مفاهیم اقتصادی به زبان ساده، هزینه های دولت – قسمت دوم
در ادامه بررسی اصطلاحات موجود در برنامه بودجه سالانه کشور در مطلب روز گذشته بررسی هزینه های برنامه بودجه سالانه را آغاز کردیم. در مطلب حاضر به ادامه بررسی هزینه های دولت خواهیم پرداخت.
۲- افزایش درآمد دولت خصوصا از طریق افزایش درآمد نفت، معمولا سیاست مداران را وسوسه می کند تا اقداماتی در جهت افزایش رفاه رای دهندگان انجام دهند.
به عنوان مثال سودای افزایش حقوق کارکنان دولت، بازنشستگان، ایجاد بازنشستگی زودهنگام با حقوق کامل و اقداماتی از این دست از جمله اموری است که در این دوران نضج می گیرد. از این ها بدتر تحول در سیاست گذاری است. دوره های افزایش درآمد نفت فرصت خوبی برای اصلاح ساختار اقتصادی و اعمال سیاست های مرتبط با آن است اما معمولا چون فشار مالی بر دولت وجود ندارد دولت انگیزه ای برای انجام این اصلاحات ایجاد نمی شود. وقتی درآمد نفت زیاد است به نحو مطمئن تری می توان تغییرات وسیع در جهت اصلاح ساختار اقتصادی را اعمال کرد چرا که با در اختیار داشتن این منابع می توان از اثرات منفی احتمالی آن تا حدی جلوگیری نمود. به تعبیر دیگر بهترین زمان برای اصلاح ساختار اقتصادی زمان بهره مندی کشور از درآمد بالای نفت است اما در عمل درآمد بالای نفت فشارهای اقتصادی که سیاست مداران را به سمت اتخاذ سیاست های درست و سالم سازی اقتصاد سوق می داد به یک بار برمی دارد و سیاست مداران و تصمیم گیران اقتصادی مجددا به سیاست هایی که در کوتاه مدت اثرات رفاهی دارد اما وضعیت وخیم اقتصادی را تشدید می کند، اقبال می کنند. طبیعتا این اقدامات لازم آنقدر به تاخیر می افتد تا وقتی که دولت از نظر درآمد شدیدا تحت فشار قرار گیرد. در این حالت ناچار می شود تصمیمات کلیدی مذکور را در بدترین شرایط اتخاذ کند و در عین حال نتواند اثرات منفی جانبی را مدیریت نماید.
به عنوان مثال افزایش قیمت بنزین تا قیمت های جهانی تصمیم سختی است که تا کنون دولت به مدد درآمد بالای نفت از اتخاذ آن شانه خالی کرده اند اما بی تردید روزی دولت ناچار به انجام آن خواهد شد. به نظر می رسد این اقدام نهایتا آن قدر به تاخیر می افتد تا روزی که دولت از حیث درآمد تحت فشار باشد و به منظور صرفه جویی ناچار به کاهش واردات بنزین گردد. آن گاه به اکراه تن به این کار اساسی خواهد داد و نخواهد توانست در برابر اثرات منفی احتمالی اقدام موثری انجام دهد. به عنوان مثال در چنین شرایطی، خالی بودن خزانه دولت علامت مثبتی به انتظارات تورمی عاملین اقتصادی خواهد بود و پیامدهای تورمی واقعی کردن بنزین را تشدید خواهد کرد.
معضل دیگری که در زمان افزایش درآمد نفت در بعد هزینه رخ می دهد افزایش طرح های عمرانی است. تقاضاهای انباشت شده برای خدمات رفاهی در کلیه مناطق کشور وجود دارد و همه مناطق کشور به دنبال آن هستند که دارای بهترین امکانات برای زندگی باشند. جمع این دو مسئله موجب می شود که شروع طرح های عمرانی در دوران افزایش نفت سرعت گیرد و پروژه های جدید آغاز شود. سیاست مداران که به صورت طبیعی تمایل به افزایش محبوبیت خود دارند وعده های گوناگونی به مردم شهرهای مختلف می دهند و تمایل به این دارند که این ذهنیت در مردم ایجاد شود که با حضور آن ها برخی امکانات برای شهرهای مختلف به وجود آمده است. نمایندگان مجلس نیز به طور طبیعی خواستار بهبود وضعیت مردم تحت نمایندگی خود هستند تا به رای دهندگان چنین وانمود کنند که نماینده فعال و موثری هستند. لذا در هنگام تصویب بودجه در مجلس موج تقاضای انجام طرح های عمرانی جدید ایجاد شده و بر بودجه تحمیل می شود.
شاید این سوال به ذهن بیاید که چطور بخشی نگری بر ملی نگری در میان اکثر نمایندگان مجلس حاکم می شود؟ مگر تردیدی وجود دارد که بخشی نگری آفات متعددی به دنبال دارد؟ پاسخ آن است که بر اساس نظریه بازی ها، استراتژی مسلط در این وضعیت حکم می کند تا هر نماینده شروع طرح عمرانی جدیدی برای منطقه خود پیشنهاد کند. چنین وضعیت هایی در زندگی مکرر رخ می دهد. به عنوان مثال همه می دانند برای سوار شدن به اتوبوس یا مترو اگر همدیگر را هل ندهند و آرام سوار شوند، برای همه بهتر است اما به دلیل اینکه هر کس تصور می کند که اگر او آرام سوار شود دیگری جلو زده و پیش خواهد افتاد همه گزینه هل دادن دیگری را علی رغم فشارهای وارده انتخاب می کنند.
افزایش طرح های عمرانی تبعات منفی متعددی به همراه دارد که مهم ترین آن ایجاد کسری بودجه و افزایش تعداد پروژه های عمرانی ناتمام است. واقعیت آن است که روال گفته شده در طی سال های گذشته موجب شروع پروژه های متعددی شده که علی رغم گذشت سال های طولانی کماکان به بهره برداری نرسیده است. متاسفانه نمایندگان مجلس می دانند که با شروع یک پروژه دولت به رغم عدم امکان تامین مالی کافی برای اجرا نمی تواند آن را به سادگی تعطیل کند اما معتقدند با این اقدام بالاخره دولت متعهد به اجرای و تکمیل این پروژه نیز خواهد شد و نهایتا طرح به ثمر خواهد نشست. گاهی اوقات با این تفکر پروژه هایی راه اندازی می شود که هزینه های آن تعمدا کم نمایی شده و با این کم نمایی موافقت مسئولین جلب شده است. با شروع به کار به تدریج مشخص می شود که هزینه های اجرا به مراتب بیشتر است اما دولت در دام چنین تعهداتی گرفتار آمده است.
در برخی کشورها اقتصاددانان این قید را به دولت ها تحمیل کرده اند که در فرآیندهای سیاسی سیاست مداران آزادی عمل داشته باشند مشروط به اینکه شرط تعادل بودجه را رعایت کنند. این قید موجب می شود تا سیاست مداران نتوانند هزینه های دولت را بیش از درآمد گسترش دهند و تبعات نامطلوب کسری بودجه را به جامعه تحملی کنند.
وقتی تعداد پروژه های عمرانی نیمه تمام زیاد شود، بودجه عمرانی دولت بر آن ها سرشکن شده و به جای اینکه منابع کافی به هر پروژه اختصاص یابد، بخشی از منابع لازم تخصیص می یابد. لذا یک پروژه به جای اینکه ظرف سه سال به فرجام رسد، ظرف ۷ سال پایان می پذیرد. این مسئله موجب می شود تا بسیاری از پروژه های عمرانی فاقد توجیه اقتصادی گردند چرا که برخی سرمایه گذاری ها در صورتی سودآور هستند که ظرف سه سال درآمدزا شوند اما اگر اجرای آن هفت سال به طول انجامد به کلی فاقد توجیه اقتصادی خواهند شد. علاوه بر آن وقتی تعداد پروژه های بسیار زیاد باشد، بودجه اختصاص داده شده به هر پروژه چنان اندک می شود که به سختی می تواند هزینه استهلاک سرمایه خوابیده شده و هزینه های نگه داری تاسیسات نیم ساخته موجود را جبران کند. لذا میزان پیشرفت پروژه ها اندک می شود. مشکلات فوق وقتی وخیم تر می شود که دولت با کاهش درآمد مواجه شود. در این شرایط به دلیل چسبندگی هزینه های جاری، معمولا هزینه های عمرانی قربانی شده و از بودجه عمرانی به شدت کاسته می شود.
راه حل پیشنهادی دو قسم است. اولا با حزبی شدن نظام سیاسی انتظار می رود که فراکسیون ها بتوانند با تحمیل انظباط حزبی تا حدی این گونه تمایلات نمایندگان را مهار کنند. از سوی دیگر دولت نیز باید یک تجدیدنظر در ارزیابی طرح ها انجام داده و پروژه های نیمه تمام موجود را بر حسب سودآوری آن ها رتبه بندی کند و بودجه خود را به طور متمرکز بر پروژه های پربازده تر صرف کند و اجرای پروژه های کم بازده یا زیان ده را متوقف سازد.