سینمای جهان

برداشتی از فیلم THE SHINING ساخته استنلی کوبریک

درخشش (تلالو) کاری از استنلی کوبریک محصول سال ۱۹۸۰

از اولین لحظه ای که قرار بود پنج ماه تمام، تنها در هتلی سر کنیم که چراغ نوشتن را در من روشن کند، می دانستم روحم آرام ندارد. می خواستم برای تو بنویسم، نه، از تو بنویسم. شاید، باز هم نه. می خواستم روح سرگردانی که از نوک انگشتانم وارد می شد و با جان کندنی از فرقِ سرم بیرون می رفت را فراموش کنم.

۳+

از اولین لحظه‌ای که قرار بود پنج ماه تمام، تنها در هتلی سر کنیم که چراغ نوشتن را در من روشن کند، می‌دانستم روحم آرام ندارد. می‌خواستم برای تو بنویسم، نه، از تو بنویسم. شاید، باز هم نه. می‌خواستم روح سرگردانی که از نوک انگشتانم وارد می‌شد و با جان کندنی از فرقِ سرم بیرون می‌رفت را فراموش کنم.

باز هم شاید. تماما تردید. ولی از یک چیز مطمئن بودم. آنجا را می‌شناختم، حسش می‌کردم، خودم بودم. اولین بار که در هتل تنها aشدم انگشتانم برای نوشتن بی قراری می‌کرد. داشتند به پرواز در می‌آمدند. پریدند. سریع این طرف و آن طرف می‌رفتند، بی قرار، ولی چشمانم خیره به کاغذیست که کماکان سفید بود. ناگهان همه چیز ساکت شد. سکوتی کر کننده. صدای خون در رگ هایم ملودی غم زده‌ای را می‌نواخت. روحم را صدا می‌زدم. از پس وجدان خاک خورده ام “تونی” پاسخ می‌داد.

بیشتر بخوانید: زندگینامه استنلی کوبریک و مروری بر آثار او

نمی شناختمش. همیشه بود . ولی نبود. سکوت حکمفرما بود که صداها آمدند. نه از آن صداهایی که دیگران می‌شنوند. دیگران که بودند. مگر آنجا تنها نبودم؟ زن و پسرم که دیگران نبودند. پس صداها از کجا بود. برای که بود. زمزمه‌ها در سرم می‌پیچید. کلمات در حال انفجار بودند. فریاد می‌زدم که خفه شوند ولی فقط تکرار می‌کردند. بِکش، بمیر، مرده. نگاهم به برفهای پشت پنجره افتاد. به زندگی که تماما مرده بودم. اگر مرده بودم پس این کیست؟ این دست‌های چه کسی است  که دارند مدام حرکت می‌کنند؟ سَرَم چه. چه کسی آن را دزدیده است؟

هیچ زمانی را یادم نمی‌آید. فقط می‌دانم تماما شب است. انگار هیچ وقت صبح نمی‌شود. اَه لعنتی این صداها خفه نمی‌شوند. مثل موریانه مغزم را می‌جوند. موریانه؟ نکند چوب شده باشم؟ اگر چوب شدم و پوسیده، چه کسی دارد در ذهنم نت فالش می‌زند. و باز صداها. الان مرتب تر شده اند. کم کم می‌توانم تک کلمه هایی را تشخیص دهم، با من سخن می‌گویند.

بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Eyes Wide Shut چشمان کاملا بسته اثر استنلی کوبریک

آه که این جای لعنتی چقدر آشناست. انگار مادرم وسط سالن این هتل مرا پَس انداخت. روزی که آلوده شدم. شاید آلوده بودم. نه. روزهای خوبی یادم می‌آید که هنوز خالص بودم. شاید این‌ها هم تماما توهمی بیش نبوده است. پس آن همه آرزو، دعاها، تشنه نوشتن و خواندن چی؟ همه توهمی بیش نبود؟

 فیلم THE SHINING کاری از استنلی کوبریک محصول سال ۱۹۸۰

فیلم THE SHINING کاری از استنلی کوبریک محصول سال ۱۹۸۰

نکند این دنیا چاه توالتیست و من مدفوعی شناور در آن که مدام سیفونم کشیده می‌شود؛ اما راه خروجی نیست. راه خروج؟ خودم این کلمه را گفتم. پس راه خروجی هست؟ نه نیست. صداها مدام تکرار می‌کنند و مرا به سوی پسرم فرا می‌خوانند. این اولین باریست بعد از مدت‌ها حواسم به او جمع شده. که پسری دارم یا نه؟ ولی انگار هست. واقعی. مثل روح تمام نویسندگانی که کتاب هایشان خاک می‌خورد. مثل من که پشت میز کارم بی وقفه تایپ می‌کنم. صداها می‌گویند او من است و من او. انگار هم هستیم.

بیشتر بخوانید: فیلم ELEPHANT کاری از گاس ون سنت؛ تقدیم به میشل, برای صداقت و یکرنگی

یکجا زندگی کردیم با یک تاریخ. تاریخ؟ مگر وجود دارد؟
دیگر چیزی نمی‌شنوم. صداها حالا با من یکی شده اند. به پاهایم می‌نگرم. وای خدای دِگران، ثُم هایم بدون نعل تشنه دویدن هستند اما پای بسته با زمین. دست هایم به سان چنگال‌های خرچنگی درآمده. سیاه، جلا خورده و با وقار.

به جلوی آینده می‌روم. بله همان طور که صداها وعده دادند. سَرَم را بردند و هم اکنون گرگی در جای سَرِ قبلیم قرار دارد. اما مغزم چه؟ اصلا بوده؟ هست؟ رفته؟ نمی‌دانم. به یکباره جنونی در دست‌ها و پا هایم برای سیر کردن، خرد کردن و دریدن حس می‌کنم.

اما نه؛ گرگ درونم می‌گوید همه‌اش خون است. دنیا نیاز به خون دارد تا سیراب شود. خونی که از رگ انسان‌ها می‌کشد تا خدایان را سیراب کند. برای چه؟ شاید قدرت. شاید لذت.

بیشتر بخوانید: فیلم Vicky Cristina Barcelona جستاری در بابِ عشق به روایت وودی آلن

ولی الآن نیش هایم بلند شده و تشنه خون است.
در و دیوار هتل بوی خون می‌دهد و تشنه خون است. بوده. همیشه بوده. مثل دنیا. مثل من. مثل درندگان. مثل تو. مثل تویی که نوشته ام را با لبخند تمام می‌کنی ولی مزه خون دهانت را پر کرده.

همیشه بین ماندن و رفتن مردد بودم
حسی بین گناه و ترس
کشتن و بلعیدن
اما هم اکنون این منم تنها
با تبری به نفرت تاریخ در دست
و خودم که در پی‌اش می‌گردم تا کارم را یکسره کنم
سلاخی برای آرامش
قربانی برای جنون

بیشتر بخوانید: فیلم Taxi Driver ساخته مارتین اسکورسیزی

درخشش (تلالو) کاری از استنلی کوبریک محصول سال ۱۹۸۰

درخشش (تلالو) کاری از استنلی کوبریک محصول سال ۱۹۸۰

برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدترین‌های این هفته در نت‌نوشت

برو بالا