سینمای ایران

مغزهای کوچک زنگ زده فیلمی از هومن سیدی

مغزهای کوچک زنگ زده
۱۳+

مغزهای کوچک زنگ زده جدیدترین ساخته‎ی هومن سیدی و پنجمین فیلم بلند او بعد از خشم و هیاهو ست. خانواده‎ای در محله‎ای در جنوب شهر زندگی می‎کنند و کارگاه تولید مواد مخدر صنعتی دارند. سه برادر به نام‎های شهروز، شکور، شاهین و یک خواهر به نام شهره، پدر و مادر و مادربزرگ اعضای این خانواده هستند. در ادامه با تحلیل و نقد فیلم مغزهای کوچک زنگ زده با نت نوشت همراه باشید.

ادیسه عسکری:

مغزهای کوچک زنگ زده

کلی گویی و بی حاصلی

“شاهین” با بازی “نوید محمدزاده“، “شکور” با بازی “فرهاد اصلانی” بازیگران و نقش‌های اصلی فیلم هستند. لوکیشن فیلم یک محله در جنوب شهر است که ما از آن فقط نماهایی گذرا از تعدادی محدودی خانه می‎بینیم و مختصات و مشخصات دیگر این محله از جمله سایر ساکنین محله و روابط بین آن‌ها در دسترس نیست.

 

برادر بزرگ خانواده، “شکور”، حکم یک پدرخوانده را دارد که تولید و قاچاق مواد مخدر صنعتی، قاچاق اسلحه، نگهداری در شرایط نامناسب از کودکان بی سرپرست و ربوده شده و تربیت آن‌ها به منظور بهره برداری‎های آینده بخشی از کارهای اوست.

خط اصلی داستان یک خانواده و روابط بین آنها است و به بهانه‎ی آن “هومن سیدی” به طیف متفاوت و متنوعی از ضد هنجارهای اجتماعی چون تولید و قاچاق مواد مخدر و اسلحه، قتل، دزدی، آدم ربایی، تکدی‎گری، فقر، فحشا گریزی زده است.

حضور درخشان نوید پورفرج در نقش امیر و نوید محمدزاده در نقش شاهین در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده

حضور درخشان نوید پورفرج در نقش امیر و نوید محمدزاده در نقش شاهین در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده

قبل از تحلیل فیلم مغزهای کوچک زنگ زده باید متذکر شویم که همانطور که می‎توان حدس زد پرداختن به هر یک از این معضلات خود فیلمی جدا می‎طلبد و مطرح شدن همه‌ی این مسائل باعث شده است فیلم به نوعی تنها به هر کدام از این مسائل سرک کشیده باشد. هر یک از این معضلات در یک خرده پیرنگ روایت می‎شود.

خرده پیرنگ‎ها در یک فیلم و یا داستان باید در ارتباط با پیرنگ اصلی و خدمت یک درونمایه باشند و یا به شناخت شخصیت‎های اصلی و پیشبرد داستان کمک کند. اما در مغزهای کوچک زنگ زده هر کدام سوژه‎ی متفاوتی دارد و ماجرایی مجزا که تنها نقطه اشتراکشان پرداختن به ناهنجاری‌های اجتماعی است.

و باعث تکه تکه شدن فیلم و سرگردانی شخصیت‎ها و اجرای یک سری واکنش‎های خشن و اتفاقات اکشن و صحنه‎های پر زد و خورد اگزجره شده است.

بیشتر بخوانید: مروری بر زندگینامه و آثار هومن سیدی؛ سیر تکاملی یک کارگردان

مسیر تحول شخصیت شاهین با بازی نوید محمدزاده قابل باور نیست. پیشینه‌ای که از او ارائه می‎شود و نقش او در اتفاقات فیلم به نحوی است که باعث می‎شود نتوانیم تحول او را باور کنیم.

فیلم مغزهای کوچک زنگ زده صرفا یک واقع نمایی در مقیاس تشدید شده از معضلات اجتماعی است. و چیزی فراتر و عمیق تر از یک بازنمایش صرف عرضه نمی‎کند. با اینکه هومن سیدی با به نمایش گذاشتن به عنوان مثال بازی بچه‌ها در دل خرابه‎ها تلاش دارد تصویری انسانی و بعدهای مختلف از این آدم‌ها و آمال و آرزوهایشان ارائه دهد اما موفق نمی‎شود که با دو یا سه نما و دیالوگ شخصیت‎ها این مهم را به انجام برساند.

ریتم فیلم مغزهای کوچک زنگ زده تند است، دیالوگها پینگ پونگی و با سرعت مناسب رد و بدل میشوند. نماها در فضاهای خارجی و بعضا وسیع فیلمبرداری شدند.

ریتم فیلم مغزهای کوچک زنگ زده تند است، دیالوگها پینگ پونگی و با سرعت مناسب رد و بدل میشوند. نماها در فضاهای خارجی و بعضا وسیع فیلمبرداری شدند.

