پرسپولیس، تخت جمشید، پارسه، پرسوپولیس یا صدستون؛ کدام نام صحیح تر است؟
یکی از پایتختهای هخامنشیان پرسپولیس است. به طور کلی هخامنشیان در طول دوران حکومت خود شش پایتخت داشته اند که عبارتند از : انشان ، هگمتانه ، بابل ، شوش ، پاسارگاد و پرسپولیس (تخت جمشید)
پرسپولیس، که در شمال شهرستان مرودشت (شمال شرقی شیراز) جای دارد. پایتخت تشریفاتی بزرگترین امپراطوری باستان است. در این شهر باستانی بنایی به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران زمامداری داریوش بزرگ، بنا شدهاست و مرکزی برای برگزاری مراسم آیینی و جشنها به ویژه نوروز بوده است. در آن زمان هر سال در تاریخ ۲۱ مارس( اول فروردین) نمایندگان قلمروهای مختلف تحت کنترل داریوش به پرسپولیس می آمدند تا نوروز را جشن بگیرند و بهترین هدایا را برای پادشاه می آوردند. حکاکی های پرسپولیس بیانگر حضور باختری ها، بابلی ها، فینیقیه ایها،اتیوپیوئی ها و افغانی های با هدایای گرانبهایی مانند طلا و عاج است. در واقع بنیانگذار تخت جمشید داریوش بزرگ بود. داریوش این شهر را در سال ۵۱۹ قبل از میلاد تاسیس کرد. اینجاست که فیلسوف آلمانی فردریک هگل می گوید: ” اساس توسعه جوامع انسانی با تاریخ ایران آغاز می شود، و این نقطه ی سرآغاز تاریخ است.”
اما در اینجا قصد ندارم تاریخ بگویم یا از جلال شکوه و عظمت امپراطوری هخامنشیان صحبت کنم و یا از تمدن چندین هزار ساله ایرانیان سخن بگویم بلکه مطلبی جالب درباره کلمه پرسپولیس در کتاب در مکتب استاد تالیف سعید نفیسی برخوردم که خالی از لطف ندانستم در اینجا بیان کنم. قبل ازآن باید بگویم این کتاب کوششی است برای درست گفتن و درست نوشتن و نیز درست خواندن برای ما پارسی زبانان و شامل نکات ادبی دقیقی است که کمتر به آن اشاره شده است. این کتاب توسط موسسه عطایی برای اولین بار در سال ۱۳۴۳ چاپ شده است.
نکته کلمه پرسپولیس این است که اروپاییان اشتباها (Persepolis) را پرسپولیس تلفظ میکنند و ما هم عادت کردیم همین کلمه را بکار ببریم ولی در واقع این اسمی است که یونانیان به شهر پاسارگاد داده اند. ((در حمل اسکندر این شهرخراب و ویران گشت)) پرسه در زبان یونانی به معنی خراب و ویران است و پولیس به معنی شهر و پرسپولیس یعنی شهر خراب، اروپاییان اشتباها پرسپولیس می گویند و مقصودشان شهر پارسها است و حال آنکه شهر پارسها را پرسوپولیس باید گفت و اگر انها باین لفظ غلط عادت کرده اند ما نباید از ایشان پیروی بکنیم .
بعد ازخواندن این نکته با کمی تحقیق متوجه شدم این لقب (شهر ویران) را آشیل، شاعر یونانی سده پنجم ق.م. در چکامه مربوطه به پارسیان، به حالت تجنیس و بازی با الفاظ، در مورد «شهر پارسیان» به کار برده است (سُوگنامه پارسیان، بیت ۶۵). این ترجمه نادرست و عمدی به تدریج در کتب غربی رایج گردیده و تا به امروز رسیده است. خود ایرانیان نام پارسه را چند قرن پس از برافتادنش فراموش کردند چون کتیبهها را دیگر نمیتوانستند بخوانند و در دوره ساسانی آن را صدستون میخواندند. در دورههای بعد، در خاطره مردم فارس، صدستون به چهلستون و چهل منار تبدیل شد. پس از برافتادن هخامنشیان خط و زبان آنها نیز بتدریج نامفهوم شد و تاریخ آنان از یاد ایرانیان برفت، و خاطره شان با یاد پادشاهان افسانهای پیشدادی و نیمه تاریخی کیانی درهم آمیخت، و بنای شکوهمند پارسه را کار جمشید پادشاه افسانهای که ساختمانهای پرشکوه و شگرف را به او نسبت میدادند دانستند و کمکم این نام افسانهای را بر آن بنا نهادند.