ادبیات ایران

مروری بر سبک اشعار و زندگی فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد ۱۳۴۵-۱۳۱۳

۸ دی هر سال مصادف است با تولد “فروغ‌زمان فرخزاد” معروف به “فروغ فرخزاد” یا “فروغ”. کسی که بی‌شک تاثیر زیادی بر شعر و ادب معاصر فارسی گذاشته است و شاعران بسیاری بعد از ملهم از او بودند، هستند و خواهند بود. سبک شعری فروغ فرخزاد مختص به خودش است. خودش در این باره می‌گوید: «اگر شعر من یک مقدار حالت زنانه دارد خوب این طبیعی است که به علت زن بودنم است، من خوش‌بختانه ‌یک زنم اما اگر پای سنجش ارزش‌های هنری پیش بیاید فکر کنم دیگر جنسیت نمی‌تواند مطرح باشد آن چیزی که مطرح است این است که آدم جنبه‌های مثبت وجود خودش را جوری پرورش دهد که به حدی از ارزش‌های انسانی برسد. اصل، کار آدم است، زن و مرد مطرح نیست. به هر حال من وقتی شعر می‌گویم آن‌قدرها به این موضوع توجه ندارم و اگر می‌آید خیلی ناآگاهانه و جبری است.»

۱۰+

۸ دی هر سال مصادف است با تولد فروغ‌زمان فرخزاد معروف به فروغ فرخزاد یا فروغ. کسی که بی‌شک تاثیر زیادی بر شعر و ادب معاصر فارسی گذاشته است و شاعران بسیاری بعد از ملهم از او بودند، هستند و خواهند بود. سبک شعری و زندگی فروغ فرخزاد مختص به خودش است. خودش درباره سبک شعری فروغ فرخزاد می‌گوید: «اگر شعر من یک مقدار حالت زنانه دارد خوب این طبیعی است که به علت زن بودنم است، من خوش‌بختانه ‌یک زنم اما اگر پای سنجش ارزش‌های هنری پیش بیاید فکر کنم دیگر جنسیت نمی‌تواند مطرح باشد آن چیزی که مطرح است این است که آدم جنبه‌های مثبت وجود خودش را جوری پرورش دهد که به حدی از ارزش‌های انسانی برسد. اصل، کار آدم است، زن و مرد مطرح نیست. به هر حال من وقتی شعر می‌گویم آن‌قدرها به این موضوع توجه ندارم و اگر می‌آید خیلی ناآگاهانه و جبری است.» در ادامه با نگاهی به سبک شعری و زندگی فروغ فرخزاد با نت نوشت همراه باشید.

مروری بر زندگی فروغ فرخزاد ؛ از دیدگان روشن من بستان، شوق به سوی غیر دویدن را

آنچه زندگی فروغ فرخزاد را از دیگران متمایز می‌کند نگاه او به عالم و آدم است. نکته‌ی مهم در بررسی اشعار فروغ، این است که او اکنون فقط به عنوان یک شاعر مطرح نیست؛ بلکه بدل به یک جریان فکری شده است و آن جریان، همان است که او پیوسته بر آن تاکید می‌ورزیده و آرزوی اصلی او را شکل می‌داده‌است.

بیشتر بخوانید: مروری بر زندگی ملک الشعرای بهار ؛ “فکر ویران شدن خانه صیاد کنید”

