فیلم آماتور Amateur ساختهی هال هارتلی؛ تنهایی پر هیاهو
فیلم آماتور Amateur پنجمین ساختهی بلند هال هارتلی Hal Hartley پیرنگی ساده و مینی مالیستی دارد که بر اساس سینمای تصادف بنا شده است. توماس، یک سازندهی فیلمهای پورنوگرافیک که در شبکه ای از مافیای قدرتمند و خطرناک این سیستمِ فیلمسازی فعالیت میکند، روزی بر اثر مشاجره با همسرش سوفیا و توسط او که از ۱۲ سالگی به اصرار توماس به عنوان بازیگر در فیلمهای مذکور به فحشا مشغول بوده است، از بالای ساختمانی به بیرون پرتاب میشود و سوفیا به گمان اینکه توماس را کشته از صحنهی قتل میگریزد. در ادامه با نقد و تحلیل فیلم آماتور Amateur با نت نوشت همراه باشید.
توماس که بر اثر اتفاقی معجزه آسا از مرگ نجات پیدا کرده است، فقط حافظهاش را از دست داده و هویتش را گم کرده است و در ادامه در کافه ای با ایزابل آشنا میشود که راهبه ای است که صومعه را ترک کرده و اکنون برای مجلههای پورنوگرافیک داستان مینویسد. ایزابل به توماس پناه میدهد و در ادامه ارتباطی عاشقانه بینشان شکل میگیرد که بستری نامتعارف دارد…

پوستر فیلم آماتور Amateur ساختهی هال هارتلی Hal Hartley
فیلم آماتور Amateur کاری از Hal Hartley
فیلم آماتور Amateur بر پایهی سینمای پست مدرنیستی خاص هارتلی، یک موقعیت و پیرنگ تکراری و کلیشه شده (قصهی فردی که به فراموشی دچار شده و اکنون به دنبال یافتن هویتش است) را تبدیل به تجربه ای از شبکههای مختلف ارتباطی میان آدم هائی تصویر میکند که همه شان در موقعیتهای اشتباه گرفتار شده اند و به کاری میپردازند که بر اثر جبر شرایط، تقدیر و اشتباهاتی خودخواسته گرفتارش شده اند.
به این ترتیب هارتلی با ظرافت از یک پیرنگ تکراری آشنائی زدائی میکند و قصه را نه بر اساس پیرنگ بلکه بر اساس شخصیتها و ارتباطشان با هم ادامه میدهد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Manchester by the sea ساختهی کنت لونرگان؛ مثل پر کاه در هوای طوفانی
در فیلم آماتور Amateur سوفیای ۱۲ ساله توسط توماس دیو سیرت مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، معتاد میشود و مسیر زندگیش به بیراهه و فحشا میرود در حالی که در بینش روحی-معنویش همیشه یک صلیب بر گردن دارد که محافظش است.
شخصیتی که از بعد بیرونی آلوده و پلید به نظر میرسد ولی دروناً همچون کودکی پاک و بی آلایش است و به یک زندگی تحمیلی تن داده است اما در پی تصمیم برای تغییر دادن زندگیش به شکلی خود خواسته متحمل رنج و تعلماتی درونی میشود.
از آن طرف با شخصیت پیچیده و منسجم ایزابل با بازی کنترل شده و چهرهی سنگی و خونسرد ایزابل هوپر مواجهیم. راهبه ای که در سیزده سالگی با تجلی مریم مقدس رو به رو میشود که از یک وظیفهی سخت و انسانی حرف میزند که مسئولیتی اخلاقی و شگرف برای ایزابل محسوب میشود.
مریم مقدس انجام این وظیفه را در خارج از صومعه به ایزابل محول میکند اما ایزابل در تصمیمی اشتباه که از ترسی درونی ناشی میشود، ۱۵ سال عمر خود را در صومعه میگذارند.
بعد از ۱۵ سال تصمیم به ترک صومعه و تغییر زندگیش میگیرد و به نوشتن داستانهای اروتیک میپردازد. تضادهای شخصیتی که از عوامل سازندهی شخصیت پیچیده است در پرسوناژ ایزابل آشکارتر از بقیهی شخصیت هاست.
سوفیا به همراه ایزابل تنها افرادی در فیلمنامه هستند که با اراده ای فردی و خودخواسته تصمیم به تغییر در زندگیشان میگیرند و این تشابهات حتی در فیزیک و نوع مدل مویشان نیز آشکار میشود. در نقد فیلم آماتور Amateur ، مسئولیت الهی-اخلاقی ایزابل به عنوان درونمایه ای کلیدی مسیر تصادفات قصه را به هم پیوند میدهد و استحکام و انسجام ساختار محتوائی قصه را پررنگ میکند.
