به وقت شام فیلمی از ابراهیم حاتمی کیا؛ ارتفاع قرمز و مرثیهای برای پالمیرا
در جشنوارهی سی و ششم فجر که در سال ۱۳۹۶ برگزار شد چند فیلم با موضوع داعش نمایش داده شدند. از جمله فیلم هایی به نام کامیون ساخته کامپوزیا پرتوی، امپراطور جهنم ساخته پرویز شیخ طادی و مستند زنانی با گوشوارههای باروتی اثر رضا فرهمند و به وقت شام، آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا. دلیل پرداخت سینماگران ایرانی به چنین موضوعی روشن است. به هر حال مسئلهی داعش، سال هاست که تیتر یک خبرهای سیاسی میباشد و با حملات تروریستی خود، فجایع انسانی بسیاری را در سر تا سر جهان و نه تنها در خاورمیانه، به بار آورده است. در ادامه با تحلیل و نقد فیلم به وقت شام با نت نوشت همراه باشید.
نقد فیلم به وقت شام
ارتفاع قرمز و مرثیهای برای پالمیرا
[su_label type=”black”]ابتدای این متن را با نقد فیلم به وقت شام به قلم آرش منادی آغاز خواهیم کرد.[/su_label]قبل از نقد فیلم به وقت شام باید بگوییم که این فیلم دربارهی خلبانان ایرانی است که به کمک مردم سوری گرفتار در چنگال داعش میشتابند و بیشتر سکانسهای فیلم در درون یک هواپیما میگذرد. از این رو بسیار یادآور فیلمهای قدیمی و خوب ابراهیم حاتمی کیا میباشد که بیشتر فیلم، در یک لوکیشن اتفاق میافتد. فیلم هایی چون آژانس شیشه ای و ارتفاع پست از این نمونهها هستند.
مولفهی آشنای دیگری که البته در فیلمهای اخیرش بیشتر مثل بادیگارد به چشم میخورد، پایان یافتن ماموریت شخصیت اصلی داستان است که درگیر ماجرای تازه ای میشود و به رغم مخالفتهای اطرافیان، این ماموریت تازه را شروع میکند و تا انتها آن را به سرانجام میرساند و عموما هم در این راه جان خویش را از دست میدهد.
در به وقت شام شخصیت علی (بابک حمیدیان) با آنکه ماموریتش پایان یافته است و زنی پا به ماه در ایران دارد و به رغم مخالفتهای پدر و همسر و مادر همسرش، در کمک به مردم سوری همراه پدرش یونس (هادی حجازی فر) میشود. موتیف آشنایی که برای شخصیت اصلی “بادیگارد” با بازی “پرویز پرستویی” و یا دیگر شخصیتهای آشنای سینمای”حاتمی کیا” رخ میدهد.
از دیگر ویژگیهای اصلی فیلمهای پیشین او، وجود زنان قدرتمندی است که پا به پای مردان و یا حتی فراتر از آنها رفتار میکنند. شخصیت ماندگار محبوبه با هنرمندی “آزیتا حاجیان” را در فیلم تحسین برانگیز “روبان قرمز” به یاد بیاوریم که چگونه یک تنه در مقابل دو مرد به نامهای جمعه (رضا کیانیان) و داوود (پرویز پرستویی) میایستد و از حقوق خود در برابر عشق و خاک مادری اش دفاع میکند.
در سکانس ماندگار دوئل دو مرد برای عشق به او، حتا اسلحه میکشد و آنها را از این امر منع میکند. و یا شخصیت قدرتمند نرگس با بازی “لیلا حاتمی” در فیلم “ارتفاع پست” که چگونه با رفتار خویش تمام قد در مقابل رفتار فاجعه برانگیز همسرش قاسم (حمید فرخ نژاد) مبنی بر هواپیما ربایی میایستد و در این راه برای دفاع از دیگر سرنشینان، از کشیدن اسلحه بر خویش ابایی ندارد. تصویری که آن قدر قدرت دارد که حتی به پوستر فیلم بدل میشود.
