خودکشی هیتلر: با زوایای پنهان تاریخ جنگ جهانی دوم آشنا شوید!
حتما همهی شما آدولف هیتلر، رهبر آلمان نازی را میشناسید که از او به عنوان مسبب اصلی مرگ حدود ۷۰ میلیون نفر در بزرگ ترین جنگ تاریخ بشر نام برده میشود. اما این ادعا تا چه اندازه درست میباشد؟ شما تا چه حد از جزئیات خودکشی هیتلر آگاهی دارید؟ در این مطلب سعی کرده ایم تا به بهانهی سالروز خودکشی هیتلر ، خلاصهای از زندگی او و زوایای پنهانی از تاریخ جنگ جهانی دوم که احتمالا تا کنون از آنها بی اطلاع بوده اید را برای شما بیان کنیم. در ادامه با نت نوشت همراه باشید.
خودکشی هیتلر
سالهای جوانی هیتلر
آدولف هیتلر در ۳۱ فروردین ۱۲۶۸ هجری شمسی در خانوادهای آلمانی زبان در اتریش، در مرز امپراتوری آلمان زاده شد. او ۵ خواهر و برادر داشت که از بین آنها فقط آدولف و خواهرش پاولا در کودکی زنده ماندند. خانوادهی هیتلر وقتی که او فقط سه سالش بود به ایالت باواریا در جنوب آلمان مهاجرت کردند. در دوران جوانی او رویای نقاش شدن را در سر میپروراند، اما پس از مرگ مادر و عدم تایید صلاحیتش در موسسه هنرهای زیبایی وین، هیتلر وارد دوران سختی از زندگی خود شد. آدولف که تمامی سهم ارث پدری را به خواهرش واگذار کرده بود دچار فقر مالی شدید شد و با فروختن نقاشی هایش به دوره گردها روزگار را سپری میکرد.
بیشتر بخوانید: نبرد نرماندی: حقایق جالبی از جنگ در ساحل اوماها
پیش از پرداختن به جزییات خودکشی هیتلر باید گفت، پس از شروع جنگ اول جهانی، هیتلر داوطلب خدمت در ارتش آلمان شد و به عنوان پیام رسان در جبههی فرانسه و بلژیک مشغول به خدمت شد. همرزم هایش او را فردی بسیار سخت کوش و فداکار توصیف کرده اند، به طوری که در طی خدمت خود، در ماه اوت سال ۱۹۱۸ موفق به کسب بالاترین نشان شجاعت، یعنی صلیب آهنی درجه یک شد. البته قبل از آن هم از طرف فرماندهی خود برای کسب این عنوان معرفی شده بود، اما اشتباهی رخ داد و مدال صلیب آهنی به یکی از دوستان و هم رزمان هیتلر واگذار شد.
آدولف از این مساله کوچکترین شکایتی نکرد. در روزهای پایانی جنگ، در طی یک حملهی شیمیایی متفقین، او دچار نابینایی موقت شد و هنگامی که برای درمان در یک بیمارستان صحرایی بستری بود، با شنیدن خبر تسلیم آلمان به متفقین، مانند هر آلمانی وطن پرست دیگر شروع به گریه کردن کرد.
نتیجهی جنگ جهانی اول برای آلمانیها فاجعه بار بود. متفقین با تحمیل عهدنامهی ورسای به آلمان، کمر اقتصاد این کشور را شکستند. هیتلر عقیده داشت که آلمان در جبههای نبرد مغلوب نشده است، بلکه توطئهی یهودیان و کمونیستها در داخل کشور باعث از پای در آمدن رایش شده است. همین امر موجب نفرت او از این افرادی که آنها را “خائن” خطاب میکرد در آینده شد.
سالهای پیشرفت آلمان
در سالهای پس از جنگ اول که احزاب مختلفی در آلمان به روی کار آمده بودند، هیتلر مجذوب شعارهای ملی گرایانهی حزب ملی کارگران آلمان شد. او با نبوغ و قدرت بالای سخنوری خود توانست پلههای ترقی را به سرعت طی کند، تا جایی که به مقام ریاست این حزب برسد. در روزهایی که مردم آلمان خود را سرشکسته و تحقیر شده میدانستند و وضعیت اقتصادی آلمان بسیار بد بود، به طوری که ارزش مارک آلمان آنقدر پایین آمده بود که برای خرید یک گونی سیب زمینی باید یک گونی اسکناس آلمانی پرداخت میشد، سخنرانیهای پرشور ملی گرایانهی هیتلر و وعدههای اقتصادی او مردم را کم کم مجذوب حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان (نازی) کرد.