لحن دیالوگ‌ها و دایره‎ی کلمات افراد همه شبیه به هم است. تمامی این شخصیت‎ها گاه دیالوگ‌های عمیق و متفکرانه در باب زندگی به زبان می‎آورند که با توجه به پیشینه‎ای که در مورد آن‌ها ارائه شده قابل باور نیست. و این نکته نباید در تحلیل فیلم مغزهای کوچک زنگ زده از قلم بیفتد!

این افراد گاهی بسیار احمق و گاهی بسیار فیلسوفند.

ریتم فیلم مغزهای کوچک زنگ زده تند است، دیالوگ‎ها پینگ پونگی و با سرعت مناسب رد و بدل می‎شوند. نماها در فضاهای خارجی و بعضا وسیع فیلمبرداری شدند. لوکیشن و نماها گرفته شده کاملن در خدمت القای فضای تلخ و خشن و سرد فیلم هستند.

ریتم فیلم مغزهای کوچک زنگ زده تند است، دیالوگها پینگ پونگی و با سرعت مناسب رد و بدل میشوند. نماها در فضاهای خارجی و بعضا وسیع فیلمبرداری شدند. لوکیشن و نماها گرفته شده کاملن در خدمت القای فضای تلخ و خشن و سرد فیلم هستند.

ریتم فیلم مغزهای کوچک زنگ زده تند است، دیالوگها پینگ پونگی و با سرعت مناسب رد و بدل میشوند. نماها در فضاهای خارجی و بعضا وسیع فیلمبرداری شدند. لوکیشن و نماها گرفته شده کاملن در خدمت القای فضای تلخ و خشن و سرد فیلم هستند.

فیلم با مونولوگی آغاز و به پایان می‎رسد که به نوعی خبر از محتوی فیلم می‎دهد:

“می‎گن اگه چوپان نباشه گوسفندا تلف می‎شن، یا گم می‎شن یا گرگ بهشون می‎زنه یا از گرسنگی می‎میرن، چون مغز ندارن. هر کی مغز نداره به چوپان احتیاج داره. به چوپان دل سوز. چوپان حکم پدر و برای گوسفندها داره، آدم بدون پدر هیچی نیست.”

پنجمین ساخته‎ی هومن سیدی در ادامه‎ی آثار گذشته‎اش به مسائل و ناهنجاری‌ها و بزهکاری‌های اجتماعی می‌بپردازد و در بخش سودای سیمرغ ۲ از جشنواره فجر در سال ۱۳۹۷ حضور پیدا کرد.

بیشتر بخوانید: فیلم خشم و هیاهو از هومن سیدی؛ ترازوی خیانت و عشق

پنجمین ساخته‌ی هومن سیدی در ادامه‌ی آثار گذشته‌اش به مسائل و ناهنجاری‌ها و بزهکاری‌های اجتماعی می‌بپردازد و در بخش سودای سیمرغ ۲ از جشنواره فجر در سال ۱۳۹۷ حضور پیدا کرد.

پنجمین ساخته‌ی هومن سیدی در ادامه‌ی آثار گذشته‌اش به مسائل و ناهنجاری‌ها و بزهکاری‌های اجتماعی می‌بپردازد و در بخش سودای سیمرغ ۲ از جشنواره فجر در سال ۱۳۹۷ حضور پیدا کرد.

آرش منادی:

مغزهای کوچک زنگ زده

گوسفندانی بی‌هویت، چوپانانی مریض

مغزهای کوچک زنگ زده پنجمین فیلم بلند هومن سیدی در مقام کارگردان است. فیلمی که با اثر پیشین او یعنی خشم و هیاهو تفاوت‌های بسیاری دارد اما در امتداد دو اثر پیشین وی اعترافات ذهن خطرناک من قرار می‌گیرد.

اگر در “خشم و هیاهو” بیشتر لوکیشن‌ها داخلی هستند و دوربین پیمان شادمانفر با صبر و حوصله قاب هایی عموما ایستا و نماهای بلند بدون کات را قاب می‌گیرد، این بار بیشتر لوکیشن‌ها خارجی و در جایی ناکجاآباد هستند و دوربین او بیشتر روی دست نماهای بی نظم و کوتاه را قاب می‌گیرد که خب البته این امر بسیار در خدمت فضا و داستان ملتهب آن می‌باشد.

گرچه از "آفریقا"، نخستین فیلم هومن سیدی تا همین "مغزهای کوچک زنگ زده"، با یک مفهوم مشترک که نخ ارتباطی تمام این پنج فیلم هستند رو به رو می‌شویم.

گرچه از “آفریقا”، نخستین فیلم هومن سیدی تا همین “مغزهای کوچک زنگ زده”، با یک مفهوم مشترک که نخ ارتباطی تمام این پنج فیلم هستند رو به رو می‌شویم.

فیلمبرداری که به اعترافات ذهن خطرناک من کم شباهت نیست. تفاوت فیلم‌ها حتی خود را در چهره پردازی بازیگران نیز نشان داده است. اگر در “خشم و هیاهو” با چهره‌های عادی تری رو به رو هستیم، در مغزهای کوچک زنگ زده همانند “اعترافات ذهن خطرناک من” (البته این بار اگزجره تر) با چهره‌های دفرمه و بدن‌های نامتناسب برخورد می‌کنیم.

