ادبیات ایران

نامه های شاملو به آیدا: چه بی تابانه می‌خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری

مثل خون در رگ‌‌های من نامه های شاملو به آیدا است. این کتاب شامل بیست نامه‌‌ی عاشقانه‌ی احمد شاملو به همسرش آیدا سرکیسیان است که در سال‌‌های چهل و پنجاه خطاب به او نوشته است و بیشتر هم مربوط به ابتدای آشنایی آن هاست. در ادامه با مروری بر نامه های شاملو به آیدا با نت نوشت همراه باشید.

آیدا سرکیسیان همسر احمد شاملو بالاخره بعد از پانزده سال از مرگ همسرش، این شاعر جریان‌ ساز در سال ۱۳۹۴ اجازه‌‌ی انتشار این نامه‌‌ها را داد. مجموعه نامه های شاملو به آیدا را نشر چشمه در صد و هفتاد و دو صفحه با قطع رقعی و با جلد زرکوب و با موضوع رمان و داستان ایرانی منتشر کرده است. گفتنی است نامه های شاملو به آیدا تا به امروز بیش از چهار بار تجدید چاپ شده است.

بیشتر بخوانید: مروری بر زندگی احمد شاملو ؛ “روزی ما دوباره کبوترهایمان را پرواز خواهیم داد”

آیدا سرکیسیان همسر احمد شاملو بالاخره بعد از پانزده سال از مرگ همسرش، این شاعر جریان‌ ساز در سال ۱۳۹۴ اجازه‌‌ی انتشار این نامه‌‌ها را داد.
آیدا سرکیسیان همسر احمد شاملو بالاخره بعد از پانزده سال از مرگ همسرش، این شاعر جریان‌ ساز در سال ۱۳۹۴ اجازه‌‌ی انتشار این نامه‌‌ها را داد.

نامه های شاملو به آیدا

بی شک رابطه‌‌ی عاطفی و عاشقانه‌‌ی احمد شاملو و آیدا سرکیسیان یکی از مشهور ترین وجوه زندگی این شاعر است که باعث تحولی در زیست ادبی شاملو شد. به طوری که در بسیاری از مشهور ترین اشعارش رد پای حضور آیدا کاملاً محسوس است.

به همین دلیل می‌‌توان این رابطه را یکی از تاثیرگذار ترین روابط عاشقانه‌‌ای دانست که شخص شاملو نیز مدام به آن اشاره داشت. عشقی خالصانه که هر خواننده‌ای را جذب خود می‌کند. خواننده‌ای که مادام آرزو می‌کند چنین عشقی را یک بار در زندگی‌اش تجربه کند.

به راستی سخت است که خلوت شاعر را در عین روزهای گذر عمر ببینیم، مگر خطی یا خبری از او بشنویم و بیابیم؛ نامه های شاملو به آیدا حاصل پیامی ست گویا که در عین سختی‌ها و شیرینی‌های زندگی آدمی، تاثیر آیدا بر احمد به وضوح دیده می‌شود.

در یک جمله می‌توان گفت جان کلام انسانی در این نامه‌ها و دلنوشته‌ها است و زیباتر پاسخ‌های آیدا به احمد. در نامه‌های شاملو به آیدا فضای حاکم نیز همین احساسات شخصی شاعر است و صد البته او اشاره‌‌هایی هم به برخی مسائل ادبی و سیاسی روزگار می‌کند.

هر چند این امر آن‌ چنان پر رنگ به شمار نمی‌ آید اما به حدی هم نیست که بتوان نادیده‌اش گرفت. نامه‌های شاملو به آیدا بخشی از زندگی شاعر را هم به طور غیر مستقیم به مخاطب نشان می‌دهد، بخش‌هایی مانند آشنایی شاملو با برخی شخصیت‌های سرشناس یا سفرهایش.

در انتهای کتاب نامه های شاملو به آیدا نیز تصویر هفده نامه با دست‌ خط خود شاعر گنجانده شده‌ است که بدون تامل خواننده را سوار بر قالی خیال به سمت و سوی سال‌های حیات این ابر شاعر رهسپار می‌کند. در واقع فارغ از محتوای خاص این نامه‌‌ها می‌ توان آن‌‌ها را بخشی از تاریخ زندگی شاعر به حساب آورد که تا به امروز منتشر نشده‌ بود.

بیشتر بخوانید: پیشنهاد شنیدنی: حافظ خوانی با صدای احمد شاملو ؛ “آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند”

نامه های شاملو به آیدا حاصل پیامی ست گویا که در عین سختی‌ها و شیرینی‌های زندگی آدمی، تاثیر آیدا بر احمد به وضوح دیده می‌شود.
نامه های شاملو به آیدا حاصل پیامی ست گویا که در عین سختی‌ها و شیرینی‌های زندگی آدمی، تاثیر آیدا بر احمد به وضوح دیده می‌شود.

بخشی از نامه های شاملو به آیدا :

«دست‌های تو در دست من است. امید تو با من است. اطمینان تو با من است. چه چیز ممکن است بتواند مانع پیشرفت من شود؟ کوچکترین لبخند تو مرا از همه‌ی بدبختی‌ها نجات می‌دهد. کوچک ترین مهربانی تو مرا از نیروی همه‌ی خداها سرشار می‌کند … یقین داشته باش که احمد تو مفلوک و شکست خورده نیست. تمام ثروت‌های دنیا، تمام لذت‌های دنیا، تمام عالم وجود، برای من در وجود ” آیدا ” خلاصه می‌شود. تو باش، بگذار من به روی همه‌ی آن‌ها تف کنم. بگذار به تو نشان بدهم که عشق، عجب معجزه‌ای است. تو فقط لبخند بزن. قول بده که فقط لبخند بزنی، امیدوار باشی و اعتماد کنی. همین!»