پس از کودتای نافرجام مونیخ، هیتلر محکوم به زندان شد و در همان جا کتاب معروف “نبرد من” خود را نوشت. پس از رهایی از زندان و در انتخابات مجلس رایشتاگ در سال ۱۹۳۲، حزب نازی توانست اکثریت کرسیهای مجلس را از آن خود کند و در سال ۱۹۳۳، رئیس جمهور هیندنبورگ، آدولف هیتلر را به عنوان صدراعظم آلمان انتخاب کرد. این تازه شروع راه پر فرار و نشیب یکی از مورد بحث ترین مردان تاریخ بود.
پس از تحکیم قدرت و خارج کردن کمونیستها از عرصهی سیاست، هیتلر موفق به احیای اقتصاد آلمان شد، کارخانهها و صنایع دوباره رونق گرفتند و کشاورزی وضع خوبی در کشور پیدا کرد. موفقیت هیتلر در عرصهی بهبود شرایط اقتصادی کشور به یک معجزه شبیه بود. در زمانی که هیتلر کار خود را شروع کرد، نرخ بیکاری در آلمان ۳۰ درصد بود، اما او در مدت زمان کوتاهی توانست بیکاری را در این کشور کاملا ریشه کن کند.
پس از اقتصاد، نوبت احیای نیروی نظامی فرا رسیده بود، هیتلر با زیر پا گذاشتن معاهدهی ورسای به افزایش قدرت نظامی و ساخت جنگ افزارهای جدید پرداخت. او خواهان این بود که آلمان همانند گذشته به عنوان یک کشور تاثیر گذار در دنیا دیده شود. زیاده خواهیهای او با الحاق اتریش و چک اسلواکی به خاک آلمان پایان نپذیرفت و خواستههای او مبنی بر بازگرداندن شهر دانتزیگ (که پس از جنگ جهانی اول از آلمان جدا و به لهستان داده شده بود) موجب شروع جنگ دوم جهانی شد، جنگی که به عنوان بزرگترین جنگ تاریخ بشریت شناخته میشود.
جنگ جهانی دوم
آلمان در این دوران از همه نظر در اوج قدرت به سر میبُرد. اقتصاد قدرتمند، ارتش قوی و روحیهی بالای مردم و سربازانی که پیشوای خود را دوست داشتند (در یک نظرسنجی در ابتدای جنگ، ۹۹ درصد مردم آلمان اعلام کرده بودند که به آدولف هیتلر اعتماد دارند) باعث به دست آمدن پیروزیهای بزرگی برای رایش سوم شد. از همه مهمتر، دانشمندان آلمانی هر روز به کشف جدیدی نایل میشدند، به طوری که موشک، زیردریاییهای نوین، هواپیماهای جت و خیلی از پیشرفت هایی که بشر امروزه از آنها استفاده میکند مدیون کار دانشمندان آلمانی در طول جنگ جهانی دوم میباشند، در واقع در دورهی جنگ، دانشمندان آلمانی بیش از هر دورهای از تاریخ اکتشاف و اختراع ثبت کرده اند. (از پیشرفتهای موشکی آلمانی ها، به ویژه موشک v2 بعدها در اکتشافات فضایی استفاده شد).
اوج این قدرتنماییها در فتح سریع کشور قدرتمند فرانسه در مدتی کمتر از یک ماه نمایان شد. آلمان به عنوان مبدع “جنگ برق آسا” همهی جهان را شگفت زده کرده بود. پس از به نتیجه نرسیدن عملیات “شیر دریایی” علیه بریتانیا، هیتلر به فکر به دست آوردن “فضای حیاتی” خود در مشرق زمین افتاد.