گرچه از “آفریقا”، نخستین فیلم هومن سیدی تا همین “مغزهای کوچک زنگ زده”، با یک مفهوم مشترک که نخ ارتباطی تمام این پنج فیلم هستند رو به رو می‌شویم.

بزهکاری و پلیدی و تاریکی انسان معاصر. دیگر نکته‌‌ی اشتراک تمام این فیلم ها، وجود شخصیتی با ظاهر بی اندازه چاق می‌باشد که نماد شهوت، عصبیت، خشونت و خوی غریزی و غیر انسانی است.

در مغزهای کوچک زنگ زده، شخصیت شکور (فرهاد اصلانی) در چنین شمایلی قرار می‌گیرد که نسبت به فیلم‌های پیشین نقش پررنگ تری را دارد. که اوج این مفاهیم را در سکانس خفه شدن شهره (لادن ژاوه وند) می‌بینیم که در حالی که شام میخورد (رفتاری غریزی) بی هیچ واکنشی از او اتفاق می‌افتد.

در مغزهای کوچک زنگ زده، شخصیت شکور (فرهاد اصلانی) در چنین شمایلی قرار می‌گیرد که نسبت به فیلم‌های پیشین نقش پررنگ تری را دارد. که اوج این مفاهیم را در سکانس خفه شدن شهره (لادن ژاوه وند) می‌بینیم که در حالی که شام میخورد (رفتاری غریزی) بی هیچ واکنشی از او اتفاق می‌افتد.

در مغزهای کوچک زنگ زده، شخصیت شکور (فرهاد اصلانی) در چنین شمایلی قرار می‌گیرد که نسبت به فیلم‌های پیشین نقش پررنگ تری را دارد. که اوج این مفاهیم را در سکانس خفه شدن شهره (لادن ژاوه وند) می‌بینیم که در حالی که شام میخورد (رفتاری غریزی) بی هیچ واکنشی از او اتفاق می‌افتد.

اما بیایم از اشتراکات عبور کنیم و به خود مغزهای کوچک زنگ زده بپردازیم. فیلم در فضایی می‌گذرد که چندان شباهتی به فضاهای آشنای شهری نیست و بیشتر به حلبی آبادی مالیخولیایی شباهت دارد و بسیار بدوی است.

ساکنینش هر یک نقصی در جسم خود دارند. روی پیشانی شاهین (نوید محمدزاده) فرورفتگی است. مادربزرگ توان راه رفتن ندارد و چهار دست و پا حرکت می‌کند. پدر (فرید سجادی حسینی) نیز از فرط اعتیاد در گنداب است و از ریخت افتاده.

گویی در این فضای دوزخی هر یک داغ نشانی را بر خود دارند.

گویی در این فضای دوزخی هر یک داغ نشانی را بر خود دارند.

مادر با نحوه حرکت کند و چشمان از حدقه درآمده‌اش چندان انسانی نمی‌نماید و به عجوزه‌ای مانند است. در صورت و بدن شهروز اثرات ضربات چاقو دیده می‌شود. درباره ظاهر شکور هم که پیشتر در سطور بالا گفته شد.

گویی در این فضای دوزخی هر یک داغ نشانی را بر خود دارند. تنها کسانی که چهره انسانی تر و عادی تری نسبت به بقیه دارند شهره و مسعود (هومن سیدی) هستند و همین دو نفر هم هستند که در انتها از این بدویت فرار می‌کنند (فراری داده می‌شوند).

گرچه در این جامعه بدوی ظواهر مدرن مثل موبایل وجود دارد اما تفکراتشان همن قدر عقب مانده و زنگ زده است که شهره را برای رنگ موی هفت رنگش تا مرز نابودی می‌برند.

گرچه در این جامعه بدوی ظواهر مدرن مثل موبایل وجود دارد اما تفکراتشان همن قدر عقب مانده و زنگ زده است که شهره را برای رنگ موی هفت رنگش تا مرز نابودی می‌برند.

این دفرمگی و غیر انسانی بودن ظاهر شخصیت‌ها بسیار هماهنگ با فضای خودساخته فیلم برای این ساکنین با خانه‌ها و کوی‌های خرابه و پوسیده‌اش می‌باشد و یک مجموعه خراب را که در جای جایش خلاف جریان دارد می‌باشد.

گرچه در این جامعه بدوی ظواهر مدرن مثل موبایل وجود دارد اما تفکراتشان همن قدر عقب مانده و زنگ زده است که شهره را برای رنگ موی هفت رنگش تا مرز نابودی می‌برند.

بیشتر بخوانید: فیلم خشم و هیاهو از هومن سیدی؛ ترازوی خیانت و عشق

هنرنمایی نوید پورفرج و نوید محمدزاده در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده

هنرنمایی نوید پورفرج و نوید محمدزاده در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده

تمام آدم‌های فیلم نیز بی پدر و مادر (خانواده) می‌باشند که از کودکی تحت سرپرستی شکور و برای بزهکاری تربیت شده اند. پدر و مادر (خانواده) نماد هویت هر فرد و جامعه‌ای است. جامعه‌ای که در آن خانواده پایه و اوضاع درستی نداشته باشد رو به زوال و نابودی می‌رود.

درست مانند وضعیت جامعه نمایش داده شده در فیلم. چرا که خانواده مهمترین رکن هر جامعه‌ای است و نابودی‌اش مرگ جامعه را در پی دارد. در فیلم هر کس که در نهایت خانواده خویش را می‌یابد حالی بهتر از وضعیت پیشینش دارد.

تمام آدم‌های فیلم مغزهای کوچک زنگ زده نیز بی پدر و مادر (خانواده) می‌باشند که از کودکی تحت سرپرستی شکور و برای بزهکاری تربیت شده اند.

تمام آدم‌های فیلم مغزهای کوچک زنگ زده نیز بی پدر و مادر (خانواده) می‌باشند که از کودکی تحت سرپرستی شکور و برای بزهکاری تربیت شده اند.

مانند امیر که پس از یافتن پدرش آرام تر می‌شود. اما شاهین که یکی از همین بی هویت هاست با اینکه در انتها تصمیم به بهبود بخشیدن اوضاع می‌کند اما در انتها در میان آن جماعت گله وار و در مواجهه با شهروز که جانشین شکور است با مونولوگی که در شروع فیلم هم مبنی بر گوسفند بودن مردم و نیاز به چوپان داشتن این بار روی چهره شهروز نمی‌تواند کاری از پیش ببرد و این چرخه مریض و زنگ زده کماکان ادامه می‌یابد.

مغزهای کوچک زنگ زده داستان آدم‌های بی هویتی است که گله وار پیش می‌روند تا به نابودی برسند و راه نجاتشان آگاهی و هویت دار شدنشان می‌باشد.

بیشتر بخوانید: نقد فیلم به وقت شام از ابراهیم حاتمی کیا، ارتفاع قرمز و مرثیه‌ای برای پالمیرا

این اثر داستان آدم‌های بی هویتی است که گله وار پیش می‌روند تا به نابودی برسند و راه نجاتشان آگاهی و هویت دار شدنشان می‌باشد.

این اثر داستان آدم‌های بی هویتی است که گله وار پیش می‌روند تا به نابودی برسند و راه نجاتشان آگاهی و هویت دار شدنشان می‌باشد.

۲۶ دیدگاه

26 دیدگاه

  1. Avatar

    يوسفي

    ۱۶ مهر ۱۳۹۷ at ۲۰:۳۰

    سلام خیلی یکسویه به قاضی رفتید ادیسه خانم۰ یعنی این فیلم یک نکته مثبت هم نداشت ؟ عیب می جمله جو کفتی هنرش نیز بکو ۰۰۰ هنر این شاهکار تاباندن نور به تاریکخانه جامعه ماست

    ۲+
    • اديسه عسكری

      اديسه عسكری

      ۲۱ مهر ۱۳۹۷ at ۹:۳۴

      سلام آقای یوسفی. ممنون از نظرتون
      فقط نور تاباندن به تاریکخانه ی جامعه به نظر من کار سینما نیست. واقعیت که وجود داره، پس هنر کدوم قسمتشه؟ فقط بازنمایی و بازسازی واقعیت در سینما و یا ادبیات به نظر من هنر نیست.

      ۱+
  2. Avatar

    مهرداد طهرانی

    ۱۷ آذر ۱۳۹۷ at ۱۱:۰۳

    حقیقتا متاسفم برای آقای سیدی. امیدوار بودم ایشون رو درقامت یک فیلمساز خوب در عرصه ی هنر مملکتمون ببینم. این فیلم به قدری ضعف در فیلمنامه و پرداخت و بازی داره که قابل نقد هم نیست. نوید محمدزاده هم ازش انتظار میرفت انتخابهای بهتری داشته باشه برای بازی. انقدر فیلم “ابد و یک روز” خوب بود و بازی او درخشان که هنوز نتونسته از راه پله ی توی حیاط در فیلم ابد و یکروز که توش نشسته بود و اون دیالوگهای تاثیر گذار رو گفت بالاتر بره….
    دراین میان بازی درخشان امیر و مادر ناتنی شاهین دراین فیلم قابل ستایش اند. و بس…

    ۲+
  3. Avatar

    منصور مظفری

    ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ at ۱۴:۲۷

    ضمن احترام به نقد این فیلم که خودم دنبال یک نقد مخالف بودم اما با نظرات خانم عسکری موافق نیستم اینکه روایت فیلم در اول و آخر گفته میشود اصلا عیب نیست و قرار نمی باشد همه فیلمها معمائی باشند ، بازیها و داستان خیلی بهم متصل هستند و منی که ۵۳ سال سن دارم و کلا یک تماشاگر علاقمند به همه داستانها می باشم اصلا دلم نمیخواست تمام شود و هر فیلمی بعدش افکارم را با خود ببرد بسیار دوست می دارم ، این فیلم یک اثر بسیار زیبا بود .

    ۶+
    • Avatar

      علی احمدی

      ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ at ۸:۲۰

      منهم با شما موافق هستم و نقد این خانم ضعیف بود و ایکاش راجع به پیرنگ معلومات کافی داشتند

      ۳+
      • اديسه عسكری

        اديسه عسكری

        ۱ خرداد ۱۳۹۸ at ۱۵:۵۸

        سلام

        ایکاش شما کمی بیشتر در مورد نقدتان توضیح می دادید. من هم منظورتان رو متوجه می شدم. کمی هم لحنتان عصبانی بود که ایکاش نبود.

        موفق باشید

        ۰
    • اديسه عسكری

      اديسه عسكری

      ۱ خرداد ۱۳۹۸ at ۱۵:۵۲

      سلام

      هیچ چیزی عیب نیست و قطعن نظر شما درست است که قرار نیست همه ی فیلم ها از یک الگو پیروی کنند.
      من هم جایی نگفتم که در این فیلم عیب است. به نظرم قسمت آخر نقد را به خوبی مطالعه نفرمودید.

      موفق باشید و ممنونم

      ۰
  4. Avatar

    Mojtaba

    ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ at ۰:۵۰

    مشکل این نقد اینه که اصلا فیلم رو نفهمیده و به موضوعات اصلی فیلم اشاره نمی کنه. این یه فیلم مدل بدبختی مثل “عصبانی نیستم” نیستش که از اول تا اخر به معضلات اجتماعی نگاه کنه که شما بیای بگی بازسازی و بازنمایی واقعیت کرده. این فیلم توی یه سطح دیگه میاد به کاراکترهای انسانی نگاه میکنه. به اینکه یک عده گوسفند هستند، توانایی فکر از خودشون ندارن، از پس خودشون بر نمیان، و نیاز به یه چوپان دارن که مراقبشون باشه و بهشون بگه چی کار کنن. و یسه گوسفند که این وسط دلش می خواد چوپان باشه، ولی نیست چون گوسفنده. فکر نمی تونه کنه و عقلش نمی رسه. بعدم که چوپان میره، فکر می تونه می تونه جاشو بگیره، اما واقعیت اینه که یه گوسفند یه شبه چوپان نمی شه، برای همین کاملا میبازه و هیچ چی نمیشه. اما بعد از همه اینا کاراکتر بدون اینکه بدونه کمی رشد پیدا می کنه، با سر و سامون دادن خواهرش و بردن بچه کوچیکی که نذاشت بمیره مسئولیت پذیری رو یاد میگیره و میره به سمت اینکه یه روز خودش یه چوپان بشه.
    واقعا حیفه بابت بستری که برای فیلم انتخاب میکنن، داستان فیلم رو کلا نادیده بگیرید و بپردازید به مسائل مطلقا بی اهمیت فیلم. بگذریم که اگر این بستر نبود، تضاد شدید بین چوپان و گوسفند ازینی که بود ممکن بود کمتر بشه و داستان گم بشه.

    ۵+
    • اديسه عسكری

      اديسه عسكری

      ۱ خرداد ۱۳۹۸ at ۱۵:۴۸

      سلام
      کاراکتر داستانی در رابطه ای با وقایع علت و معلولی فیلم معنا پیدا می کنه و باید تعبیر بشود.
      قطعن این نقد ادعای بررسی موشکافانه تمام جوانب فیلم رو نداشته و هر نقدی با توجه به دیدگاه منتقد فیلم نوشته می شود و به معنای مانیفست نیست
      با توجه به این نکته همانطور که نقد شما ممکن است از دیدگاه من نفهمیدن فیلم باشد از جانب شما هم همینطور می تواند باشد
      موفق باشید و ممنونم

      ۰
  5. Avatar

    ن

    ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ at ۱۴:۴۷

    من فکر می کنم فیلم ضعف فیلمنامه داشت… اصلا داستان مشخص نبود! ایرادی که گفتن شخصیتها گاهی فیلسوفن و گاهی احمق، دقیقا وارده. من کاملا حسش کردم.

    ۳+
  6. Avatar

    علی امیدی

    ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ at ۲۰:۳۹

    البته باز هم این فیلم از فیلمی مثل ابد و یک روز یه سر و گردن بالاتره.
    اما گنگسترهای فیلم قوی و جذاب و دوست داشتنی نیستند.
    گنگستر باید دوست داشتنی باشه و حس سمپاتی رو برانگیزه.
    فیلم شهر خدا رو نگاه کنین. تقریبا همین فضایی رو به تصویر میکشه که این فیلم قصد روایتش رو داره