بیشتر بخوانید: فیلم خوک کاری از مانی حقیقی، کلاژی یکدست
زن برای “حاتمی کیا” آنقدر مهم بوده که تنها فیلم غیر نظامی و جنگی خود را که “دعوت” نام دارد را دربارهی آنان ساخته است و در آن به مسائل گوناگون بارداری شان و نوع نگاه آنها به این موضوع پرداخته است. اما رفته رفته و با طرز نگاه جدید “حاتمی کیا” و بسیار جهت دار به مسائل پیرامونش، زن در آثار اخیر او نیز یا محو و کم رنگ میشود مانند “چ” که اصلا شخصیت زن به یادماندنی و قدرتمندی ندارد و یا اگر هم هست، چندان زن مستقل و قوی ظاهر نمی شود و در همان شمایل زن سنتی و کلیشه ای قرار میگیرد. مانند شخصیت “مریلا زارعی” در فیلم “بادیگارد”.
در فیلم به وقت شام نیز ما با دو زن مواجه میشویم که از قضا قوی هم هستند، اما در جبههی داعش قرار میگیرند و در نتیجه قدرت منفی داستان را دارند. آنها نیز مانند محبوبه و لیلا اسلحه به دست میگیرند و حتا “ام سلما” در نماهای پایانی اکتی شبیه به “لیلا حاتمی” در “ارتفاع پست” دارد که اسلحه را روی شقیقه اش میگذارد.
اما این نما به معنای به بن بست رسیدگی او میباشد و نه دفاع از انسانیت و جلوگیری از رخ دادن فاجعه انسانی و بلکه به این دلیل که نمی تواند حمله انتحاری بکند این رفتار را انجام دهد.
در فیلم، دو آشوب رخ میدهد که شروع کنندهی هر دو، زنهای داستان میباشند. اولی آزاد سازی اسرای داعش در هواپیماست که توسط زنی داعشی که به هیات زنی معمولی در آمده و به همراه دیگر مردم سوری سوار هواپیما شده است انجام میگیرد. دومی نیز حمله ای انتحاری است که مدیریت آن را زن داعشی دیگری به نام “ام سلما” به عهده گرفته است. این تغییر دیدگاه نسبت به زن، برگرفته از همان نگاهی است که زن را فتانه و شیطان میداند و به او به عنوان یک انسان نگاه نمی کند. در حالیکه ما چنین نگاهی را نه تنها در آثار پیشین “حاتمی کیا” نمی دیدم، بلکه همیشه عکس آن را شاهد بودیم.
آیا واقعا در چنین داستان مردانه ای، حتما وجود زن، آن هم در چنین شمایلی ضروری بود؟! مگر “ابراهیم حاتمی کیا” قبلا هم در آژانس شیشه ای با محوریت قرار دادن دو شخصیت مرد و حذف زنان، داستان مردانه و البته موفق دیگری را روایت نکرده بود؟!
از نگاه محتوایی “حاتمی کیا” که بگذریم، به لحاظ فنی و تکنیک سینمایی مانند کارگردانی، بازیگری، فیلم برداری، تدوین، موسیقی و… نمی توان ایرادات چندانی به آثارش گرفت. چرا که همگی در سطح استاندارد و قابل قبولی قرار دارند. و این نکته باید در نقد فیلم به وقت شام از قلم بیفتد.
فیلمبرداری و موسیقی که البته سر تا سر فیلم شنیده میشود و حجم زیادی را دارد، از نکات مثبت آن میباشد و به اثر قدرت بخشیده است. اما نگاهی که او به داعش دارد کمی کاریکاتوری از آب در آمده است. به عنوان مثال میتوان سکانس سر بریدن اسرا را توسط داعش شاهد گرفت که با رفتار خنده دار و بچگانهی ابوطلحه به عنوان کارگردان این ویدئوهای ارسالی، بسیار سبک و غیرقابل باور نمایش داده شده است.
و یا دعواهای بین خود داعشیان و رفتار ذوق زده و کودکانه شان از پیروزیهای خود بسیار خام دستانه روایت شده است. همچنین نمایش عریان این مقدار خشونت مانند سر بریدن و … از تاثیرگذاری اثر میکاهد و آن را به فیلمی خشن و دل خراش تبدیل میکند.