قرار بود شوروی هم طی یک حملهی برق آسا طی ۶ ماه تا قبل از رسیدن زمستان سخت این کشور از پا دربیاید، اما ضعف متحد همیشه دست و پا گیر آلمان یعنی ایتالیا در جبههی بالکان، شروع حمله به روسیه را به تعویق انداخت. به هر حال عملیات بارباروسا در تابستان ۱۹۴۱ کلید خورد. ارتش شوروی که تازه از تصفیهی خونین استالین سر بر آورده بود تاب مقاومت در برابر ماشین جنگی آلمان را نداشت.
پیروزیهای پی در پی آلمان نزدیک بود که رویای ناپلئون برای فتح روسیه را این بار به دست آدولف هیتلر عملی سازد، اما تاریخ باز هم تکرار شد: سرمای روسیه بازهم ضامن بقای این کشور شد. در حالی که ارتش آلمان به ۲۰۰ کیلومتری شهر مسکو رسیده بود، بارانهای سخت پاییزی، مراتع وسیع روسیه را تبدیل به باتلاقی بزرگ کرد که امکان حرکت را از ارتش مکانیزه و پیش رفتهی آلمان سلب مینمود.
به هر حال آلمانیها باز هم جلوتر رفتند و به حومهی شهر مسکو رسیدند، اما این بار چیزی سخت تر از باران مانع حرکت آنها شد، برف شدید و سرمای منفی ۴۰ درجهای زمستان روسیه، حتی روغن تانکها و ماشینهای نظامی ارتش آلمان را منجمد مینمود. ارتش بزرگ آلمان در حومهی مسکو متوقف شد، ماشینها از کار افتادند، به طوری که برای روشن کردن هر تانک باید صبح زود ساعتها در زیر تانک آتش بزرگی برپا میکردند. سربازهای آلمانی که به لباس زمستانی مجهز نشده بودند دچار یخ زدگی و حتی مرگ میشدند. سرما به قدری کشنده بود که به طور مثال اگر سربازی در هوای آزاد اقدام به ادرار کردن مینمود در خطر مرگ قرار میگرفت.
اما از آن طرف، استالین ارتش تازه نفس مردان سیبریایی که دارای پوشش و تجهیزات مناسب برای جنگ در سرمای سخت روسیه بودند را برای دفاع از مسکو فراخواند. بالاخره در سال ۱۹۴۱ مسکو فتح نشد، لنینگراد (سن پطرزبورگ) هم که در محاصرهی آلمانیها قرار داشت با مقاومت جانانهی مردمان شهر حفظ شده بود. کار محاصرهی لنینگراد به جایی رسیده بود که مردم گرسنهی شهر پس تمام شدن سگها و گربه ها، مجبور به خوردن گوشت اقوام مردهی خود شده بودند!
این وقفهی زمستانه در پیشرفت آلمانها در جنگ و کمک نظامی امریکا (که تازه علیه آلمان اعلان جنگ داده بود) از طریق کشور فتح شدهی ایران به شوروی، باعث احیای ارتش این کشور شد. در سال ۱۹۴۲ هیتلر تصمیم گرفت که با فتح منابع نفتی قفقاز، دست شوروی را از این منابع حیاتی کوتاه کند، اما شکست در نبرد حماسی استالینگراد آغازی شد بر پایان حکومت رایش سوم که هیتلر پیش بینی میکرد عمر آن ۱۰۰۰ سال خواهد بود!
امریکا که خاک اصلی خود را دور از میدان نبرد میدید، با منابع نامحدود انسانی، نظامی، تسلیحاتی و اقتصادی خود به کمک متفقین وارد میدان شد. هرچند که هیتلر سربازان امریکایی را بر خلاف انگلیسیها “جنگجو نمیدانست و اعتقاد داشت که هیچ وقت نمیتوانند به خوبی سربازهای آلمانی بجنگند”، اما بمبارانهای شدید امریکاییها با تعداد بسیاری هواپیما صنایع، کشاورزی و حمل و نقل را در آلمان به کلی فلج میکرد. سرانجام با حملهی متفقین به نرماندی در سال ۱۹۴۴ و پیشروی روسها به سمت برلین شکست آلمان در جنگ قطعی به نظر میرسید. هیتلر که گویی منتظر معجزهای مانده بود، تصمیم به نبرد تا آخرین لحظه را گرفته بود.
