ادبیات ایران

تحلیل و تفسیر بر زبان مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

رقص سمائی

زبان مولانا همچون دیگر سرایندگان فرارودی از گونه زبانی رایج در ماورالنهر اثر پذیرفته است. با توجه به زبان ویژه ای که در آثار مولانا و خاندان او دیده می شود، باید به سراغ زبان های ایرانی میانه شرقی و از آن میان سغدی و بلخی رفت. در این اندک مقال، سخن بر سر مولفه های زبان مولانا و شاخصه های آن است.

۱+

زبان فارسی در هریک از حوزه های زبان ایران کهن، تاجیکستان، افغانستان و ایران کنونی همان فارسی است. اما زبان فارسی در هر یک از حوزه های جغرافیایی به گونه ها و گویش هایی منحصر و خاص تعلق می گیرد. با بررسی متون کلاسیک فارسی هر چند همه به زبان فارسی نوشته شده اند اما تاثیر گونه ها و گویش های دیگر ایرانی بر آن ها مشهود است. این جهش گیری ها و ناهمخوانی های زبانی و بیانی در چند حوزه از جمله ماوراءالنهر(فرارود)، سیستان و هرات بیش از دیگر حوزه های جغرافیایی دیده می شود. زبان مولانا همچون دیگر سرایندگان فرارودی از گونه زبانی رایج در ماورالنهر اثر پذیرفته است. با توجه به زبان ویژه ای که در آثار مولانا و خاندان او دیده می شود، باید به سراغ زبان های ایرانی میانه شرقی و از آن میان سغدی و بلخی رفت. در این اندک مقال، سخن بر سر مولفه های زبان مولانا و شاخصه های آن است.

زبان مولانا ، جانی و دلی ای دل و جانم همه تو

روند کاربرد برخی واژگان نامانوس در آثار مولانا و مریدانش از بهاء الولد تا احمد افلاکی نشان می دهد که این واژگان از بر ساخته مولانا نیست و ریشه در آثار سرایندگان و گویندگان حوزه ماورالنهر است. گونه زبانی فرارود یکی از غنی ترین گونه های زبان فارسی است. مولانا از حوزه ماورالنهر و از شهر بلخ برخاسته و در آن بالیده لذا زادگاه شاعران و نویسندگان در شعر آنان نمود آشکار دارد. کاربرد واژگانی چون آژنگ در معنی چین و چروک، استاره در معنی ستاره، خنور به معنای ظرف و بالغ به معنی ظرف شراب و یا خدو به معنای آب دهان که نه تنها نباید از بر ساخته وی دانست بلکه تماما ریشه در زبان بلخی داشته و ویژه حوزه فرارود است.

بیشتر بخوانید: روان شناسی رنگ در اشعار منوچهری دامغانی براساس نظریه لوشر

در میان انبوه نوشته هایی در مورد مولانا و شعر او بیشتر ابعاد عرفانی و معناسازی آن مورد توجه بوده و کمتر به مسائل زبان شناختی مولانا پرداخته شده است. لیکن در خلال مولانا پژوهی های صورت گرفته شده دکتر زرین کوب در کتاب سرنی در فصل زبان بی زبانان اشاره ای به زبان مثنوی می کند و لغات آن را بر می شمارد و آن ها را برگرفته از لغات محاوره اهل خراسان یا الفاظ معمول در شعر و ادب اهل خراسان می داند الفاظی همچون شخولیدن در معنی آهنگ خواندن و پخسیدن در معنی درهم شدن نمونه هایی از بی نهایت زبان مولاناست. اگر زبان سعدی را که با مولانا نیز هم عصر بود زبانی معیاری دور از کاربردهای حوزه ای بدانیم لیکن زبان مولانا بیشتر از توان زبان حوزه ای و مردمی بهره برده است.

