چهارصد ضربه فیلمی از فرانسوا تروفو؛ تو هم آجر دیگری در دیوار هستی!
فیلم سینمایی بلند چهارصد ضربه ۴۰۰ Blows (با نام اصلی Les quatre cents coups) در سال ۱۹۵۹ توسط فرانسوا تروفو François Truffaut کارگردان و منتقد سینمایی مشهور فرانسوی ساخته شده است. برشی از زندگی پسر نوجوانی ۱۴ ساله به نام آنتوان دوآنل است. در ادامه با تحلیل و نقد فیلم چهارصد ضربه با نت نوشت همراه باشید.
چهارصد ضربه فیلمی از فرانسوا تروفو
روایت فیلم چهارصد ضربه به این شرح است: آنتوان به همراه مادر و ناپدری خود در پاریس زندگی میکند. مادرش عصبی و سردرگم به نظر میرسد و نا پدریاش با وجود رابطهی خوبی با او دارد ولی وقتی برای او نمیگذارد. مادر و ناپدریاش حتی در آخر هفتهها نیز تنهایی به تفریح و خارج از خانه میروند. و آنتوان تقریبا همیشه تنهاست. او در مدرسه نیز دانش آموز خوبی نیست و برای تنبیه از مدرسه فرار میکند و به همراه دوستش در خیابانها سرگردان است. و در خیابان مادرش را به همراه معشوقش میبیند. فردای آن روز وقتی به مدرسه میرود به دروغ به معلمش میگوید که مادرش مرده است. اما دروغش برملا میشود.
بیشتر بخوانید: فیلم Nosferatu نوسفراتو اثر فردریش ویلهلم مورنائو؛ اولین فیلم ترسناک تاریخ سینما
ناپدریش تهدیدش میکند که او را به سربازی خواهد فرستاد و آنتوان از مدرسه میگریزد. و به همراه دوستش ماشین تحریری را از مغازهای می دزدد. اما چون نمیتوانند آن را بفروشند به مغازه بر میگردانند و صاحب مغازه به ناپدریاش خبر میدهد و ناپدری که از کارهای او به ستوه آمده است او را به دارالتادیب میفرستد.
فیلم چهارصد ضربه نخستین فیلم سینمایی فرانسوا تروفو François Truffaut در مقام کارگردان است. او متولد ۶ فوریهی ۱۹۳۲ در پاریس است که در تاریخ ۲۱ اکتبر ۱۹۸۴ درگذشته است. تروفو یکی از فیلمسازان موج نوی فرانسه است. و این فیلم با وجود اینکه اولین اثر سینمایی اوست یکی از مهم ترین فیلمهای سینمایی است که همراه مورد توجه تماشاچیان و منتقدان سینما است.
سینمای موج نوی فرانسه در سال ۱۹۵۰ با عدهای از منتقدان مجلهی کایه دو سینما آغاز شد. فرانسوا تروفو خود از جمله منتقدان مجلهی کایه دو سینما بود. و به دلیل نقدهای بسیار تند و سخت گیرانهای که بر فیلمها مینوشته اس لقب قبر کن سینمای فرانسه را به او داده بودند. موج نو در فرانسه دو دوره دارد. دورهی نخست از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ است که فیلمسازان چه به لحاظ روایت و چه به لحاظ مولفههای تصویری دیگر پیرو قواعد فیلمسازی دههی ۵۰ میلادی نبودند.
در این دورهی جدید دیگر آغاز و پایان به آن مفهوم و شکل کلاسیکش در فیلمها وجود نداشت و برشی از زندگی قهرمان داستان در فیلم نشان داده میشد. در دورهی نخست موج نوی فرانسه فیلمها در زمان حاضر میگذشت و اقتباس از داستانهای کلاسیک کمتر اتفاق میافتاد و بیشتر به مسایل روز پرداخته میشد. دورهی دوم موج نوی فرانسه از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ اتفاق افتاد و در این دوره کمتر مسائل اجتماعی و خانوادهها مطرح بود و فیلمها بیشتر رنگ و بوی سیاسی گرفت. هر چند نقطه عزیمت سینمای موج نو از فرانسه بود اما مورد توجه فیلم سازان در دنیا قرار گرفت.
بیشتر بخوانید: فیلم سرگیجه Vertigo کاری از آلفرد هیچکاک؛ ارتفاع زنانه
فیلمنامهی این فیلم را تروفو با همکاری مارسل موسی Marcel Moussy نوشته است. این فیلم از بخشهای از زندگی تروفو الگو برداری شده است. فرانسوا تروفو خود نیز همیشه از مدرسه فرار میکرد. و او سرانجام در چهارده سالگی هم سن قهرمان فیلم تصمیم میگیرد که دیگر به مدرسه نرود و زندگی را از کتابها و تماشای فیلمها فرا بگیرد.
فیلم چهارصد ضربه با نمایی متحرک از شهر آغاز میشود. و داستانهای زیادی از مردم در زیر پوست این شهر در حال رخ دادن است. و در این بین به داستان پسر نوجوانی به نام آنتوان پرداخته میشود. زندگی آنتوان و برشی از دوران نوجوانی او را به تصویر میکشد. دورانی که یکی از مهم ترین دورههای زندگی هر فرد است. نوجوان در این دورهی حساس بلوغ به دنبال شکل دادن شخصیت و هویت خود است. و خانواده و جامعهای در شکل دهی به این شخصیت بسیار موثر هستند.
