا تکرانی و قهرمانان توخالی قدم بگذارند.
بیشتر بخوانید: تحلیل انیمیشن The Boss Baby کاری از تام مکگراث ۲۰۱۷