استاد زرین کوب، تصرفات مولانا در لفظ و کلام را گاه برخاسته از بی مبالاتی او در رعایت دقایق سخن دانسته و وی ضرورت های شعری را باعث تصرف وی در زبان می داند صورت های ممال کلمات در برخی الفاظ و یا تخفیف و تشدید و حذف و زیادت در برخی لغات گرچه ناروا به نظر می آید لیکن در تداول شعرا بسیار است. زو به معنی زود و با به معنی باد نمونه هایی از اسقاط و زیادت در اجزای لفظ می باشند.
برخی واژگان مولانا محلی و خاص لهجه خراسانی است با پاره ای تفاوت اما برخی الفاظ محاوره ای است و هنوز هم با اندک اختلاف در زبان محاوره دری رواج دارد. الفاظی چون آبستان در معنی آبستن و یا اسکیزه به معنی لگد و جفتک.

استاد پورنامداریان نیز در جایی دیگر رفتار تازه مولانا با زبان در شعر کلاسیک را ناشی از تجربه های روحی و فردی و هیجان های شدید عاطفی او دانسته است. زبان را وسیله انتقال معنی ندانسته و آن را فرو نهاده است و همین تحول غزل مولانا را سبب شده و آسیب دیدن رکن معنی داری آن را ایجاب کرده است.
در بسیاری از غزل های مولانا کنار هم نشستن کلمات بر محور ترکیبی زبان برای آن نیست که معنی سازی نماید بلکه برای آن است تا مایه موسیقایی غزل حفظ شود. و با بی معنی اندیشی، هیجانات عاطفی خود را آسان تر بنوازد.

بیشتر بخوانید: تحلیل و بررسی روش های هنجارگریزی در زبان شاعرانه گنجینه‌ی ادبیات فارسی

برخی نیز کاربرد ترکیبات و کلمات ویژه در زبان او را حاصل هنجار شکنی و نتیجه واژه سازی شاعر دانسته است. لذا دست به واژه سازی می زند.
اگر جنگید و رنجید می تواند کارکردی زبانی داشته باشد پس به قیاس آن ها قندید و غنچید و خموشید هم بکار خواهد رفت.

گورپینارلی زبان مولانا را زبان مردم می شناسد زبانی که در توصیف خود از زبان فارسی کلاسیک روزگارشان مدد نگرفته و زبان مولانا کاملا زبان مردم است. او مردم را مخاطب قرار می دهد و از تکلف گریزان است. وی برخلاف شاعران گذشته که خود را در تنگنای واژگان رسمی محدود می کردند کوشید تا زبان را به شکل ساری و جاری به خدمت گیرد. لحظه های متنوع و تجربه های خاص استفاده از واژگان زنده تری را ایجاب می کرده است.

وی علاوه بر استعمال کلمات خاص لهجه مشرق ایران به ویژه خراسان به زبان و گفتار توده مردم نیز توجهی عجیب داشته است. از نظر مولانا زبان وسیله تبادل است و درست و نادرست آن را عامه اهل زبان تعیین می کنند و آن چه را که مردم می گویند ملاک صحت زبان به لحاظ بیان صریح عواطف قرار داده است. و حتی در صورت لزوم هر کلمه ای را که برای ببان مقصود خود نیاز دارد خودش می سازد و ترکیبی تازه خلق می کند حاجت خانه(مستراح) دوددان(دودکش) عشقناک(عاشق) نمونه هایی اندک است از بی شمار آن ها.

گرچه شماری از پژوهشگران براین باورند که واژگان کاربردی مولانا برساخته اوست و انحصار به وی دارد اما با بینشی زبان محور و کشف درک ویژگی های گونه ای و حوزه ای زبان می توان مدعی شد واژگان ناآشنا برساخته مولانا نبوده و متعلق به گونه زبانی ماورالنهر و فرارود است.
شاید بتوانیم ساختارهای صرفی در زبان مولانا را از ابداعات او برشماریم ترکیباتی مانند: قهرستان، یوسفستان، فکرناک که تصرفات مولانا در کاربرد پسوندهاست. بدین ترتیب سنجش زبان مولانا با معیارها و محک هایی مخصوص به او و مریدانش در پیوند بوده است و حوزه زبانی فرارود زبان وی را شاکله می بخشد.

زبان مولانا

زبان مولانا

برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدترین‌های این هفته در نت‌نوشت

برو بالا