آنتوان که در خانه چیزی جز سردرگمی و پریشان حالی و تنهایی نصیبش نمیشود و در مدرسه نیز با سیستم آموزشی مواجه است که به مشکلات فردی و تربیت نوجوان اهمیتی نمیدهند. چهارصد ضربه به نوعی نقد نظام آموزشی وقت فرانسه نیز هست. تنها به آموزشهای خشک درسی و قواعد تربیتی که در طی سالیان ثابت بوده است و توجه به فرد گرایی و هویت فردی ندارد.
نظام آموزشی و خانواده و نقش آن در تربیت و شکل دهی به هویت و شخصیت کودکان و نوجوان در سراسر جهان تحت تاثیر کتابهای آموزشی و پیشرفت تکنولوژی دستخوش تغییرات بسیاری شده است. اما همچنان قواعد بسیاری در نظام آموزشی هست که در نقطه مقابل هویت فردی قرار میگیرد و همچنان محل مناقشه است.
بیشتر بخوانید: فیلم Metropolis ساختهی فریتز لانگ؛ سیاست دور و نزدیک
در این فیلم برای شخصیت اصلی یعنی آنتوان دوآنل از نابازیگر استفاده شد. که استفاده از نابازیگر موجب میشد که تماشاچی سینما بی هیچ پیش داوری و ذهنیتی، زندگی شخصیت بر روی پرده را دنیال کند. و البته با توجه به موضوعات و مفاهیم سینمای نوی فرانسه استفاده از نابازیگر از مولفههای این نوع سینما نیز بود. بازیگر نوجوانی به نام ژان پیر لیاد Jean-Pierre Léaud نقش این پسر نوجوان را بازی میکند. و این بازیگر در فیلمهای دیگری از تروفو در دورههای مختلفی همکاری میکند. از جمله در فیلمهای بوسههای پنهان(۱۹۶۸)، تخت و تخته (۱۹۷۰) و عشق فراری(۱۹۷۹).
در چهارصد ضربه اثر فرانسوا تروفو وجوهی از شخصیت آنتوان را میبینیم که به نظر میرسید با کمی توجه از طرف خانواده و مدرسه و هدایت توانایی او میتوانست سرنوشتی جز آن چه از او در فیلم میبینیم داشته باشد. آنتوان تنهایی خود را گاه با ادبیات پر میکند شخصیت آنتوآن که مانند خود تروفو به آثار انوره بالزاک نویسندهی مشهور فرانسوی علاقهی بسیاری دارد و سعی میکند از او در نوشتن الگو برداری کند. و به قدری آثار او را خوانده است که در کاملا تحت تاثیر او در نوشتن است.
آنتوان قرار است برای تکلیف مدرسه انشایی بنویسند و موضوع آن واقعهای مهم در زندگی فرد است. او به تشریح زندگیاش میپردازد و در این نوشته کاملا تحت تاثیر بالزاک است. اما به جای اینکه این موضوع نشانهای در باب استعداد، علاقه و توانایی او به ادبیات و نویسندهای چون بالزاک تلقی شود به سرقت ادبی متهم میشود و بار دیگر مورد تنبیه و تمسخر قرار میگیرد.
بیشتر بخوانید: فیلم The Cabinet of Dr. Caligari ساختهی رابرت وینه؛ شکوه سینما در به تصویر کشیدن خطر
دارالتادیب به عنوان خانهی بعدی آنتوان نیز نقش تنبیهی دارد و نه تربیتی. قواعد حاکم بر آن بیشتر شبیه تبعیدگاه و زندان است. آنتوان محیط دارالتادیب را هم تاب نمیآورد و فرار میکند. او به سمت دریا میرود جایی که همیشه آرزوی آن را دارد. و دریا به عنوان نشانهای از رهایی و طغیان گری است. آنتوان میگریزد اما سرنوشت او معلوم نیست و در یکی از تاثیرگذارترین نماها به سمت دوربین و چشم ما میچرخد جایی که انگاری با چشمهایش میخواهد به همهی تماشاچیان فیلم بگوید که تمامی افراد این جامعه در شکل دادن به سرنوشت او به این شکل مقصر بودند.
فیلم چهارصد ضربه The 400 Blows در سال ۱۹۵۹ به همراه چندین فیلم دیگر از سینمای موج نوی فرانسه در جشنوارهی فیلم کن به نمایش درآمد. و جایزهی بهترین کارگردانی را دریافت کرد. از دیگر بازیگران این فیلم میتوان به آلبرت رمی، کلر موریه و پاتریک اوفی اشاره کرد.
از دیگر آثار فرانسوا تروفو میتوان به فیلم به پیانیست شلیک کن(۱۹۶۰)، اتاق سبز(۱۹۷۸) و داستان آدل(۱۹۷۵) اشاره کرد. تروفو شیفتهی آلفرد هیچکاک بود. او در سال ۱۹۶۲ به آمریکا سفر کرد و با هیچکاک در طی پنجاه ساعت گفتگو کرد. و آن را به شکل کتاب منتشر شد. این کتاب به عنوان یکی از شناختنامههای سینمای کلاسیک در سراسر دنیا مورد توجه و استقبال قرار گرفت. کتاب مشهور او سینما به روایت هیچکاک در ایران توسط پرویز دوایی ترجمه شده است.
بیشتر بخوانید: فیلم مرد سوم The Third Man ساخته کارول رید؛ از دوستی تا انتخاب
سلام نقدهای زیادی تو سایتهای مختلف خوندم ولی نقدهای سایت شما از همه بهتر بود.خیلی روان و همه فهم بود.ممنون