ایمانی که ایزابل به آن معتقد است اما توماس به آن ملحد. توماس حتی معجزهی نجات یافتن خود و در ادامه تمام اتفاقات دیگر را مثل پیدا کردن سوفیا و از مرگ رهاندنش را تنها یک شانس میداند و تیرگی سرنوشت خودش را یک بدشانسی و درست به همین خاطر است که در پایان نیز بر اثر یک تصادف یا بدشانسی با ضرب گلولهی پلیس کشته میشود.
راجع به فیلم آماتور Amateur باید گفت این در حالی است که برای باقی شخصیتها همچون ایزابل و سوفیا که اکنون در پناه ایزابل و صومعه در امان است و حتی ادوارد آیندهی تاریک و غیرمعقولی در جهان خارج متصور نیستیم.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم The Handmaiden خدمتکار ساختهی پارک چان ووک؛ انتقامی زنانه

فیلمساز در فیلم آماتور به درستی در بطن سیستم آلوده و سقوط کردهی پورنوگرافیک که اشاره ای غیرمستقیم به فساد درونی و جامعهی مصرفی امریکاست عامل بازگشت به خدا و رستگاری را برجسته میکند و تیغ انتقادیش را به سمت دیدگاهی اجتماعی-سیاسی نشانه میرود؛ اشاره به تمدنی که رو به نابودی است و جای خود را به جامعهی مصرفی داده است.
فیلمساز در فیلم آماتور به درستی در بطن سیستم آلوده و سقوط کردهی پورنوگرافیک که اشاره ای غیرمستقیم به فساد درونی و جامعهی مصرفی امریکاست عامل بازگشت به خدا و رستگاری را برجسته میکند و تیغ انتقادیش را به سمت دیدگاهی اجتماعی-سیاسی نشانه میرود؛ اشاره به تمدنی که رو به نابودی است و جای خود را به جامعهی مصرفی داده است.
توماس که شاید هنوز امیدی به رستگاریش باقی مانده بر اثر یک معجزه از مرگ رهانده میشود و بعد از این اتفاق به شخصیتی در تضادی آشکار با شخصیت شرور و پلید سابقش بدل میشود.
شخصیتی که آرام و مهربان است و گوئی چیزی از دنیای پلیدی که بعنوان مهم ترین عامل کلیدی در بطنش رشد کرده نمیداند. در اینجا عامل تصادف است که با تقدیر میآمیزد و یک شخصیت اشتباهی را به شخصیتی بدل میکند که در مسیر درستش قرار میگیرد.
از آن طرف ادوارد با یک تصادف که بر اثر شوک الکتریکی و حتا به پاس وفادار ماندنش به سوفیا گریبانگیرش میشود از شخصیتی سالم و مثبت به شخصیتی کج و کوله، پلید و گنگستر بدل میشود.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Bohemian Rhapsody کاری از برایان سینگر؛ تنها صداست که میماند
نوع شخصیت پردازی ادوارد که با هجو شخصیت گنگستر آدم کش همراه است، در طول فیلم هرگز حس نفرت و انزجار مخاطب را بر نمیانگیزاند بلکه حس همذات پردازی را نیز در او تقویت میکند.
نگاه کنید به لحظه ای که ادوراد با آن جسم در هم پیچیدهاش در کنار باجهی تلفن، زنی را مورد ضرب و شتم قرار میدهد و دو کودک زن با ماسک هائی سفید و تفنگ آبی او را مورد حمله قرار میدهند. (هجو شخصیتهای ضد قهرمان گنگستری) یا نگاه کنید به سکانسی که ادوارد یک پلیس را میکشد و سوار بر ماشینی دزدی از ادارهی پلیس میگریزد اما هنوز نرفته، ماشین را نگه میدارد و یک تیر دیگر را به نشانهی قدرت به آسمان شلیک میکند و میرود.
یک اکت انتزاعی که در جهان هجوآلود فیلم تبدیل به عکس العملی کمیک و کاربردی میشود. حتی در سکانس هائی که ادوارد بی مهابا به مأمور شکنجهی ژاک شلیک میکند و در میزانسن هائی چرخشی و دیوانه وار او را با ضرب گلولههای ممتد میکشد، مخاطب نه تنها از خشونت صحنه و شخصیت ادوارد دلزده نمیشود، بلکه به احساس رضایتی درونی میرسد و ادوارد را بعنوان یک قهرمان طنزآلود میپذیرد. قهرمان کمیکی که از بر تقدیر زاده میشود و هاله ای گروتسک دارد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Elle ساختهی پل ورهوفن؛ لحظات گم شده

فیلمساز در فیلم آماتور به درستی در بطن سیستم آلوده و سقوط کردهی پورنوگرافیک که اشاره ای غیرمستقیم به فساد درونی و جامعهی مصرفی امریکاست عامل بازگشت به خدا و رستگاری را برجسته میکند و تیغ انتقادیش را به سمت دیدگاهی اجتماعی-سیاسی نشانه میرود؛ اشاره به تمدنی که رو به نابودی است و جای خود را به جامعهی مصرفی داده است.