    ۲+
  7. Avatar

    مجتبی

    ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ at ۰:۴۲

    نقدتون تا حد زیادی بی انصافانه است شما اگر با چند نفر از این جنس آدمها سر و کله زده باشین میبینین تا چه حد به این فیلم نزدیک هستن کارکتر شاهین از همون اول مشخص شده که تو جمع خودشون تا حد زیادی بی دست و پاست و دل انجام خیلی از کارها را نداره ریتم فیلم هم تو این زمان بد نیست و داستان توانایی این را داره که سریال باشه
    و در نهایت تمام این بد بختی ها در کنار هم هستن به نظر من اگر با چند تا از بچه های محله سید معصوم قم هم کلام بشین شباهت ها را میفهمین

    ۳+
    • اديسه عسكری

      اديسه عسكری

      ۱ خرداد ۱۳۹۸ at ۱۵:۴۲

      سلام
      ممنون از اینکه نظرتون رو با ما در میان گذاشتید
      قرار نیست ما با تمام شخصیت های داستانی در عالم واقعیت سر و کله بزنیم تا فیلم و یا داستانی را درک کنیم.
      هر داستان، فیلنامه، فیلم روایت علی و معلولی و جهان خودش را دارد.

      ۰
  8. Avatar

    امین

    ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ at ۶:۰۷

    مغز های بزرگ فولادی میتواند یک طنز کمدی درام منطبق با ساخته هومن سیدی باشد که مخاطب را بهتر از حواشی و حاشیه نشینی آگاه کند…
    انتخاب نوید محمد زاده در این نقش جای درستی نبود و ای بسا که باید نقش شهروز برادر کوچکتر را به عهده می گرفت.
    به جای نوید هومن سیدی را در نظر می گرفتم و پول های باد آورده را خرج عمل قلب همون پدری میکردم که جای مهر روی پیشانی ام گذاشته و با بقیه پول یه زندگی جدید تشکیل میدادم.
    نارضایتی مخاطب از انتهای فیلم است که خود را مانند گوسفند هدایت شده توسط چوپان فیلم می بیند.

    ۱+
  9. Avatar

    علی . س

    ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ at ۱۲:۴۶

    سلام و عرض ادب و احترام به تمامی دوستانی که نظر دادند .
    این نظر شخصی منه فیلم در نهایت خشم و افسارگسیختگی و حماقتی بی نظیر ساخته شده قتل خواهری به علت نمایان کردن چند تار مو ؟؟؟ کجای دنیا چنین طرز تفکر احمقانه ای دلیل ر قتل انسانی می گردد و نشان دادن صحنه جان کندن یک انسان انقدر زیبا و هنری است که باید به ان جایزه داد . متاسفم برای اقای سیدی که فقط و فقط بلدند از جفنگیات صحنه سازی کنند و جایزه بگیرند و … هزاران حرف نگفته در باب این افتضاح هنری می توان نوشت.

    ۱+
  10. Avatar

    ناصر خان

    ۱ خرداد ۱۳۹۸ at ۴:۱۲

    دیالوگ آخر فیلم چهار چوب فیلم بود و داستانی قوی و زندگی روزانه پایین شهر و نشان میداد این فیلم.. فیلمی برای گوسفندان بی مغز بود نه آدم های با مغز پس باید شرایط فیلم و داشت تا فیلم و درک کنید .. هومن سیدی دمت گرم با فیلمی که ساختی واقعا شاهکار کردید..

    ۱+
    • اديسه عسكری

      اديسه عسكری

      ۱ خرداد ۱۳۹۸ at ۱۶:۰۱

      سلام

      فکر نمی کنم حرفتان درست باشد برای دیدن هر فیلمی باید تجربه ی زیستن در آن فضا را داشت؟ یا باید حتمن داغ آن را به دل داشت؟
      آیا سینما و دیدن فیلم باعث نمی شود که ما بدون اینکه مجبور به تحمل فضاهای این چنینی باشیم تجربه ی زیستی کسب کنیم؟ آیا اصلن بخشی از جذابیت سینما به این نیست؟

      موفق باشید

      ۰
  11. Avatar

    ناصر خان

    ۱ خرداد ۱۳۹۸ at ۴:۲۰

    چهار چوب فیلم و دایلوگ اخر فیلم توضیح میده داستان گوسفندهای بی مغز بود نه ادمهای با مغز باید با درک این جور زندگی کردن به فیلم نگاه کرد …. هومن سیدی دمت گرم با این فیلم شاهکار بود ..

    ۱+
  12. Avatar

    حسین

    ۶ خرداد ۱۳۹۸ at ۸:۳۸

    با سلام و درود
    نقد و توضیحات خوانندگان عزیز را مطالعه کردم.من فیلم را ۲بار با دقت تماشا کردم.به تصور من خیلی فیلم خوب و تاثیر گذاری بود.همیشه یک سوال در ذهن من هست که آیا محیط و شرایط خمیرمایه یک انسان را میسازد یا انسان هست که شرایط و محیط را میسازد؟؟؟؟اگر من بجای هر یک از شخصیتهای داستان بودم مانند آنها رفتار میکردم یعنی اگر جای شکور بودم نکبت و زجر و بعضا مرگ کودکان یتیم خانه برای من هیچ اهمیتی نداشت چون خود من در چنین شرایطی بزرگ شدم؟یا اینکه شرایط را به سمت بهتر شدن میبردم؟؟؟شاید یکی از هزار نفر پیدا شود که فکر بهتری داشته باشه اما همانطور که در آخر فیلم میبینیم همه راه افتادن به سمت یک ناکجا آباد دیگر تا همین داستان ادامه پیدا کند،گو اینکه همه مسخ شده هستند و از مسیری که برایشان تعیین شده یک قدم فراتر نمیروند تا دوباره یک شکور دیگر پیدا شود و دوباره همان بدبختی و زندگی نکبت…پس اگر بارها این حلبی آبادها را خراب کنند تا ذهن ها درست نشود تفاوتی نمیکند.اما با قسمتی که گفته شد تغییر شاهین ناگهانی بود تا حدودی موافقم.چون غیر از دل رحم بودن یا ترسو بودن شاهین در یکی دو صحنه فیلم هیچ نشانه ای از تفاوت شاهین با دیگر اهالی ناکجا آباد دیده نمیشه.این چرخه باطل تا ابد ادامه دارد؟؟؟و گویا پلیس به اتفاقات داخل حلبی آباد حساس نیست،در صحنه ای از فیلم که دار و دسته شکور برای گرفتن انتقام با شمشیر و زنجیر و…به جان گروه رقیب می افتند و با زد وخوردی که در فیلم دیده میشود بیننده مطمئن میشود چند نفر کشته شدند هیچ پیگیری از سوی پلیس دیده نمیشود!!!و بعد رئیس گروه به شکور میگوید هر چی رو شکوندی هر کی رو ترکوندی حلالت باشه!!!!یعنی شیئ و انسان هم ارزش هستند و مال من هستند.خب در چنین جامعه ای انتظار میرود افراد غیر از مغز کوچک زنگ زده چیز دیگری داشته باشند؟؟؟

    ۰
  13. Avatar

    ماکان

    ۸ خرداد ۱۳۹۸ at ۲۳:۲۰

    خیلی علاقمند بودم یه نقد مخالف رو این فیلم بخونم ولی متاسفانه در کمال احترام این متن تحلیل خوبی از کار در نیومده .این فیلم برخلاف خشم و هیاهو برآمده از داستان واقعی یک معضل اجتماعی نیست بلکه یه درام قصه گوست که توی یک فضای دیستوپیایی که غیر ایران میتونست پاکستان،افغانستان،امریکا یا هر کشور دیگه باشه اتفاق میفته.جهانبینی فیلمساز که بر پایه پوچی درونی انسان ها و هویت گُم کردگی وسرگشتیِ ابدی قهرمانشه و چرخه ی این پوچی که تا بینهایت ادامه داره(وصل شدن انتها و ابتدای فیلم) به خوبی در طول فیلم به تصویر کشیده میشه.قهرمانی که زندانی بودن تو دنیای خالی و سیاهش مثل داغ گوسفند رو پیشونیش حک شده و فقط از یک زندان خرابه و وحشتناک تو اول فیلم(خراب آباد) به یک زندان به مراتب وحشتناکتر و بزرگتر(جامعه) در انتها منتقل میشه..فیلم به زیبایی رو لبه ی فانتزی(بهتره بگم کابوس) اغراق شده و واقعیت گام برمیداره و موفق میشه تعادل رو رعایت کنه و به هیچکدوم ازین دو طرف نیفته.ارجاعات به سینمای آمریکای لاتین و امریکا هم تو فیلم کاملن مشخصه‌.بحث در مورد فیلم زیاده و اشکالات زیادی بهش وارده ولی رک و راست بگن احساس میکنم نویسنده نقد متوجه لایه های زیرین فیلم نشده یا نخواسته بهشون توجه کنه.

    ۰
  14. Avatar

    علی

    ۱۰ خرداد ۱۳۹۸ at ۱۰:۵۴

    نقد خانم عسگری کاملا درست و بجاست دیالوگهای بسیار سریع و متفکرانه با شخصیتهای فیلم تناسبی نداره و صرفا این فیلم صرفا بازنمایشی از معضلات و ناهنجاریهای قشر ضعیف و حاشیه نشین هست.ریتم فیلم بیش از حد تنده. بهتره فیلمهایی ساخته بشه که به بررسی ریشه این معضلات در سطح کلان بپردازه و یا فیلمهایی که اتحاد و روحیه جمع گرایی و ملی گرایی ما رو تقویت کنه . صرف ناله کردن و نمایش معضلات مساله ای رو حل نمیکنه و همه ما کمابیش از این ناهنجاریها در جامعه خودمون آگاه هستیم.

    ۱+
  15. Avatar

    اراد

    ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ at ۲۳:۱۰

    فیلم ‌خوبی بود اما انگارشبیه ابدویک روز بود..دیالوگ خواهرموقع رفتن..نگاههای مسخره برادرکوچک به نوعی بافضای واقعی که اینگونه افراددارند متفاوت بود ودیدگاه نویسنده ودیالوگها باافرادبی مغزناهمگون بود..ولی درکل ازلحظ فیلمی میتونست بیننده رو سرگرم کنه

    ۰
  16. Avatar

    مریم

    ۲ تیر ۱۳۹۸ at ۱۹:۳۵

    فیلم متوسط بود و معمولی، نکات غلط زیاد داشت اما نکات خوبی هم داشت مثل اثر تربیتی غلط مادر پدر روی آینده فرزندان و اینکه حاشیه نشینی مانع رشد نیست میشه تو حاشیه شهر و مناطق فقیر نشین زندگی کرد و پزشکی موفق و پولدار از راه حلال شد یا اینکه در همان مکان تولیدی مواد مخدر راه انداخت و از راه حرام پولدار شد که سرنوشتش اعدام بود

    ۰
  17. Avatar

    فرزاذ

    ۵ تیر ۱۳۹۸ at ۱۱:۴۳

    آقایون و خانومایی که از مجلس خصوصی در ایران یواشکی فیلم میگیرید و بعد پخش میکنید واقعا دارید جنایت میکنید، مخصوصا فیلم های +۱۸ ایران، ما فرهنگمون با کشورهای دیگر فرق میکنه و یه فیلم میتونه بنیاد یه خانواده را بپاشونه و یه دختر را به کام مرگ یا فرار از خانه بدهد و شماهایی که دانسته اینکار رو میکنید زندگی خوبی هم در آینده تجربه نمی کنید و مطمئن باشید هر دستی دادید پس میگیرید_ از نظر شما، فیلم پخش کردن یا فیلم برداری مخفیانه، یه شوخی و بازی است ولی پشت ماجرا، قتل یه دختر را دارید آماده میکنید_ چرا برای یک شخصی که به شما اعتماد میکنه سریع دوربین مخفی کار میزارید؟ به قول یه خانم در یکی از این فیلم ها، به طرف مقابلش میگفت:میخوای بری به دوستات نشون بدی و پوز بدی؟؟؟ چرا شماها فرهنگ یه گوشی را ندارید و سریع منتظرید که یه فیلم از یه دختر گیر بیارید و تمام!!! من روی سخنم با این نوع از افراد است که رحم و مروت ندارند و اینم بدونید که:فیلم برداری آشکارا، زمین تا آسمان فرق میکنه با فیلم برداری مخفی که طرف روحش هم خبردار نیست.

    ۲+
  18. Avatar

    نوشین

    ۲۲ تیر ۱۳۹۸ at ۷:۳۶

    نمیدونم یکی از ویژگی های فیلم مقابله با حیوان ازاری بود یا بلعکسش
    در قسمتی سر مرغو میبره و بال بال زدن حیوون بی گناهو نشون میده
    یجا گنجیشک های بی سر و کباب شده رو نشون میده ک بعدش نقش شاهین گنجیشک های زندانی رو ازاد میکنه
    میگه گوسفندا دارن میمیرن از تشنگی با بی تفاوتی انگار نه انگار ک اوناهم مث ما جون دارن درد دارن فقط چون زورمون بیشتره میتونیم هر بلایی بخوایم سر زندگی حیوونا بیاریم
    یا که مرغای عشق رو ازاد میکنه
    نمیدونم واقعا هدف این بوده ک ما ب فکر بیفتیم یا ک عادی نشون داده بشه حیوون ازاری

    ۰
  19. Avatar

    محمد

    ۲۵ مرداد ۱۳۹۸ at ۲:۲۱

    با نظر شما خانم نویسنده عزیر موافقم. من چند روز پیش دیدم. دیالوگها خیلی فیلسوفانه بود. عمیق و حاکی از عقلانیت داشت. حرف های مادر و پدر را در انتهای فیلم میشه فقط فهمید وقتی که مشخص شد شاهین پسر خانواده نیست. بهترین سکانس به نظر من مربوط به رگ غیرت برادران در مقابل خواهر و تهمتی که به او زدند بود که در انتهای فیلم چه زیبا و چه قدر تاثیرگذار شهره با حالتی گریه از شاهین گلایه کرد که حالا که خواهرش نیست رفتارش تغییر کرده. فیلم سنگین و زیبا و تاثیرگذاری است. امیدوارم کسانی که فکر کردند به خاطر چند تار مو خواهرشان را خفه کردند فکر نکنند که هدف این فیلم این بود. بلکه پاسخ آن رفتار برادران را شهره بعدا به شاهین داد و چه زیبا گفت. تهمتی که زدند باعث شد برای چند دقیقه فیلم را نگاه نکنم، این فیلم بسیار عالی وضعیت اکنون جامعه ما را تصویر کشیده در قالب افرادی که تولیدات صنعتی و قاچاق می‌کنند تمامی تفکرات جامعه ما را چه در قشر ضعیف و چه در قشر غنی به تصویر کشیده. از دیدن فیلم لذت بردم و چند روز است که مدام به سکانس هایش فکر میکنم.

    ۰

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدترین‌های این هفته در نت‌نوشت

برو بالا