اقتصادی

مفاهیم اقتصادی به زبان ساده، اقسام بیکاری – قسمت اول

اگر تقاضای نیروی کار افزایش نیابد، نرخ بیکاری رشد قابل توجهی خواهد یافت.

مفاهیم اقتصادی به زبان ساده، اقسام بیکاری – قسمت اول. با توجه به رشد شدید جمعیت در سال های پس از انقلاب، جمعیت بالای ۱۰ سال در سال های پس از انقلاب رشد فزاینده ای داشته است. لذا در بعد عرضه مشکلی وجود ندارد و اقتصاد با کمبود نیروی کار روبرو نیست. مشکلی که هم اکنون وجود دارد، مشکل تقاضای نیروی کار است.

۰

در ادامه مباحث اقتصادی مطرح شده در نت نوشت که همگی به بیان مفاهیم اقتصادی با زبان ساده را مد نظر داشته اند به اقسام بیکاری می رسیم. در این نوبت با هم بیکاری اصطکاکی، بیکاری ادواری، بیکاری ساختاری و بازار کار در ایران را بررسی خواهیم کرد.

بیکاری اصطکاکی:

شاید در هر مقطع از زمان دختران و پسران زیادی آماده و متمایل به ازدواج باشند اما مشکلی که در بازار ازدواج وجود دارد این است که هر کس طرف مقابل مناسب با خود را نمی شناسد و یافتن کسی که با شرایط وی سازگار و مناسب باشد به سادگی ممکن نیست. گاه فردی که بهترین سازگاری با یک فرد را دارد در شهرستانی دور از طرف مقابل قرار دارد و به دلیل شکاف اطلاعاتی آن ها به هم نمی رسند بلکه افراد در خواستگاری ها تا جایی پیش می روند که با فردی با شرایط قابل قبول مواجه شوند. در بازار کار نیز وضع به همین منوال است. کارفرما به دنبال نیروی کاری است که کار را به بهترین وجه انجام دهد. نیروی کار نیز دنبال کاری است که بیشترین سازگاری را با توانایی ها و انتظاراتش دارد. ولی کارگر و کارفرما در اقتصاد پخش هستند و از هم اطلاعی ندارند. همانطور که خواستگای امر زمان بر و هزینه بری است، جستجوی کار نیز زمان بر و هزینه بر است. فرد باید از تمایل یک شرکت برای استخدام آگاه شود فرم تقاضانامه ارسال کند، آن فرم ها بررسی شده و مصاحبه صورت گیرد تا نهایتا توافقی حاصل گردد. به همه این ها اصطکاک ها بازار کار گفته می شود و بیکاری که به دلیل این اصطکاک ها ایجاد می گردد بیکاری اصطکاکی است. می توان با استفاده از اینترنت و مراکز کاریابی این نوع از بیکاری را تا حدی کم کرد. روشن است که در گذشته اقتصاد ساده بود و تخصص چندانی وجود نداشت. در جوامع سنتی برای کشاورزی و دامپروری تخصص چندانی لازم نبود و به همین دلیل مسئله جستجوی کار و سازگاری میان کارگر و کارفرما مشکل شده است، مقوله جستجو برای یافتن کار پدیده ای جدی گردیده و به تبع آن بیکاری اصطکاکی به وجود آمده است.

بیکاری ادواری:

با توجه به اینکه اقتصاد دوره های رونق و رکود را تجربه می کند، طبیعی است که نرخ بیکاری نیز کم یا زیاد شود. اگر با دستمزد همزمان با ورود اقتصاد به دوره رکود کاهش می یافت، آنگاه لزومی نداشت تا در دوره رکود بیکاری افزایش یابد اما همانطور که توضیح داده شد دستمزد چسبنده و غیرمنعطف است و به همین دلیل بنگاه ها بخشی از نیروی کار خود را در دوره رکود اخراج می کنند. بیکاری که به دلیل دوره های تجاری یاد شده در اقتصاد به وجود می آید بیکاری ادواری می گویند.

بیکاری ساختاری:

بیکاری ای است که به دلیل ساختار اقتصاد و نوع مقررات گذاری دولت ایجاد می شود. وقتی عرضه نیروی کار بیش از تقاضاست و یا میان مهارت نیروی کار و مهارت مورد نیاز بنگاه ها سازگاری وجود ندارد بیکاری ساختاری ایجاد می شود. گفته می شود که رشد تکنولوژی مهم ترین عامل ایجاد بیکاری ساختاری است زیرا مهارت های موجود را قدیمی می کند و صاحبان مهارت های قدیمی را بیکاری می سازد. در دستمزدهای موجود در بازار نیروی کار حاضر به کار کردن است اما تقاضا برای نیروی کار کمتر از عرضه می شود.