در زندگی فروغ فرخزاد باید گفت که اولین سروده‌های او مربوط به سن یازده سالگی اش است. خودش می‌گوید در سنین ١٣ و ١۴ سالگی غزل‌های فراوانی سروده که هرگز آن‌ها را چاپ نکرد. فروغ فرخزاد در سال ۱۳۳۱ اولین مجموعه‌ی ۴۴ قطعه‌ای شعر خویش را به نام “اسیر” به چاپ رساند. او با انتشار این مجموعه در واقع دست به‌ یک سنت‌شکنی زده بود و از رهگذر همین سنت‌شکنی بود که مقدمات شهرت فروغ فراهم شد. او در اواخر سال ۱۳۴۲ مجموعه‌ی ٣١ قطعه‌ای “تولدی دیگر” را با تیراژ بالای سه هزار نسخه منتشر کرد. اشعار این مجموعه را به هیچ‌وجه نمی‌توان با مجموعه‌های پیشین او مقایسه کرد. در واقع این مجموعه را می‌توان تولد تازه‌ی وی در عالم شعر پنداشت. خود او نیز بارها به این نکته اشاره کرده بود که تنها مجموعه‌ی “تولدی دیگر” را درخور اعتنا می‌داند و آثار پیشین خود را، تنها تجربه‌های ناقص تلقی می‌کند. وی قطعه‌ی تقدیم‌نامه‌ی این مجموعه را به “ابراهیم گلستان” تقدیم کرده که خود بخشی از قطعه‌ی “تولدی دیگر” نیز می‌باشد:

بیشتر بخوانید: نادر نادرپور ، شاعر ، نویسنده و مترجم، گر آخرین فریب تو، ای زندگی، نبود…

«همه‌ی هستی من آیه‌ی تاریکی است
که تو را در خود تکرارکنان
به سحرگاهان شکفتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد برد
من در این آیه تو را آه کشیدم، آه
من در این آیه تو را
به درخت و آب و آتش پیوند زدم»

زنده‌یاد فریدون مشیری درباره‌ی نخستین دیدارش با فروغ فرخزاد گفته است: «دختری با موهای آشفته، با دست‌هایی که از جوهر خودنویس آغشته شده بود، با کاغذی تاشده که شاید هزار بار آن را در میان انگشتانش فشرده بود، وارد اتاق هیات تحریریه‌ی مجله‌ی روشنفکر شد و با تردید و دودلی، در حالی که از شدت شرم، کاملاً سرخ شده بود و می‌لرزید، کاغذش را روی میز گذاشت. این دختر فروغ فرخ‌زاد بود…»

بیشتر بخوانید: مروری بر زندگی احمد شاملو ؛ “روزی ما دوباره کبوترهایمان را پرواز خواهیم داد”

در ادامه مرور زندگی فروغ فرخزاد باید گفت وی در قسمتی از نامه‌هایش در دهه‌ی ۴۰ به گلستان اینطور نوشته است: «این مضحک نیست که خوشبختی آدم در این باشد، که آدم اسم خودش را روی تنه‌ی درخت‌ها بکند؟ آیا این آدم خیلی خودخواه نیست و آن آدم‌های دیگر، آدم‌های شریف‌تر و نجیب‌تری نیستند که می‌گذارند بپوسند بی‌آنکه در یک تار مو، حتی یک تار مو باقی مانده باشند…»

احمد شاملو در رثای فروغ بعداز مرگ او آن هم به سبب واژگونی اتومبیل در ۳۲ سالگی این شعر را سروده است:

به جستجوی تو
بر درگاه کوه می‌گریم،
در آستانه‌ی دریا و علف

به جستجوی تو
در معبر بادها می‌گریم،
در چار راه فصول،
در چار چوب شکسته پنجره‌ای
که آسمان ابر آلوده را
قابی کهنه می‌گیرد.

به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی
تا چند
ورق خواهد خورد؟

جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهر مرگ است ـ
و جاودانگی
رازش را
با تو درمیان نهاد

پس به هیات گنجی درآمدی:
بایسته و آز انگیز
گنجی از آن دست
که تملک خاک را و دیاران را
از این سان
دل پذیر کرده است!

نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آسمان می‌گذرد
ـ متبرک باد نام تو! ـ

و ما همچنان

دوره می‌کنیم

شب را و روز را

هنوز را…

از همین مرثیه می‌توان تاثیر عمیق او را بر شاملو دریافت.

بیشتر بخوانید: مهدی اخوان ثالث متخلص به م.امید , حقیقت امر این است که ما کاره‌ای نیستیم

برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدترین‌های این هفته در نت‌نوشت

برو بالا