خودکشی هیتلر
خودکشی هیتلر… چه عبارت آشنایی! در آوریل ۱۹۴۵، ارتش روسیه آخرین مقاومتها در ۶۰ کیلومتری شرق برلین که با فداکاری شدید آلمانیها همراه شده بود را در هم شکست و توانست خود را به شهر برلین برساند. شمارش معکوس برای خودکشی هیتلر آغاز شده بود.
هیتلر دارای شخصیت جالبی بود، او خود را وقف کشور آلمان میدانست و اعتقاد داشت که از طرف خداوند ماموریتی در اعتلای نژاد آریایی به او واگذار شده است، بنابراین هیچ گاه ازدواج نکرده بود، الکل نمینوشید و از دخانیات هم به شدت متنفر بود.
با این حال وقتی که همه چیز را تمام شده میدید، تصمیم به ازدواج با معشوقهی خود، اوا براون در آخرین ساعات زندگی گرفت. جشن ازدواج به صورت خیلی مختصر و خودمانی در پناهگاه جنگی هیتلر در شب ۲۹ آوریل انجام شد. وقتی که عاقد در حال جاری ساختن عقد بین هیتلر و اوا براون بود، روسها فقط چند خیابان تا پناهگاه فاصله داشتند، اما درون پناهگاه، فقط گاهی صدای انفجار یک خمپاره که بر روی سقف پناهگاه منفجر میشد میتوانست جشن و خندهی ساکنان را برای مدت کوتاهی قطع کند. گویی که ساکنان زیرزمین برای یک شب هم که شده میخواستند خود را دور از واقعیت شومی که بر زندگی آنها سایه افکنده بود تصور کنند.
در روی زمین، سربازان باقی ماندهی آلمانی که عمدتا از کودکان و پیرمردان تشکیل میشدند تا آخرین نفر مشغول دفاع از شهر بودند، انگار آنها از سرنوشت شوم اشغال کشور به دست دشمن اطلاع داشتند: پس از جنگ آماری وحشتناک از تجاوز و خودکشی زنان آلمانی منتشر شد، چیزی بین صدها هزار تا حتی دو ملیون تجاوز و دهها هزار خودکشی در بین زنان آلمانی تخمین زده میشود.
وقتی راجع به مرگ و خودکشی هیتلر صحبت در میان باشد باید گفت که او اعلام کرده بود که “خود را در سرنوشت ملت آلمان شریک میسازد” و با پیشنهاد ژنرالها مبنی بر خروج از برلین و دفاع در آخرین سنگر باقی ماندهی آلمانیها در جنوب این کشور مخالفت کرد. سرانجام درحالی که هیتلر شکست خود را ناشی از “خیانتهای پی در پی” اطرافیان نزدیکش، مانند هیملر، گورینگ و بسیاری از ژنرالهای ارتش میدانست، وصیت نامهی خود را تنظیم کرد و در روز ۳۰ آوریل ۱۹۴۵، تنها ۳۶ ساعت پس از مراسم عروسیش به همراه همسر خود خودکشی کرد.
جنازهی هیتلر و اوا را به وسیلهی بنزینی که قبلا تهیه کرده بودند سوزاندند تا به دست روسها نیفتند. پس از او، دکتر گوبلز، وزیر تبلیغات حزب نازی هم همراه با همسر و ۶ فرزند کوچکش دست به خودکشی زدند. ژنرال دونیتس به عنوان رهبر بعدی آلمان، قرارداد تسلیم بی قید و شرط این کشور را امضا کرد و بدین ترتیب دوران حکومت رایش سوم پایان پذیرفت.
هولوکاست
طبق نظر بسیاری از مورخان، اگر رخداد هولوکاست نبود، نام هیتلر میتوانست به عنوان یکی از بزرگترین رهبران و نابغه ترین سرداران در تاریخ ثبت شود، اما هولوکاست، یا همان کشتار حدود ۶ میلیون یهودی همیشه به عنوان لکهی ننگی بر تاریخ رایش سوم باقی مانده است.