در انتهای نقد فیلم به وقت شام باید متذکر شویم که درست است که داعش مسئلهی مهم و جهانی است، اما خودمان آن قدر موضوعات پرداخت نشده داخلی داریم که هر کدام به تنهایی میتوانند سوژهی یک فیلم سینمایی بشوند. به هر روی در زمانه ای که آثار تاریخی ایران که سند هویت و گذشته امان میباشد، یک به یک و البته بدون حملهی داعش رو به نابودی است و چندان کسی هم نه دلش سوخته و نه برایش اهمیتی دارد، “ابراهیم حاتمی کیا” مرثیه ای برای شهر تاریخی پالمیرا در سوریه ساخته است.
[su_label type=”black”]در ادامه با تحلیل فیلم به وقت شام به قلم ادیسه عسگری همراه خواهیم بود.[/su_label]تحلیل فیلم به وقت شام
به وقت شام ساختهی ابراهیم حاتمی کیا است. و به سیاق فیلمهای دیگرش فیلمی با موضوع جنگ است. و این بار ابراهیم حاتمی کیا به سراغ موضوع روز و جهانی داعش رفته است. شهری در سوریه به تصرف نیروهای داعش در آمده است. شهر در آستانهی سقوط است. دو خلبان ایرانی ماموریت دارند تا به شهر بروند و هواپیمایی جنگی را به همراه عدهای زن و بچه و تعدادی از اسرای داعش به دمشق ببرند. “علی” و “یونس رستمی” دو خلبان ایرانی که پدر و پسر هستند و بار دراماتیک به وقت شام را در دل حوادث جنگی به دوش میکشند.
و به عبارتی موتور پیش برندهی فیلم اتفاقات و رابطهی احساسی بین این دو است. “هادی حجازیفر” در نقش پدر و “بابک حمیدیان” در نقش پسر بازیگران اصلی فیلم هستند. و تعدادی بازیگر ایرانی به همراه جمعی از بازیگران سوری و لبنانی در این فیلم ایفای نقش میکنند.
پدر و پسر با هم اختلاف نظر دارند. پسر انگیزههای پدر خود را نمی شناسد و این بار هم پدر با بازی “هادی حجازیفر” مانند قهرمان سایر فیلمهای ابراهیم حاتمی کیا توسط نزدیکان خود درک نمیشود و تنهاست. پدر در طول عمر خود در بسیاری از جبهههای جنگ حضور داشته است. و هرگز فرصت نکرده است که نقش پدری خود را به طور معمول در خانواده ایفا کند.
“بابک حمیدیان” طبق دیالوگش در صحنههای ابتدایی فیلم به وقت شام تمام عمر سعی کرده است خود را به پدرش اثبات کند اما او هرگز پسر را ندیده است. تردیدها و استیصالهای پسر بزنگاه فیلم را قرار است که رقم بزند. در واقع فرم روایی فیلم سفر قهرمان است.
فردی که در ابتدا دارای افکار و رفتاری متزلزل است قرار است پس از طی مسیر و قرار گرفتن در معرض اتفاقات دارای شناخت شود و به تبع آن متحول؛ و در پایان سفر در هیئت یک قهرمان در بیاید.
اما برای چنین اجرایی باید آمادگی و زمینههای تحول در شخصیت فرد وجود داشته باشد. که ما به دلیل عدم شناخت کافی از پیش زمینههای فکری و زندگی او این زمینههای تحول را در نمییابیم. ما از گذشته و حتی حال او هیچ چیز نمیدانیم. با تفکرات خود و پدرش آشنا نیستیم. و چون اعتقاد و عدم اعتقاد و سابقهی ایجاد این شک و تردید را نداریم حتی دلیل این تردیدها را در نمییابیم.
یکی از دلایلی که به عنوان عوامل تردید در پسر میبینیم ویدیویی است که بارها نگاه میکند که در آن همسر باردارش را که در بیمارستان است و مادر همسرش که به نبودش اعتراض دارد. تنها یک دیالوگ و این ویدیو نمیتواند این تزلزل و استیصال را برای ما باورپذیر کند. در تمام طول فیلم نیز چیزی به اطلاعات ما از این رابطه اضافه نمیشود و تنها برای پر کردن خلا و فاصلهی بین صحنههای اکشن جنگی فیلم نگاه ها و دیالوگهای ساده و سر دستی و گاه حتی شعار زده رد و بدل میشود.