اگر نوسانات نرخ بیکاری که به دلیل ادوار تجاری ایجاد می شود را نادیده بگیریم (صفر قلمداد کردن بیکاری ادواری)، در این صورت جمع بیکاری اصطکاکی و بیکاری ساختاری را اصطلاحا نرخ طبیعی بیکاری می خوانند. در هر اقتصادی بسته به ساختار اقتصادی آن یک نرخ طبیعی بیکاری وجود دارد که نرخ بیکاری در دوران رونق و رکود حول این نرخ نوسان جزئی می کند. اگر قرار باشد نرخ طبیعی بیکاری در یک اقتصاد تغییر کند، باید ساختار اقتصادی آن تغییر و تحولی جدی نماید.

بازار کار در ایران

با توجه به رشد شدید جمعیت در سال های پس از انقلاب، جمعیت بالای ۱۰ سال در سال های پس از انقلاب رشد فزاینده ای داشته است. لذا در بعد عرضه مشکلی وجود ندارد و اقتصاد با کمبود نیروی کار روبرو نیست. مشکلی که هم اکنون وجود دارد، مشکل تقاضای نیروی کار است. این امر خود را به شکل نرخ بیکاری ۱۲ درصد نشان داده است. دو نکته در تفسیر این نرخ بیکاری شایان ذکر است. به رغم افزایش جمعیت این نرخ تقریبا ثابت باقی مانده است. از یک سو جمعیت جوانی که در سال های بعد از انقلاب متولد شده اند به سمت بازار آموزش روانه شده و از بازار کار خارج شده اند و جزو جمعیت فعال به شمار نمی آیند. همین امر موجب گردیده تا نرخ بیکاری ثابت بماند. از سوی دیگر افرادی ناامید و سرخورده در بازار کار نیز رشد کرده و دیگر به طور فعال در جستجوی شغل نیستند و جزو جمعیت فعال به شمار نمی روند.

مشکلی که در حال بروز در اقتصاد ایران است آن است که جمعیت مشغول در دانشگاه ها به زودی به بازار کار وارد می شوند. تخمین آنست که سالانه ۱٫۳ میلیون نفر به بخش عرضه در بازار کار اضافه می شوند. اگر تقاضای نیروی کار افزایش نیابد، نرخ بیکاری رشد قابل توجهی خواهد یافت. حال سوال این است که تقاضای نیروی کار چگونه ایجاد می شود؟ بنگاه ها هر چقدر تقاضای بیشتری برای کالاها و خدماتی که عرضه می کنند مشاهده کنند، تیراژ تولید خود را افزایش می دهند. اگر افزایش تقاضا برای محصولات اعم از کالا یا خدمات آن بنگاه نه به صورت مقطعی بلکه به صورت دائم وجود داشته باشد، صاحبان بنگاه تصمیم می گیرند تا نهاده های تولید خود را که همان تجهیزات و نیروی انسانی است افزایش دهند تا بتوانند تقاضای زیاد را جوابگو باشند. بنگاه ها با ترکیب نیروی کار و سرمایه شکل می گیرند و فعالیت می کنند. صاحبان بنگاه نگاه می کنند که چه ترکیبی از نیروی انسانی و تجهیزات می تواند بیشترین سود را برای آن ها به ارمغان آورد. فاکتورهای چندی در این تصمیم گیری دخیل هستند که از مهم ترین آن ها می توان به دستمزد نیروی انسانی و قیمت سرمایه – که بابت تجهیزات مصرف می شود – اشاره کرد. طبیعتا اگر کارخانه مکانیزه شود فوایدی نظیر کیفیت بهتر و … را به همراه خواهد داشت ولی چون مکانیزه شدن هزینه بالایی دارد، قیمت محصولات را بالا می برد. به همین دلیل  صاحبان بنگاه  میان تکنولوژی تولید کابر و سرمایه بر دست به انتخاب می زنند.  اگر نرخ دستمزد نیروی انسانی بالا باشد و نرخ بهره پایین باشد صاحبان بنگاه به سمت به کارگیری تکنولوژی سرمایه بر متمایل می شوند. اما اگر دستمزد نیروی انسانی پایین باشد و نرخ بهره بالا باشد، صاحبان بنگاه به سمت به کارگیری تکنولوژی کاربر متمایل می گردند.

برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدترین‌های این هفته در نت‌نوشت

برو بالا