اپرای شناور نوشتهی جان بارت
اپرای شناور The Floating Opera نام رمانی نوشتهی جان بارت John Barth نویسنده و رمان نویس آمریکایی است که در سال ۱۹۵۷ میلادی منتشر شده است. این کتاب را سهیل سمی به فارسی ترجمه و نشر ققنوس آن را منتشر کرده است. جان بارت این رمان را در ۲۶ سالگی اش نوشته است.
“ساختن قایق تفریحی فقط با یک عرشه مسطح و باز و اجرای مداوم یک نمایش واحد بر روی این عرشه به نظرم همیشه فکر بکری بود. قایق هرگز در اسکله پهلو نمیگرفت، بلکه با جریان جزر و مد به بالا و پایین رود کشیده میشد، و تماشاگران بر دو کرانه رود به تماشا مینشستند. وقتی قایق از مقابل شان میگذشت، هر گروه ممکن بود شاهد بخشی از حوادث نمایش باشند، و بعد میبایست تا مد بعدی صبر کنند تا در فرصت آتی شاهد بخشی دیگر از نمایش باشند.
البته اگر دست بر قضا سر جایشان میبودند. برای آنکه شکافهای داستان را در ذهن شان پر کنند مجبور میشدند از نیروی تخیل شان استفاده کنن، یا ازبغل دستی دقیقترشان پرسوجو کنند، یا برای شنیدن حرفهایی که از بالای رود تا پایین رود دهانبهدهان میگشت گوش تیز کنند. اکثر اوقات اصلاً از کل ماجرا سر در نمیآوردند، یا پیش خودشان فکر میکردند اصل قضیه را فهمیدهاند، حال آنکه نفهمیده بودند.”
با اینکه بخش زیاد و تعیین کنندهای از رمان اپرای شناور بر روی عرشهی کشتی اپرای شناور اتفاق میافتد، چیزی که نشان از هوشمندانه بودن این نامگذاری دارد این نیست.
بیشتر بخوانید: رمان تقسیم نوشتهی پیرو کیارا
رمان اپرای شناور: گزارشی از یک زندگی در روزی که قرار بود آخرین روز باشد!
توضیحی که نویسنده دربارهی رمان اپرای شناور داده است چیزی است که دقیقاً در زندگی جریان دارد و راوی در رمان اپرای شناور آن را توصیف میکند. انسانهایی که بر دریای زندگی شما شناورند میآیند، میروند و هر کدام چیزی و بخشی را برای شما نمایان میکنند و شما ناچارید باقی را با تخیل خودتان بسازید و یا از این و آن پرسوجو کنید. یا میتوان گفت، ماهیت تمامی اتفاقاتی که برای هرکسی رخ میدهد، یکسان است اما درک هر کسی از آن اتفاق همانند درک هرکس بر کرانهی رود از اپرای شناور متفاوت است.
تماماً بستگی دارد کجا نشسته باشد و شاهد چه بخشی باشد و ذهنش با کدام بخش همراه شده باشد. بارت، نویسندهی این کتاب، این چنین زندگی را تشریح میکند؛
بیشتر بخوانید: رمان کوری نوشتهی ژوزه ساراماگو
به تماشا نشستن یک اپرای شناور از کرانه رود و دانستن اینکه به هیچ وجه متوجه تمام داستان نخواهی بود و ممکن است داستان از دید تو با داستان از دید یکی دیگر از تماشاچیها کاملاً از اساس متفاوت باشد.
راوی رمان اپرای شناور تاد اندروز، وکیل موفق کمبریج است که در ۵۴ سالگی قرار دارد و میخواهد یک روز از ۳۷ سالگیاش را برای ما تعریف کند. در ابتدای روز او تصمیم میگیرد خودکشی کند و در انتهای آن از این تصمیم منصرف میشود. انصراف او از خودکشی و بازگشت به زندگی از پی یافتن مفهومی تازه برای زندگی نیست بلکه یافتن پوچی حتی در مرگ است.
” به خیلی چیزها علاقهمندم و به همهچیز بی اشتیاق. و در نهایت هیچچیز باهیچچیز فرق ندارد .”
بیشتر بخوانید: رمان کوری نوشتهی ژوزه ساراماگو
رمان اپرای شناور شخصیت اصلی ماجرا را با روایت خودش درون کاوی میکند. مثل این است که اوی ۵۴ ساله نشسته باشد و شخصیت ۳۷ سالهاش را با تمامی جزئیات کاوش کند. در واقع او با ماجرای خودکشی بی سرانجام خودش همان طور برخورد میکند که با ماجرای خودکشی پدرش کرد.