جرج هم یکی از آن آدمهای اشتباهی است که قرار بوده خبرنگاری موفق شود که تاریکیها و فسادهای جامعه را آشکار و با آنها مقابله میکند، اما سر از مجلهی پورنوگرافیک در آورده و از موقعیت فعلیش به ستوه آمده است. او هم عاقبت در سایهی ارتباطش با ایزابل امیدوار است تا از بند بیهودگی رها شود و به مسیر رستگاری نزدیک شود؛ همچنانکه میتواند افشا کنندهی سیستم مضمحل پورنوگرافی باشد.
در فیلم آماتور Amateur، هارتلی دیدگاه فلسفیاش را از هستی در دو دیدگاه تقدیر و جبرگرایی و به کارگیری اراده ای فردی در دیدگاهی رادیکال ارائه میدهد و از شخصیت هائی بهره میگیرد که روی هیچ کدامشان ارزش گذاری نمیشود و در نهایت شخصیتها را با انتخابهای آزاد و مستقل خودشان جلو میبرد و سرانجام به نوعی رهائی و رستگاری درونی میرسد.
عدم قطعیت از مؤلفههای پست مدرنیستی به جای آنکه در روند قصه و نوع داستانگوئی فیلمساز آشکار شود و در پایان بندی با پایانی باز مترادف شود، در نوع شخصیت پردازی کاراکترها با کلمهی کلیدی نمیدانم متبادر میشود که به کرات در نوع تصمیم گیریهای کوچک و بزرگ شخصیتها نمود پیدا میکند.
فاصله گذاری از دیگر وجوه سینمای پست مدرنیستی در شکلی آشنائی زدائی شده، در فرم فیلم آماتور و در نحوهی استفادهی صدای زیرمتن و پیوندش با تصاویر متبادر میشود. شگردی که وامدار سینمای ژان لوک گدار است.
فیلمهای گدار هرگونه توهمی دربارهی واقعی بودن سینما را نابود میکنند و این امر از طرق مختلف انجام میشود. مثلاً از طریق پس و پیش کردن شروع، وسط و انتهای داستان و از طریق پرداختن به ساختمانی چند لایه که طی آن داستان هائی در کنار هم پیش میروند، در هم میآمیزند و بر هم تاثیر میگذارند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم A Star Is Born کاری از بردلی کوپر ؛ شیمی بالای عشق

– حتی در کوچکترین چیزها، او بی معنائی امید را میدید و ناممکن بودن بخشش را. چطور ممکن است در دنیایی که اینگونه قساوت جدی را تاب میآورد، دوستی بخندد؛ مادری لبخند بزند؛ پدری فدارکاری بکند یا عاشقی معشوقش را ببوسد؟
یکی دیگر از شیوههای فاصله گذاری گداری در مواجهه با باند صدا انجام میگیرد. باند صوتی فیلمهای گدار، یک سؤال اساسی را عنوان میکنند: اگر صدا نیمی از یک فیلم است، پس چرا باید تابع تصویر باشد؟ گدار، گاه از صدای ناسینک استفاده میکند و اجازه میدهد که صدا و تصویر بر یکدیگر تأثیر گذارند و احساس سومی پدید آورند.
نگاه کنید به سکانسهای ابتدائی فیلم وقتی با انباشت جسم توماس به مثابهی جسد و فرار سوفیا از محل حادثه مواجهیم و صدای ناسینک ایزابل روی تصویر مینشیند:
– و این مرد خواهد مرد… خواهد مرد… عاقبت
دیالوگی که در وهلهی اول گمان میرود از زبان شخصیت زن به شکل نریشنی درونی روایت میشود که قصد دارد داستان زندگی و شاید رابطهی عاشقانهی زنی که هنوز ندیدیمش و مردی که حیران و سرگردان روی زمین خیابانی نشسته را روایت کند.
بعد کات میشود به ایزابل که حالا میفهمیم نویسنده است و کمی بعدتر میفهمیم که نوشتهاش ربطی به سرگذشت مرد ندارد اما کماکان در پایان فیلم متوجه میشویم باز هم به شکلی تصادفی با دیالوگ پیشگویانه ای از ایزابل مواجه بوده ایم که سینمای سورئالیستی و پست مدرنیستی هارتلی را بارز میکند.
در ادامه نقد فیلم آماتور Amateur نگاه کنید به سکانسی که ماموران ژاک ادوارد را میبرند و سوفیا از پنجرهی اتومبیل نظاره گر ماجراست در حالی که باز هم صدای ناسینک ایزابل روی تصویر مینشیند و انحطاط یک جامعهی فاسد و مصرفیِ نابودگر را نشانه میرود.
