پیمان هوشمندزاده: مروری بر آثار و زندگی عکاسی که برای عکسهایش داستان میبافد!
پیمان هوشمندزاده متولد سال ۱۳۴۸ در تهران است. او در رشتهی عکاسی از دانشگاه آزاد اسلامی فارغالتحصیل و تا به حال در نمایشگاههای فردی و گروهی زیادی در داخل و خارج کشور در کشورهایی مثل بلژیک، دانمارک، یونان، لبنان، برلین، استرالیا، گرجستان، کویت، نیویورک و پاریس و … شرکت داشته است. در ادامه با نت نوشت همراه باشید تا نگاهی بیندازیم به مجموعه آثار و فعالیتهای این هنرمند…
پیمان هوشمندزاده
از جوایز پیمان هوشمندزاده میتوان به نفر سوم نهمین دوسالانهی عکس ایران (۱۳۸۳)، نفر دوم جشنوارهی عکس مطبوعات (۱۳۷۸)، برندهی مدال طلا در نمایشگاه بینالمللی عکس کودک (۱۳۷۷)، نفر دوم مسابقهی بینالمللی عکس مستند (۱۳۷۶) و برندهی مدال برنز فیاپ دوسالانهی بینالمللی عکس (موزهی هنرهای معاصر ایران، ۱۳۷۶) و … اشاره کرد.
پیمان هوشمندزاده کار حرفهای را با عکاسی برای معتبرترین روزنامهها و مجلههای کشور آغاز کرد، اما پس از آن کارش را به طور مستقل ادامه داد.
از او چند مجموعه داستان هم منتشر شده است که عبارتند از: “شاخ”، “حذف به قرینهی مستی”، “وقت گل نی”، “ها کردن”، “لذتی که حرفش بود”، “دو تا نقطه” و تازهترین کتابش هم مجموعه داستانی به نام “روی خط چشم” که “نشر چشمه” به تازگی آن را منتشر کرده و با استقبال خوانندگان در اندک زمانی به چاپ دوم رسیده است.
بیشتر بخوانید: شازده احتجاب نوشتهی هوشنگ گلشیری
او در این کتاب که مجموعهای است از ده داستان کوتاه، تجربیات بدیهی را با مخاطب به اشتراک میگذارد، تجربیاتی که در زندگی روزمرهی هر کسی به وفور اتفاق افتاده، اتفاق میافتد و اتفاق خواهد افتاد. هوشمندزاده همین معمولیها را پیش میکشد و خواننده را غرق لذت میکند.
بدیهیاتی که خیلی وقتها به سبب عادی بودنشان زود از یاد میروند و واضح هایی که از شدت وضوح شان بیشتر اوقات به چشم نمیآیند. او ساده و قابل هضم مینویسد و هنرش در همین ساده نویسی است به نحوی که خواننده نمیخواهد و نمیتواند این کتابها را بعد از شروع به زمین بگذارد.
او میخواهد یک نفس تمامشان کند. اشیا برای هوشمندزاده بسیار قابل اهمیتاند. داستانهای او به دل مینشیند و همذات پنداری مخاطب را با خود همراه میکند. در این ده داستان کتاب روی خط چشم اتفاقی پیش و پا افتاده، کل داستان را به دست میگیرد، این است جهانی که هوشمندزاده در کمال هوش و ذکاوت ترسیم کرده است.
گفتنی است که پیمان هوشمندزاده در پاییز ۲ سال پیش نمایشگاهی از عکسهایی که در حمامهای مختلف گرفته،با عنوان “خشک!” در گالری AG برپا کرد. هوشمندزاده در بیانیهی نمایشگاه خود این چنین مینویسد:«خشک!ها بدنهای پاک از آلودگی را میپوشانند. «خشک!»، شاید تنها عبارت آشنایی است که از خاطرات ناآشنای گرمابهها باقی مانده است.
بیشتر بخوانید: رمان سپیده دم ایرانی نوشتهی امیر حسن چهلتن
گرمابهی همگانی یا حمام عمومی که امروز به سرعت در حال از بین رفتن است، در ایران از هزاران سال پیش محلی برای شستن، پیراستن و گردهماییهای هفتگی بوده است. جایی که علاوه بر شستن و نظافت و مشت و مال، فرصتی برای معاشرت و نظافت مهیا میکرد.
مکانی که به جز پاک کردنِ زندگان؛ شاهد تولد، مرگ، آئینهای مختلف و بسیاری از رویدادهای مهم تاریخی از جمله قتلها و توطئههای متعدد بوده است و امروز بینهها و دالانهایش تمام این خاطرات مبهم را درون خود همچون رازی پنهان کردهاند.»
گفتنی است هوشمندزاده در ابتدا با هدف عکاسی از خالکوبیها به جستوجو در حمامها پرداخت، به مرور توجهش به مکانی معطوف شد که علیرغم جذابیتهایش، به تدریج رو به ویرانی میرفت.
بیشتر بخوانید: رمان تهران شهر بی آسمان نوشتهی امیرحسن چهل تن
عکاسی از حمامها که از سال ۱۳۷۷ آغاز شده بود، در ابتدا به صورت سیاه و سفید انجام شد، ولی در سالهای بعد به شکل رنگی ادامه پیدا کرد. این مجموعه در حمامهای مختلف شهرستانهای ایران، به جز تهران عکاسی شدهاست.
همراه شدن با فردی که با قدرت نوشتارش میتواند برای هر عکسش داستانی به غایت دلنشین بنویسد و مخاطبش را در لذت دو چندان خواندن و دیدن غرق کند بسی شیرین و دلانگیز است.