تاد دلیل خودکشی پدرش را نفهمید و به همین جهت با آن شبیه یک مورد حقوقی برخورد کرد و شروع به جمع آوری تمامی اطلاعاتی که داشت کرد تا بتواند دلیل این اتفاق را پیدا کند. همان کاری که حالا در ۵۴ سالگی برای ۳۷ سالگیاش انجام میدهد و احتمالاً با کل زندگی اش. بالاخره او وکیل موفقی است و موفقیت در این زمینه باعث شده تا احتمالاً راه موفقیت را در برخورد وکیل طور با هر مسئله بداند.
او برای تعریف کردن داستان این روز خاص صرفاً یک گزارش تهیه نکرده است بلکه تک به تک لحظات تعیین کنندهی زندگیاش تا به آن جا را تعریف میکند. لحظاتی که در آن روز رخ نداده بودند اما تصمیم او برای خودکشی او را به مرور آنها مجبور ساخته است.
رمان اپرای شناور ۳۰ فصل دارد و در هر فصل ما با شخصیت تاد اندروز و چگونگی شکلگیری آن آشنا می شویم. میل خودکشی او و درک او از پوچی زندگی رفته رفته برای ما پخته تر میشود و با تاد همراه میشویم.
بیشتر بخوانید: تحلیل رمان جانورها نوشتهی جویس کارول اوتس
در واقع رمان اپرای شناور روایت یک فرد ۵۴ ساله از خودش در ۳۷ سالگی است او با بینش یک فرد ۵۴ ساله به ۳۷ سالگیاش و آن روز تعیین کننده نگاه میکند و آن را برای ما تعریف میکند. روزی که به عنوان آخرین روز از زندگی آغاز شد و به عنوان ادامه ای بر پوچی زندگی پایان یافت. نکتهی جالب در این قضیه این است که بارت امروز یک فرد ۳۷ ساله را روایت نکرد که ۱۷ سال پیش یک فرد ۵۴ ساله را روایت میکند.
به نوعی روایت ما از زندگی و یک اتفاق ثابت در نقاط مختلف زندگی میتواند متفاوت باشد. همانطور که تصویر تماشاگران از اپرای شناور با یکدیگر متفاوت است ما خودمان به شخصه میتوانیم نقش چندین تماشاگر متفاوت را بازی کنیم.
رمان اپرای شناور به نحو جالبی همه چیز را روایت میکند. بسیار با تامل ماجراهای زندگی یک آدم را تعریف میکند و برای روایت کردن شان اصلاً خودش را درگیر خط داستانی نمیکند. اصلاً بر حسب این که کدام اتفاق زودتر از دیگری رخ داد چیزی را تعریف نمیکند. بلکه مثل کسی که در یک روز با دیدن هر چیز یک بخش از خاطراتش را به یاد میآورد بخشی را تعریف میکند.
در واقع اهمیت چندانی ندارد که شما از کدام بخش شروع به خواندن کنید. اهمیتی ندارد که کتاب را در هم ریخته و پراکنده بخوانید یا مطابق همان اصلوبی که نویسنده برایتان نوشته است. در انتها درک شما از داستان تفاوت چندانی نخواهد کرد و این ویژگی رمان پستمدرن است.
بیشتر بخوانید: رمان روزی که رهایم کردی نوشتهی النا فرانته
چیزی که در رمان اپرای شناور موجب غافلگیری است این است که داستانگوییهایش برخلاف انتظار ابداً بی سر و ته نیست. او پایانبندی خاص خودش را دارد و قصههایی که از زندگیاش میگوید را به یک سرانجامی میرساند.
او در جایی از اولین تجربهی عاطفیاش با یک دختر میگوید و در حالی که خواننده ابداً انتظار ندارد این دختر دوباره تکرار شود و نقشی بیشتر در داستان پیدا کند، سر و کلهی دختر در بخشی دیگر از کتاب مجدداً پیدا میشود و داستان این دختر شکل نهایی خود را پیدا میکند.
در بخشی دیگر رمان اپرای شناور ما به تماشای داستان یک رابطهی سهنفره مینشینیم که تاد به طوری برنامهریزیشده وارد آن میشود ولی از این ورود خلاف انتخابش چندان ناراضی نیست و شاید حتی اتمام آن جرقهی خوبی برای تصمیم به خودکشیاش بوده باشد.
بیشتر بخوانید: مجموعه داستان تپلی اثری از هانری رنه آلبرگی دو موپاسان
John Barth با طنز شگفتانگیزی به قصهگویی پرداخته است. او بیمحابا پیش میرود و با جسارت تمام دربارهی هر آنچه که دوست دارد صحبت میکند و با این حال تکنیک نوشتاریاش جهان را مبهوت میکند. این کتاب جزو هزار و یک کتابی که باید پیش از مرگ خواند نیز قرار دارد.