گوئی ایزابل به شکلی ناخواسته و بی خبر نویسندهی زندگیها و ماجراهائی است که در بطن آن در حال زندگی و تقلاست اما همزمان از آن بی خبر نیز هست.
– حتی در کوچکترین چیزها، او بی معنائی امید را میدید و ناممکن بودن بخشش را. چطور ممکن است در دنیایی که اینگونه قساوت جدی را تاب میآورد، دوستی بخندد؛ مادری لبخند بزند؛ پدری فدارکاری بکند یا عاشقی معشوقش را ببوسد؟
بیشتر بخوانید: نقد فیلم The Ballad of Buster Scruggs اثر برادران کوئن ؛ رکوئیم

در چندین سکانس فیلم آماتور با میزانسنهای دو نفره ای مواجهیم که به جای آنکه شخصیتها در کنار هم یا رو به روی هم قرار گیرند و مکالمه کنند، در پشت سر هم قرار میگیرند یا در صحنه هائی تک نفره، فضای خالی از احساس که به تأثیرگذاری احساسی بیشتر میانجامد و از پشت سر فیلمبرداری میشود.
در نقد فیلم آماتور Amateur باید گفت هارتلی که متعلق به سیستم سینماگران مؤلف و مستقل است؛ مستقل به مثابهی فیلم سازی که از اشکال متفاوت و مختلف جریانهای فیلمسازی همچون سینمای آوانگارد، تجربی و سوررئالیستی تغذیه میکند، در بحث فرم و تکنیک وامدار بسیاری از تکنیکهای ساختارشکنانهی گداری است.
در چندین سکانس فیلم آماتور با میزانسنهای دو نفره ای مواجهیم که به جای آنکه شخصیتها در کنار هم یا رو به روی هم قرار گیرند و مکالمه کنند، در پشت سر هم قرار میگیرند یا در صحنه هائی تک نفره، فضای خالی از احساس که به تأثیرگذاری احساسی بیشتر میانجامد و از پشت سر فیلمبرداری میشود.
نگاه کنید به صحنههای دو نفرهی سوفیا و ادوارد در رستوران و بحثشان بر سر فلاپی دیسک. یا مواجه شدن سوفیا و توماس در رستورانی بین شهری بعد از فرار از دست مأموران ژاک. یا صحنهی تک نفره از توماس در صومعه بعد از اعترافات سوفیا و آشکار کردن هویت واقعی توماس برای ایزابل؛ وقتی توماس برای تمام گذشتهاش از ایزابل عذرخواهی میکند.
تکنیکی که گدار هم در فیلم کوتاهی به نام تنبلی (۱۹۶۱) که بخشی از فیلم بلند هفت گناه کبیره بوده است، از آن استفاده میکند و اشخاص داخل ماشین را از پشت سر فیلمبرداری میکند. یا در فیلم گذران زندگی (۱۹۶۲) مکالمهی آنا کارینا و آندره لابارت از پشت سر فیلمبرداری شده و دوربین در این فیلم بدون آنکه هدف غافلگیری بازیگر زن فیلم را داشته باشد، او را به سبک روسلینی دنبال میکند.
در نقد فیلم آماتور Amateur آماتور، بحث پایانی در ارتباط با موسیقی تأثیرگذار فیلم است که با همکاری هارتلی و جفری تایلور ساخته شده است. هارتلی اغلب موسیقیهای متن فیلم هایش را خودش میسازد و در فیلمهای ابتدائیش آنها را با نام مستعار منتشر میکرد. نوع موسیقی سرنوشتی که در تیتراژ ابتدائی و پایانی فیلم شنیده میشود، سرنوشت اصلی فیلم را نشانه میرود و میکوشد با بازار صوتی آن را آشکار کند.
موسیقی آنی یا لحظه ای یا زیر فیلم، مستقیماً همان صحنه هائی را توضیح میدهد که مخاطب در حال تماشای آن است. نگاه کنید به سکانس تأثیرگذار جسم کج و کولهی ادوارد که بعد از شکنجه به در و دیوارهای سیمانی میآویزد و به سختی خود را میکشد. موسیقی متن فیلم آماتور ماهیتی منطقی و عاقلانه دارد و تنها بار احساسی سکانسها را به دوش نمیکشد.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Ghost Dog: The Way of the Samurai اثر جیم جارموش
منابع:
مقالهی حکایت ما/ نوشتهی تورج زاهدی/ ماهنامهی فیلم/ شمارهی ۱۷۲
مقالهی گدار واقعاً هنوز همون گدار است/ نوشتهی فرزاد مؤتمن/ ماهنامهی فیلم/ شمارهی ۲۱۲