پست مدرن؛ من خرید می کنم پس هستم!
“باربارا کروگر” یکی از هنرمندان پست مدرنیست آمریکایی است که بخش عمده و مطرح شدهای از کارهای مفهومی او را، فوتو مونتاژهایی همراه با نوشته تشکیل میدهند. کپشن هایی کوتاه، مختصر و تحکمی این آثار که در واقع حمل مفهوم اصلی به دوش آنهاست، محتوایی منتقد مصرف گرایی، نژاد پرستی، تبعیض جنسیتی و روانکاوانه دارند. در یکی از آثار جمله “من خرید می کنم پس هستم” نوشته شده. تغییر یافته جمله “من می اندیشم پس هستم”دکارت.
“دکارت” یکی از فیلسوفان دوره رنسانس بود که پدر فلسفه مدرن لقب گرفته است. رنسانس اولین جرقه های دوران مدرن را در خود داشت. تاکید بر تفکر و قدرت انسان، غلبه ی انسان بر طبیعت، اشرف مخلوقات بودن انسان از رکن های اساسی رنسانس به حساب میآمدند. انسان باوری آن دوران اومانیسم نام گرفته بود. بعد ها همین ارکان در دوره ی مدرن دوباره قوت گرفتند.
نظرات دکارت در دوره ی طلایی بشریت، یعنی دوران مدرن مورد استقبال شدید واقع شد. یکی از نظریات درخشان دکارت حول محور صرف نفس و وجود داشتن و بودن میچرخد. اما او وجود داشتن را مشروط به اندیشیدن میداند. انسانی که از توانایی های بالفطره اش استفاده نکند فرقی با موجودات چهار پا ندارد. تعقل و تعمق کردن است که از هر یک از انسان ها شخصیتی والا میسازد. اما چه شد که “باربارا کروگر” اندیشیدن؛ این فعل حیاتی و شرافتمندانه را با خرید کردن همرده قرار میدهد.
در دوران پست مدرن امروزی، رسانه نقشی کلیدی ایفا میکند. همه ما انسانها توسط تصویر احاطه شدهایم. تولد تصویر فرآیندی عادی و غیرقابل کنترل شده که انتهایی ندارد. هنر و زندگی عادی مخلوط شده اند. هنر و تصاویر تبلیغاتی بیشمار روزانه را نمیشود از هم تشخیص داد. در این شرایط همه ما تحت تاثیر ابرقدرتی به نام تبلیغات قرار میگیریم. تبلیغات است که به ما راه و رسم آسان زندگی کردن را نشان میدهد. به ما میقبولاند که لزومات زندگی امروزی چه هستند و ما به چه چیزهایی نیاز داریم و اگر ابزار یا امکانات تبلیغ شده را نخریم ادامه ی حیات برای ما مشکل میشود. در واقع تبلیغات با عرضه ی چیزهایی که خودش میخواهد و متقاعد کردن ما برای خرید، به سلیقه ی خود سلیقه و شخصیت ما را میسازد. ما را وادار میکند آن شخصی را که بودیم فراموش کنیم و حالا به یمن وجود ابزارهای امروزی –این خدمت بی منت تبلیغات بر بشر- “خودی” دیگر، به روز شده و ارزشمند تر بسازیم.
همچنین در این دوران تصور میشود که خودِ ساخته شده دوران مدرن دستاوردی غیرواقعی و خیالی بوده است. در این دوران نه تنها پیدا شدن خود در دوران مدرن تکذیب؛ بلکه بر گم شدن هرچه بیشتر آن تاکید میشود. در پست مدرن، خود، حول محور ظاهر میچرخد. چه چیزی میخریم یا میخواهیم بخریم که ظاهرمان آنگونه یا اینگونه شود. بر اساس معیار ظاهر، خودمان را ارضا میکنیم که حالا همان چیزی شدم که میخواستم همیشه باشم. با این استدلال به تعلق میرسیم؛ که عضو گروهی از افرادی هستیم که ظاهری شبیه ما دارند در نتیجه خصوصیات اخلاقی، نحوه ی زندگی، امیدها و ناامیدی ها، عقاید و در سطحی ترین حالت وضعیت اقتصادی شان مثل ماست. ما گروهی خاص از جامعه را تشکیل میدهیم. همچنین فردیت لازم را حفظ میکنیم؛ از این نظر که این گروهی که ما در آن عضو هستیم با سایر گروه ها تفاوت دارد.
اما در نهایت میتوانیم هر زمان که دلمان خواست ظاهرمان را عوض کنیم و از هویتی به هویتی دیگر تبدیل شویم. با یک ظاهر اعتماد به نفس داشته باشیم، با یک ظاهر از اطرافیانمان مجزا و متفاوت باشیم، با یک ظاهر احساس توانمندی کنیم و با یک ظاهر خودمان را طرفدار پروپا قرص گروه موسیقی خاص نشان دهیم، با ظاهری دیگر بیان کنیم از مد و فشن بی اطلاع نیستیم، یا هنرمندیم یا ورزشکاریم یا…. ظاهر است که به ما مشروعیت و مقبولیت میبخشد. در صورت عدم توجه به روش زندگی مصرفی، از دیگران و از پیشرفت روز به روز دنیا عقب می مانیم. ما نه انسان هایی آزاده ی مدرن، بلکه زنجیر شده توسط قدرت های خودساخته هستیم.
“باربارا کروگر” با بیان مستقیم افکاری که در ذهن مخاطبان نهادینه شدهاند، آن ها را به خود میآورد و به تفکر مجبور میکند تا تشویقی برای تغییر باشد. با نشاندن هر یک از مخاطبان روی صندلی، آنها را متهم میکند. اما میشود گفت در نهایت قضاوتی در کار نیست. خوب و بد تشخیص داده نمیشود. بلکه بیشتر توصیف و تفسیر رفتارها و وضع موجود صورت میگیرد تا رد و تأیید. در دنیای امروزی جنگ ها و جنبش ها بر سر بحث های مجزایی از فقر و طبقه اجتماعی و استبداد و استثمار هستند. جنبش ها بیشتر حول محور دغدغه های درونی و بلندمرتبه مثل حقوق بشر یا مخالفت با نژاد پرستی یا محیط زیست و از اینجور موضوعات میچرخند. عمل سیاسی افراد در زندگی روزمره شان تجلی پیدا میکند؛ به شکل اعتراض به هر چیز کوچک، نفی قدرتی هرچند کم. قدرت های بزرگ نه کشور و جغرافیا بلکه هر مقوله ای که روی روان انسان دست میگذارد در نظر گرفته میشوند. مثل قدرت تبلیغات. یا هر چیزی که سرکوبگر و ویرانگر است و دوباره به روش خودش آن چیزی را که ویران کرده می سازد.