هر چند که شواهد زیادی از کشتار یهودیان به دست نازیها پس از جنگ به دست آمد، اما برخی هم هولوکاست را توطئهی صهیونیست برای پیشبرد اهداف خود پس از پایان جنگ میدانند. در واقع “تجدیدنظر طلبان تاریخی” اعتقاد دارند که در ابعاد این واقعه بسیار بزرگنمایی شده است، مثلا هیچ سند دولتی که نشان دهندهی فرمان کشتار سیستماتیک یهودیها باشد به دست نیامد، هیچ نمونهای از کامیون هایی که ادعا میشد از آنها برای خفه کردن یهودیها با گاز استفاده میشده به دادگاه ارائه نشد و کورههای “آدم سوزی” هم طبق عقیدهی بسیاری از مورخان، کورههای جنازه سوزی برای جلوگیری از شیوع بیماریهای واگیردار مانند تیفوس بوده اند.
حتی خود دولت اسرائیل هم بسیاری از اظهارنظرهای شاهدهای هلوکاست را جعلی و فاقد اعتبار خوانده، مثلا فردی یهودی در دادگاهی پس از جنگ ادعا کرد که برادرش توسط آلمانیها اعدام شده است، درحالی که قاضی متوجه شد برادر این شخص در همین دادگاه در بین جمعیت حاضر بوده است! علاوه بر این ها، در دو سال آخر جنگ آلمان از نظر مواد غذایی در وضعیت بحرانی قرار داشته است، به عنوان مثال سربازی آلمانی به نام “گای ساجر” که در جبههی روسیه میجنگیده است در کتاب خود به نام “سرباز گمنام” میگوید که در اواخر جنگ شاید حتی حدود یک هفته به سربازان جبههی شرق جیرهی غذایی نمیرسید و آنها مجبور بودند از ریشهی گیاهان و آن چه که در منازل تخریب شده پیدا میکردند تغذیه کنند.
در چنین شرایطی، از بین رفتن زندانیها و افرادی که در اردوگاههای کار اجباری اسیر بودند بسیار محتمل مینموده است. حتی پس از فتح آلمان و نجات اسرای اردوگاههای کار اجباری، تا مدتها بعد، روزانه تعداد زیادی از این انسانهای بیچاره با اینکه آزاد شده بودند به خاطر بیماریهای مختلف از بین میرفتند.
در کل، در این که نازیها دل خوشی از یهودیها نداشتند و در اینکه یهودیهای زیادی در جنگ کشته شدند، شکی نیست، اما در آمار اعلام شدهی کشته شدن ۶ میلیون یهودی میتوان کمی شک کرد، چه بسا که قبل از جنگ یهودیهای زیادی از اروپا فرار کرده بودند. قانون منع تحقیق دربارهی هلوکاست که در بسیاری از کشورهای غربی اجرا میشود و برای تجدید نظر طلبان مجازاتهای سنگینی را هم در پی دارد، به این شک و تردیدها دامن میزند.
بمب اتم
برای ادامه بحث خودکشی هیتلر به موضوع بمب اتم می پردازیم، شاید تا به حال نام “اتو اسکورزینی” Otto Skorzeny خطرناک ترین مرد اروپا و نجات دهندهی بنیتو موسولینی از اسارت متفقین را شنیده باشید. او یکی از فرماندهان کماندوی نازیها و از یاران باوفای آدولف هیتلر بود و پس از جنگ ثابت شد که هیچ “عمل ضد بشری” در دوران جنگ انجام نداده است و از اعدام تبرئه شد، هرچند که پس از برگزاری دادگاه از بازداشتگاه خود فرار کرد! او پس از ملاقات با هیتلر و صحبت از بمب اتم در کتاب خاطراتش مینویسد:
“خود به خود بدون اینکه هیتلر سوالی کرده باشد، گفتگو از شایعاتی کردم که دربارهی رادیواکتیویتهی مصنوعی و استفادهی احتمالی آن رواج داشت. هیتلر نگاه درخشان و تب دارش را به من دوخت و گفت: اسکورزینی، میدانی که اگر انرژیای که از تشعشعات اتمی مصنوعی آزاد میشود به عنوان جنگ افزار مورد استفاده قرار گیرد، پایان کرهی زمین خواهد بود؟
_اثرات آن میتواند وحشتناک باشد.