بیشتر بخوانید: مرا تو بی سببی نیستی؛ احمد شاملو

شاملو در بخشی از نامه‌‌ای در کتاب نامه های شاملو به آیدا به تاریخ ٣٠ آبان ١٣۴٢ نوشته است:

«من مظلوم واقع شده بودم. زندگی به من ظلم کرده بود. زندگی مهمل و نحسی که تا به امروز داشته‌ ام شایسته‌ی من نبود. من خود را به گروهی وا گذاشته بودم و اینان تصور می‌ کردند که قدر من تا به همین پایه است. وقت آن رسیده است که جامعه حق مرا به من باز دهد و این کار آغاز شده است. این کار اندکی دیر شده است، اما من از آن ناراضی نیستم: حقیقت این است که اگر جامعه به احقاق حق من قد برافراشته بود، این سال‌‌های سیاه و پر مشقت پیش نمی‌ آمد و من تو را نمی‌ یافتم. یافتن تو، بزرگ‌ ترین پیروزی زندگی من بود؛ این را به تو تنها اعتراف نمی‌ کنم، بلکه با صدای بلند، با فریاد همه‌ جا گفته‌ام …»

در نامه های شاملو به آیدا اشاره به این بخش هم خالی از لطف نیست.

آیدا باقی عمرم! ظهر تا حالا، از لحظه‌‌ای که مژده آمدنت را به من دادی، میان ابرها پرواز می‌ کنم. جمله‌ی پیش پا افتاده‌‌ای است این. لااقل خودم این جمله را از دهن بسیاری از آدم‌‌ها شنیده‌ ام، که گفته‌ اند «از وقتی فلان خبر را شنیده‌ ام، انگار دارم میان ابرها پرواز می‌ کنم.» اما به صداقت یا عدم صداقت گوینده‌‌های این جمله کاری ندارم؛ من از ظهر تا حالا، از شادی پایم روی زمین بند نبوده است. حتی یک بار، با خودم با صدای بلند گفته‌ ام:
«-احمد! آیدایت می‌ آید؟»
و به خودم جواب دادم.
«-احمد! مگر نشنیدی؟ خودش گفت… آیدایت می‌ آید.»
صدای تو هنگامی که این مژده را به من می‌ دادی صدای دروازه‌ی سنگینی بود که پشت سرم بسته شد و رابطه‌ی مرا با دنیای تاریک و سرد گذشته‌ ام قطع کرد.

صدای تو هنگامی که این مژده را به من می‌ دادی، صدای باز شدن دروازه‌‌های رویای همه‌ی عمرم بود: رویای پر از رنگین کمان عشقی که من خودم را در آن «پیدا کنم»؛ زیرا من هنوز خودم نیستم، هنوز خودم نشده‌ ام. آن‌چه تا به امروز شده‌ ام، تنها و تنها طرحی کلی است از آن چه می‌ توانم باشم.
از آن‌ چه «باید بشوم» و این حرف را می‌ دانم که تو به خود خواهی گوینده‌‌اش تعبیر نخواهی کرد: من در روح خودم به رسالتی از برای خودم اطمینان دارم و تو در عمق روح خودت، به همان نسبت، به هدفی قائلی … به همین دلیل است که من بارها به تو گفته‌ ام که زندگی ما چیزی به جز زندگی دیگران است.
ما برای مذهب بزرگی کار می‌ کنیم، ماورای مسیحیت و اسلام و بودیسم و بت پرستی و عشق ما به یکدیگر، نیرویی است که ما را برای رسیدن به این هدف زنده نگه می‌ دارد …
معذلک هرگز از یاد مبر که اگر تو نباشی، هیچ چیز برای من وجود نخواهد داشت: نه رسالت نه هدف نه زندگی! من این‌ها همه را تازه برای خاطر تو می‌ خواهم:  برای خاطر عشق تو سر بلندیت. تو شمشیر سحرآمیزی هستی که من به اتکای تو قلعه‌‌ها را می‌ گشایم و جهان را فتح می‌ کنم.»

+

نهال حق دوست

نهال حق دوست هستم، لیسانس معماری و فوق لیسانس پژوهش هنر و علاقمند به ادبیات، تئاتر، سینما، معماری، موسیقی و فلسفه.

نوشته های مشابه

‫۱۷ دیدگاه ها

    1. ♥️?•
      ایدای من!
      گرما یعنی نفس‌های تو ، دست‌های تو ، آغوش تو !
      من به خورشید ایمان ندارم !

      1. ب دنبال احمد رفتَن سَرابِ، اگر ایدا باشی احمد خودش ب دنبالت میگرده، و پیدات میکنه

    1. من بیست و سه سال پیش در هفت هفت هفتادو هفت عشقمو دیدم.چندسال طول کشید تا شرایط زندگیمون جور شد و الان بیست ساله با هم زندگی میکنیم.فراز و فرود داشتیم ولی نه ماهه که باز عاشقش شدم
      بیشتر از قبل
      آیدای من است لیلا

  1. چه خوب گفت کوچکترین لبخند تو مرا از همه‌ی بدبختی‌ها نجات می‌دهد کاش همه مردم یکی رو داشت که اینجوری عاشقش بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا