نقد فیلم امیر کاری از نیما اقلیما؛ روایت متقارن از شخصی نامتقارن و فرم گریز

فیلم امیر نخستین ساخته نیما اقلیما در قالب فیلم های اجتماعی است که میخواهد به مشکلات اقتصادی و زناشویی بپردازد که البته چندان هم در این امر موفق عمل نمی کند. چرا که مشکل اساسی فیلم ضعف در شخصیت پردازی و نبود دلیل روشنی برای چرایی رفتارهایشان است. ما هیچ گاه دلیل تنهایی و سنگ صبور بودن امیر (میلاد کی مرام) را برای دیگران متوجه نمی شویم. در صورتی که او شخصیت اصلی داستان است و اصلا فیلم به نام اوست. در ادامه با نقد فیلم امیر با نت نوشت همراه باشید.
نقد فیلم امیر ؛ روایت متقارن از شخصی نامتقارن و فرم گریز
قبل از شروع نقد فیلم امیر به گره ابتدایی فیلم خواهیم پرداخت که تا حدی چرایی جدایی علی (مصطفی قدیری) و غزل (بهدخت ولیان) که شخصیت های فرعی میباشند، آشکار است. اصلا رابطهی امیر و علی در چه حدی است که امیر با وجود مشکلات شدید خانوادگی خویش مثل بیماری روانی خواهرش ریما (سحر دولت شاهی) به رفع مشکلات زندگی او پرداخته است؟! یا اصلا وجود کاراکتر خانم سمسار به عنوان آرایشگر مجتمع واقعا چه کارکرد دراماتیکی در فیلم میتواند داشته باشد؟! و نمونه هایی از این چرایی ها که متاسفانه تعدادشان خیلی هم کم نیست. در کنار همهی این چرایی ها باید پرسید که دلیل اصلی چنین سبک فیلم برداری برای چنین فیلمی چیست؟!
بیشتر بخوانید: فیلم امیر به کارگردانی نیما اقلیما ، یک روح سرگردان و جواب هایی کلیشه ای
گرچه امتیازی که “امیر” دارد همین فیلم برداری خوش قابش میباشد. اکثر نماها قرینهی یکدیگر هستند و هم نشینی شان سبب کامل کردن همدیگر میشوند. همچنین توجه به رنگ بندی قاب ها نیز هم در طراحی لباس و هم در طراحی صحنه دیده میشود. استفاده از رنگ های مکملی چون سبز و قرمز و یا هم نشینی تنالیتهای از یک رنگ در اجزای صحنه و لباس نیز گویای همین دقت و توجه میباشد و همین امر فرم بصری فیلم را یک دست و چشم نواز کرده است.
در نقد فیلم امیر باید اذعان کرد که استفادهی بیشتر از رنگ های سرد مثل سفید و خاکستری و آبی روشن نیز بیانگر سردی فضا و روابط بین شخصیت های فیلم میباشد. همچنین قاب گرفتن کاراکتر ها میان چهارچوب درب و پنجره نمایشگر گرفتاری این آدم ها در زندگی و شرایطشان هست. اما اصرار زیادش بر قاب بندی هایی با کادر های باز پیرامون شخصیت ها و یا این حجم از قرینگی که حتی در اسم خواهر و برادر (امیر و ریما) و هم در لوکیشن اصلی که شهرک اکباتان هست و چینش ساختمان ها به صورت مکمل و قرینه هستند دیده میشوند، با توجه به داستان چندان قابل توجیه دراماتیک نمی باشد و پس از مدتی این حجم از فضای یک دست و یک شکل، چشم را خسته میکند. گرچه میتوان این توجیه را داشت که قرار است ما امیر را در گذر از شخصیت ها و محیط پیرامونش بشناسیم و با تصویری که از آنها گرفته ایم امیر را برای خودمان تکمیل کنیم اما متاسفانه به دلیل ضعف در شخصیت پردازی، چندان که باید این اتفاق رخ نمی دهد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم عرق سرد کاری از سهیل بیرقی، زنانی که پیش تر از مردان دویده اند

همچنین نمی توان برای نقد فیلم امیر فرم اثر را با واژهی مینیمال خطاب کرد. چرا که در لغت، مینیمال به معنای این میباشد که ما بیشترین اثربخشی را با استفاده از کمترین ابزار بر روی مخاطب داشته باشیم. حال آنکه امیر نه داستان مینیمالی دارد و نه آنکه قاب هایش با وجود اجزای بسیار صحنه مینیمال هستند. اتفاقا بر خلاف ساده گویی، خیلی هم پرتکلف سخن میگوید. همچنین اصرار بر نشان ندادن شخصیت کودک که اردلان نام دارد تا انتها نیز چندان نمی تواند توجیه محکم دراماتیکی داشته باشد. گرچه با اغماض هایی و با شاهد گرفتن دیالوگ های پیش از سکانس آخر که گفتگوی امیر و اردلان مبنی بر بزرگ شدن و زشتی دنیای آدم بزرگ ها میباشد و با نمایش صورت اردلان در انتها به این برسیم که به معنی ورود اردلان به دنیای کثیف آدم بزرگ ها میباشد. که خب واقعا این موضوع با توجه به آنچه دیده ایم دغدغه اصلی فیلم نیست.
نکته دیگر و مثبت امیر که نباید در نقد فیلم امیر از قلم بیفتد، بازی های خوب بازیگرانش است. به جز “میلاد کی مرام” که پیش تر شناخته شده بود و در اینجا واقعا بازی متفاوت و خوبی را از خویش ارائه داده است و “سحر دولت شاهی” که بارها بازی خوبش را به محک گذاشته شده است، دیگر بازیگران کمتر شناخته شده هم مانند “بهدخت ولیان” و “مصطفی قدیری” در اثر بسیار خوش درخشیده اند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم چهارراه استانبول به کارگردانی مصطفی کیایی
“امیر” نمونه خوبی است برای آنکه ثابت کند در سینما، پیش از هرچیزی، تصویر و فرم اثر مهم میباشد و داستان در پله دوم قرار میگیرد. چرا که “امیر” با وجود آنکه خط داستانی پرکشش و خاصی ندارد، اما با کمک تصاویر و قاب بندی های زیبایش، مخاطب را تا انتها همراه خویش میبرد و نیما اقلیما نوید کارگردانی خوش سلیقه و صاحب نگاه شخصی را در میان برخی کارگردان های جدیدی که خویش را با بی سلیقگی در درام های “اصغر فرهادی” تکرار میکنند، میدهد و همین میتواند اتفاق خوبی برای آیندهی سینمای ایران میباشد.