_همین طور است. فرض کنیم که این تشعشعات اتمی بتواند تحت کنترل قرار گیرد و سپس به عنوان جنگ افزار به کار رود، باز اثرات آن به منتهی درجه وحشتناک خواهد بود. در گزارش دکتر تُت خواندم که تنها یکی از این بمب هایی که رادیواکتیویتهاش تحت کنترل قرار دارد، قدرت تخریبیش از لحاظ تئوری معادل سنگهای آسمانی که در آریزونا، سیبری و نزدیک دریاچهی بایکال سقوط کرده اند، خواهد بود؛
یعنی در شعاع ۵۰ کیلومتری هر گونه موجود زندهای را نابود خواهد کرد و این پایان جهان خواهد بود. وانگهی، چگونه میتوان این راز را پنهان نگه داشت؟ غیر ممکن است، نه، هیچ ملتی، “هیچ گروهی از افراد متمدن وجدانا نمیتواند چنین مسئولیتی را بر عهده بگیرد.” اگر به عنوان معاملهی متقابله نیز دست به چنین کاری بزند، خودش نابود خواهد شد. تنها اقوامی که در آمازون و سوماترا زندگی میکنند شانس زنده ماندن خواهند داشت.”
اسکورزینی میافزاید: “وقتی که در اوت ۱۹۴۵ فهمیدم، با اینکه ژاپن در حال تسلیم شدن بوده ولی امریکا ۲ بمب اتمی بر روی این کشور منفجر کرده است، بی اختیار به یاد این صحبتهای پیشوا افتادم.”
در واقع هیتلر هیچ گاه با توجه به این عقایدش، ساخت بمب اتمی را به طور خیلی جدی پیگیری نکرد و پس از غرق شدن کشتیهای حامل آب سنگین آلمانی به دست کماندوهای انگلیسی، پروژهی تحقیقات بر روی بمب اتمی در آلمان تقریبا کنسل شد و به وسیلهی دانشمندان آلمانی در امریکا پیگیری شد. هیتلر با توجه به اینکه خود در جنگ اول جهانی قربانی تسلیحات شیمیایی و عامل خردل شده بود، با اینکه در جنگ جهانی دوم بزرگترین منابع شیمیایی جهان را در اختیار داشت، اما هیچ گاه حتی در روزهای پایانی حکومت خود دستور استفاده از سلاحهای شیمیایی را صادر نکرد، کاری که صدام حسین به سادگی و در سکوت دولتهای غربی بارها علیه ایران انجام داد.
شخصیت پنهان هیتلر
در بررسی جزییات مربوط به خودکشی هیتلر باید گفت افرادی که با وی ملاقات کرده بودند در خاطرات خود عموما او را فردی سخت کوش و جدی معرفی کردهاند که به حرفهای طرف مقابلش به دقت گوش میکرده و با دید باز به مسائل مینگریسته است. در سالهای پایانی عمر، سو قصدهای فراوانی که به جان هیتلر صورت گرفت، باعث شده بود تا نسبت به بیشتر اطرافیان خود بدبین باشد. در این سال ها، هیتلر به عنوان مردی رنجور، خمیده و عصبی و توصیف میشود که از لرزش دست خود رنج میبرد. اوا براون در خاطرات روزانهی خود، حال بد هیتلر را به دکتر مخصوصش نسبت میدهد. او عقیده داشت که این دکتر در واقع عامل انگلیسیها میباشد که البته در این گفتهی او جای تردید بسیاری وجود دارد.
راجع به خودکشی هیتلر باید گفت که وی در وصیت نامهی خود به صراحت بیان میکند که به هیچ وجه به دنبال شروع یک جنگ جهانی نبوده است و آغاز جنگ را بر گردن سرمایه داران یهود میاندازد و آنها را عامل کشتار مردم و ویرانی شهرها میداند. کارل دونیتس که در ابتدا به عنوان فرماندهی زیردریایهای آلمان فعالیت میکرد در خاطرات خود بیان میکند که وقتی در ابتدای سال ۱۹۳۹ زمزمههای شروع جنگ جهانی به گوش میرسید، به فرماندهی مرکزی آلمان پیغام میدهد که نیروی دریایی آلمان به هیچ وجه آمادهی شروع نبرد با بریتانیا نیست.