بیشتر بخوانید: فیلم بمب، یک عاشقانه کاری از پیمان معادی
در بررسی فیلم به وقت شام باید گفت, از سوی دیگر تصویری که از نیروهای داعش در به وقت شام داده شده است چیزی فراتر از ویدیوهایی که در اینترنت یافت میشود نیست. البته ابراهیم حاتمی کیا سعی دارد تفکرات و لحظات احساسی و درونی آن ها را به تصویر بکشد اما موفق نمیشود.
و تنها تصویری ساده لوحانه از نیروهای داعش ارائه میکند. به عنوان مثال در بین اسرای داعش پدر و پسر دیگری هستند که به نوعی در مقایسه با “علی” و “یونس رستمی” قرار دارند. اما تنها چند دیالوگ شعار زده و بی منطق بین آن ها و طرف ایرانی رد و بدل میشود. و لایههای عمیقتری از زندگی و تفکرات آن ها را نمیبینیم. و از این رو صحنههای قتل، درگیری، سربریدنهای معروف، شبیه فیلمهای مستند از آب درآمده و خالی از هرگونه بار احساسی و محتوایی است.
صحنههای اکشن فیلم به وقت شام هر چند با توجه به سطح سایر فیلمهای ایرانی دارای استانداردهای بالاتری است اما جز برای تحت تاثیر قراردادن مخاطب و مرغوب کردن او کارکرد دیگری ندارد و خالی از هر گونه بار دراماتیک و یا کمک به محتوا فیلم به وقت شام، برجسته کردن محتوا و یا مقاصدی از این دست است.
بیشتر بخوانید: فیلم کامیون به کارگردانی کامپوزیا پرتوی، زنی با روبندهی آبی
اما از موسیقی “کارن همایون فر” نباید غافل شد. موسیقی که به طور کامل در خدمت ساخت و القای فضا موفق عمل کرده و بخشی از بار احساسی صحنه را به دوش میکشد. موسیقی در لحظه ها و بزنگاههای فیلم کاملا در خدمت فیلم است و از صحنه بیرون نمیزند. و البته هوشیاری “همایون فر” در صحنههای خالی از موسیقی نیز مشهود است. صحنههایی که سکوت و یا صدای طبیعی صحنه خود کافی به نظر میرسد.
در بین بازی ها بازی “هادی حجازیفر” در نقش پدر قابل توجه است. بازی که بخش اعظم آن در سکوت و نگاه میگذرد. و “حجای فر” موفق شده است از پس اجرا بربیاید. بخش اعظمی از سایر افراد جلوی دوربین سیاهی لشکر هستند. و تنها چند بازیگر سوری و لبنانی هستند که در صحنه در نقش نیروهای داعش و مدافع سوری نقش کوتاهی ایفا میکنند. که البته در همین حضور کوتاهی که دارند بیشتر متکی به ادای دیالوگ هستند و بازی خاصی را از آن ها نمیبینیم.
در انتهای تحلیل فیلم به وقت شام باید اذعان داشت که فیلم به نوعی در تلاش است که در دل موضوعی به روز و دغدغهای جهانی، تصویرگر نقش ایران و مدافعان ایرانی در مبارزه علیه داعش باشد. و در دل داستانی جنگی روایتگر داستانی ایرانی با درونمایهی قدیمی پدر و پسر باشد. اما نتوانسته به خوبی تصویرگر درونمایههای عمیق انسانی و احساسی و جهانشمول باشد در بسیاری از قسمتهای فیلم انتقال محتوی شعارزده و سیاسی به نظر میرسد.
بیشتر بخوانید: فیلم مغزهای کوچک زنگ زده کاری از هومن سیدی ؛ کلی گویی و بی حاصلی
فیلم بسیار عالی و آرمانگرایانه بود. موسیقی فیلم بی نظیر بود. فیلم به یکی از مباحث مهم روز پرداخته بود. به شهدا و رزمندگانی که مظلومانه برای دفاع از مرزهای استراتژیک ایران عازم کشوری شده بودند که در زمان جنگ هشت ساله تنها کشوری بود که در کنار ما ایستاد. فیلم همچنین خانواده هایی که غریبانه جگرگوشه خودشون رو فرستاندن به دل این مخاطرات رو به معرض نمایش گذاشت