معرفی کتاب

معرفی کتاب: دیدار با احمد محمود

معرفی کتاب: دیدار با احمد محمود
۰

احمد محمود

گیاه، خواب زرد می‌بیند
در پاییز
مورچه، خواب انبار خوشه‌های طلایی گندم
خرس، خواب زمستانی
و من
خواب نان گندم زرد طلایی
در زمستان این مرز پرگهر

روزی از روزهای پاییز که محو صندلی خالی پدر بودیم، فکر کردیم که دیگر بار باید با او عجین شویم. نگاهمان با نگاه قهوه ای سوخته اش گره خورد و اجازه خواستیم.لبخندش دلمان را قرص کرد.رفتیم طرف میز کارش. با اجازه کشو را باز کردیم. برگه ای از یادداشتهای پدر را بیرون آورده و همانجا کنار میز بر زمین نشستیم و شروع کردیم به خواندن.
خواندیم و خواندیم… ماه ها صبح تا شب به کنار پدر رفتیم و در نوشته هایش غرق شدیم. گاهی لبخندی بر لب نشاندیم و گاهی قطره اشکی بر آن یادداشت چکاندیم. گاهی قلبمان از آن همه وسعت قلب به درد آمد و گاهی تبسمی از دل بر لب راندیم…
این کتاب کاری از سارک محمود، بابک محمود و سیامک محمود، مجموعه ای است از گزیده یادداشتها و دستنوشته های احمد محمود شامل شعر، یادداشتهای روزانه، نامه ها، داستانهای کوتاه، نقد، عکس، مصاحبه و انعکاس جاودانگی پدر در نشریات گوناگون باوفاداری تمام.

نویسنده : همسایه ها و درخت انجیر معابر

نویسنده : همسایه ها و درخت انجیر معابر

احمد محمود، جایی از یادداشت‌های روزانه‌اش در روز شانزده آذر ۶۴ می‌نویسد: «واقعا که نویسنده تو مملکت ما باید پوستش از پوست کرگدن کلفت‌تر باشد تا بتواند به نوشتن ادامه بدهد.» این بعد از شرحی است که درباره گیر کردن رمان همسایه‌ها به قول خودش در اداره سانسور شاهنشاهی‌ نوشته است.
او در نامه‌ای به یک دوست نوشته: «هنوز که هنوز است استقلال خودم را حفظ کرده‌ام و البته لازمه‌اش تحمل سختی‌های زندگی است.»«سختی‌های زندگی» که احمد محمود از آن حرف می‌زند هم شامل درگیر شدن با مخارج زندگی روزمره است که شواهد آن را در خاطرات روزانه او می‌توان دید و هم بازماندن از تجربه و سفر. او در پاسخ به نامه و دعوت ابراهیم گلستان که او را به انگلیس دعوت کرده می‌نویسد: «گرانی بی حد و حساب، لحظه به لحظه همه چیز، طوری درگیر گذران روزانه‌مان کرده است که خیال سفر چنان دور از ذهن می‌شود که انگار نه انگار چیزی به نام “سفر” هست. سفرهای دعوتی هم که معاذالله!»

حتی یک بار ناشر یکی از کتاب‌هایش به عنوان «حق‌التالیف» به او شلوار می‌دهد. او در یادداشت‌هایش نوشته که «کتاب پسرک بومی و غریبه‌ها را انتشارات بابک چاپ کرد -هر دو در سال ۵۰- حق التالیف هم داد؛ سیصد تومان و تعدادی شلوار کار – یکی هفده تومن حساب کرد که از تولیدی همسایه‌اش گرفت و داد بردم خانه بچه ها بپوشند. خودم هم پوشیدم. تو خانه خوب بود.»
ظاهرا ابراهیم گلستان در نامه‌ای به احمد محمود درباره «گریز از محیط بی آفتاب انگلیس و پناه بردن به فرانسه یا ایتالیا» نوشته است که او در جوابش می‌نویسد: «در این جا به جا شدن‌، اصلا به ایران هم فکر کرده‌اید؟ می‌دانم- همه مشکلات و نا به سامانی‌ها و ناموزونی‌ها و آشفتگی‌های ایران را می‌دانم چون درگیرش هستم و دستم از دور بر آتش نیست، اما گمان می‌کنم طبیعت پاییز کوهساران مثلا طالقان را نمی‌شود در جایی دیگر پیدا کرد، به خصوص که زبان و دم و بازدمش آشنای هزار ساله باشد.»
کتاب دیدار با احمد محمود با کوشش فرزندانش منتشر شده و حسن‌اش دیدن چهره او از میان یادداشت‌های شخصی و نامه‌های خصوصی اوست که امیدوارم با توضیحات بیشتر دوباره چاپ شود.

برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدترین‌های این هفته در نت‌نوشت

برو بالا