دریادار ریدر به او اطمینان میدهد که جنگی در کار نخواهد بود و پیشوا فقط به دنبال افزایش فشار بر متفقین برای کسب امتیازات دیگر است. او میگوید که مطمئن بوده در صورت شروع جنگ، آلمان در دریا شکست خواهد خورد. در واقع بسیاری از محققان میگویند که هیتلر به دنبال راهی برای سازش با بریتانیا بوده و دستور توقف ۴۸ ساعتهی نبرد در ساحل دونکرک را هم به همین دلیل اعلام میکنند. هیتلر عقیده داشت که بریتانیا به عنوان وزنهای قدرتمند در معادلات جهانی به هیچ وجه قابل حذف شدن نمیباشد، اما بریتانیا که تا قبل از ۱۹۳۹ به هیتلر امتیازات فراوانی داده بود، پس از حملهی آلمان به لهستان، دیگر به هیچ وجه هیچ گونه سازشی را نپذیرفت.
خودکشی هیتلر و سخن نهایی
یکی از ژنرالهای بازنشستهی امریکایی پس از پایان جنگ در اظهار نظر جالبی گفته بود: “ما برای بسیج کردن مردم بر ضد آلمان، از هیتلر تصویر اهریمنی بدخو را ساخته بودیم، تصویری که پس از پایان جنگ به هیچ وجه قابل تغییر نبود.”
به هرحال در اینکه جنگ و شروع آن به هر دلیل مذموم میباشد شکی نیست، اما واقعیت این است که تاریخ را همواره فاتحان مینویسند! و تکلیف تاریخی که فاتحان آن را بنویسند هم به کلی مشخص است، فاتحان همیشه نجات بخش بشر بوده و دنیا را از شر دشمنان ضدبشریت رها کرده اند!
در این مطلب سعی خود را بر آن گذاشتیم تا به بهانه خودکشی هیتلر گوشهای از حقایق تاریخی پیرامون آدولف هیتلر که احتمالا تا الان کمتر به آنها پرداخته شده بود را برای شما بیان کنیم. شاید خودکشی هیتلر مانع از آن شد تا بسیاری از واقعات این جنگ خونین برای آیندگان روشن شود، هرچند که برخی از افراد هنوز خودکشی هیتلر را باور نداشته و اعتقاد دارند که او سالها بعد در امریکای جنوبی به مرگ طبیعی مرده است! البته این نظریه بسیار بعید و غیر واقعی به نظر میرسد. نظر شما در این باره چیست؟ چقدر از واقعیات جنگ جهانی دوم و زندگی آدولف هیتلر میدانید؟ با کامنتهای خود ما را هم در جریان بگذارید.
سلام
فیلم سقوط در ساعتهای پایانی عمر هیتلر می باشد کاملا” به لایه های پنهان ماجرا می پندارد .
دیالوگی وجود دارد که فرمانده های نزدیک به هیتلر به اون میگن مردم دارن کشته میشن بیاییم یا تسلیم بشیم یا اینکه جنگ را به جایی دیگه ببریم ، جواب هیتلر بسیار جالبه :
میگه تا آخرین نفس باید جنگید این مردم هم باید تا آخرین نفس باید بجگند و اینکه زمانی که همشون منو یک صدا فریاد می زدند فکر اینجای کار رو هم باید می کردند .
خیلی جالب بود این دیالوگ برای من .
مردمش برای او جنگیدند ولی او مث ترسوها خودکشی کرد
مردم آلمان سر قولشون موندن و جنگیدن ولی هیتلر مثل بزدل ها خودش را کشت.
متن منصفانه بود.
من هم فیلم سقوط رو دیدم، واقعگرا بود بله. اینکه فاتحان ناریخ رو مینویسند کاملاً درست است. متاسفانه در مورد هیتلر و آلمان نازی بسیار بسیار بی انصافی و نادرست گویی انجام شده
خیلی عالی بود
ممنون از شما که منصفانه نوشتید.
ماموریت از طرف خدا؟ چه سخن آشنایی!
اگر هیتلر در دادگاهی از عملکردش دفاع می کرد بهتر بود تا اینکه مانند یک ترسو خودکشی کند.
مردمش برای او جنگیدند ولی او
committed suicide like a coward
ایشان ده سال پیش از اینکه به قدرت برسد در کتاب “نبرد من” نوشته بود: اگر جنگی در بگیرد پیروزی نصیب کشوری است که با انگلیسی ها باشد.