فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri ساختهی مارتین مک دونا
سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری یا Three Billboards Outside Ebbing, Missouri فیلمی به نویسندگی کارگردانی مارتین مک دونا Martin McDonagh است. فیلمی که از همان لحظات اولیه اکران خود شاخص بودن را به رُخ کشید. فیلمی که در فصل جوایز آرام آرام راه خود را طی کرد و امروز در مقام نامزدی اسکار ۲۰۱۸ از بخت های اولیه کسب بهترین فیلم حساب میشود. در ادامه با معرفی و نقد فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri ساخته مارتین مک دونا
نام سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری Three Billboards Outside Ebbing, Missouri فقط ظاهری عجیب بر بدنه فیلمی عمیق است. فیلمی که با سوالی توسط مادری عزادار شروع میشود. “میلدرد” با بازی “فرانسیس مک دورماند Frances McDormand“، مادری زخم خوردهای است که ماهها در انتظار پیدا شدن قاتل دخترش امید را با نا امیدی در ذهنش پالایش میکند.
ماهها گذشته و پلیس نتوانسته قاتل دخترش را پیدا کند. “ویلوبی” رئیس پلیس شهر با بازی “وودی هارلسون Woody Harrelson” تقریبا نتوانسته کاری برای این مادر انجام دهد و به این دلیل “میلدرد” خود دست به کار میشود و سه بیلبورد اجاره میکند و بی کفایتی پلیس را مورد خطاب قرار میدهد.
فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri به ظاهر داستانی جنایی را روایت میکند که در اصل چنین هم هست. اما فیلم دارای مفاهیمی فرای یک سرگرمی دو ساعته است. Martin McDonagh از ظاهر به درون میرود و موضوع اصلی فیلم را درد بیان میکند. دردی که همیشه میچشیم.
از آغاز تولد. هنگامی که بزرگ میشویم و از دست میدهیم. هنگامی که دریچههای قلبمان رو به سوی فردی باز میشود. هنگامی که فرای خودخواهی در پی عشق هستیم. درد اما همانجا است.
همان نزدیکی به گوشهای به کمین نشسته تا همه چیز را در دور باطلی از تسلسل با خود به فنا برد. اما درد نیز جلا پیدا میکند و منتقل میشود. مانند طاعونی سیاه گریبان گیر معشوقمان میشود. درد خودخواهی بیرون میریزد و دردِ غمِ تنهایی را به عزیزِ آرمیده در کنارمان انتقال میدهد.
بیشتر بخوانید: مروری بر آثار Martin McDonagh مارتین مک دونا
چه کسی دردِ فقدان مادری را حس خواهد کرد. فشار غمی که دکمه انفجار خاطره را میفشارد و تاریکی شب زمانی است که اگرها فرا میرسند. علتی به سبب معلول. خوره ای که هیچگاه تمام نمیشود. نخواهد شد. دختری که در حال مردن مورد تجاوز قرار میگیرد و سوزانده میشود و مادری که هنگام بیداری، غمی بالینش را گناه آلود میکند و از درون به زمهریر واردش میکند.
فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri درباره رشد شخصیت ها است. تأثیرهای کوچک و ناچیزی که زندگی ها را دگرگون میکند. ستایشی است در باب اهمیت افراد دور و برمان که به ما نزدیک هستند و ما از سر خود خواهی نادیده شان میگیریم.
عنصری که فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri را لحظه لحظه اش را جذاب میکند، علاوه بر هارمونی تمام اجزا در کنار یکدیگر، موسیقی به غایت هماهنگ آن با فیلم است. “کارتر برول” موسیقی فیلم را زندگی میکند و نت هایش در سراسر فیلم جاری هستند. مثل رودخانه ای که نوید شستشو میدهد. رودخانه ای که وعده داده است روزی تمام غم ها را خواهد شست. آرام و ملایم. ضرب آهنگی که بر جان مینشیند.
“مارتین مک دونا” با سومین اثرش فیلمی ساخته که او را در لیست کارگردانانی قرار خواهد داد که سینما را فرای دانستن زندگی میکنند. کارگردانی و فیلم نامه منسجم فیلم تمام طول فیلم مخاطب را به دنبال افکارش خواهد کشاند. پیچ های درستی که اگرچه فیلم را به سمت و سویی متفاوت از پیدا کردن قاتل میبرند، اما مخاطب را وارد بازی ذهنی و کنکاشی درونی میکند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم The Shape of Water کاری از گیرمو دل تورو
تیم بازیگران فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri به شدت نقشها را مال خود کردهاند. از “فرانسیس مک دورماند” که بازی به یاد ماندی از خود به یادگار گذاشته است و دورنمایی برای کسب دومین اسکارش دارد تا “وودی هارلسون” دوست داشتنی که باز هم بازی به یاد ماندنی ارائه میدهد. او اگر چه بهترین بازیگر نسل خودش نبوده است ولی کاراکترهایی جذاب و با احترامی را به مخاطب در اغلب اوقات ارائه داده است. همچنین “سم راکول” که بازی مکملش، شخصیت کاراکترش را به خوبی نشان میدهد.
فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri از آن دست فیلمهایی است که در سال ۲۰۱۷ نظیرش کم دیده شد. فیلمی برای همیشه. از آن دست هنرهایی که به یادگار خواهد ماند. فرای جغرافیا و زمان. زیرا محتوایش جهان شمول است. مبارزه ای هر روزه است که انسان با مشکلات انجام میدهد و فرآیندی است که در آن یا غرق میشود یا به مرحله دیگری پای میگذارد.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم The Square کاری از روبن استلوند