فیلم Blade Runner 2049 ساختهی دنی ویلنوو؛ جستجویی برای شکستن کالبد
بلید رانر ۲۰۴۹ یا Blade Runner 2049 فیلمی به نویسندگی مایکل گرین Michael Green و کارگردانی دنی ویلنوو Denis Villeneuve است. فیلمی در ژانر علمی تخیلی که طرفداران بی شماره آن در سراسر دنیا قریب به ۳۵ سال برای ساخت دنباله آن انتظار کشیدند. اما آیا این مدت انتظار، لبخندی از رضایت را به این مخاطبان منتظر هدیه خواهد کرد؟ در ادامه با نقد فیلم Blade Runner 2049 با نت نوشت همراه باشید.
بیشتر بخوانید: رایان گاسلینگ: مروری بر زندگی و آثار بازیگر
فیلم Blade Runner 2049 ساختهی دنی ویلنوو
“جستجویی برای شکستن کالبد”
پس از آن که “ریدلی اسکات” کارگردان فیلم اول به دلیل درگیر بودن در ساخت پروژه “بیگانه” نتوانست کارگردانی این فیلم را بر عهده بگیرد، “ویلنوو” جایگزین وی شد.
او که پیش از این فیلم هایی نظیر “زندانیان”، “سیکاریو” و “ورود” را ساخته بود یقینا در این فیلم تمام مهارتش را به عرصه ظهور میرساند. به نحوی که پس از انتهای فیلم نکته برجستهای که از این فیلم به خاطر خواهد ماند نوع روایت داستان و کارگردانی وی است.
در نقد فیلم Blade Runner 2049 باید گفت داستان جدید Blade Runner 2049 “بلید رانر ۲۰۴۹” سی سال پس از فیلم اول و این بار در در سال ۲۰۴۹ و باز هم در لس آنجلس روایت میشود. جایی که “والاس” پس از خاموشی گستردهای که اتفاق افتاده است، نسل جدیدی از ریپلکنتها (رباتهای بدل انسان نما) را خلق کرده که کاملا مطیع هستند و سرکشی ندارند.
در این میان ما با ریپلکنتی با بازی رایان گاسلینگ Ryan Gosling همراه میشویم که در پلیس لس آنجلس فعالیت میکند و جز بلید رانرهایی (شکارچیان) است که ماموریتش پیدا کردن رباتهای سرکش نسل قبل و از بین بردن آنها است. در خلال یکی از مأموریتهای این افسر، جعبه استخوانی مفقود شده پیدا میشود که او را وارد ماجرایی میکند که وجودش را دگرگون میکند.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم Arrival ساختهی دنی ویلنوو
معمولا منتقدین برای نقد این فیلم و نگاه به گوشه کنارش با استفاده از ارکان فیلم اول به روند شکل گیری فیلم دوم پرداخته اند، اما در این مقاله برای نقد فیلم Blade Runner 2049 صرفا به خود فیلم دوم نگاه میشود و در صورت نیاز نگاهی نیز به فیلم اول خواهیم داشت.
این ایده که بتوان بلاک باکستری با بودجه هنگفت ساخت که به جز بدنه سینما به نقاطی عمیق تر از اجتماع و فلسفه سرک بکشند، همیشه رویای کارگردانانی در دورههای مختلف بوده است.
از “اودیسه فضایی ۲۰۰۱” “کوبریک” گرفته تا “در میان ستاره ای” “نولان”، همگی سعی بر شکستن کالبدی بودهاند که امروزه سینما را مسموم کرده است.
Blade Runner 2049 “بلید رانر ۲۰۴۹” نیز از همین دسته فیلم هاست. صفت علمی تخیلی بودن ابزاری برای کارگردان در رساندن مفاهیم ذهنیاش به مخاطب است. هرچند که برای رسیدن به این منظور به شکل بیش از حدی به فیلم اول ارجاعات میدهد.
دنی ویلنوو Denis Villeneuve را پیش از این با فیلم خوش ساخت “ورود” در مقام کارگردان فیلمهای علمی تخیلی دیده بودیم. فیلمی که نگاه و امضای خاص وی را در پی داشت. بی شک رد پاهای همان تفکر نیز در Blade Runner 2049 به چشم میخورد. فضاهای دیالوگ محور که بر لحظات اکشن آن میچربد.
وقتی افسر کی(رایان گاسلینگ) بقایای استخوانها را به فرماندهی میبرد متوجه میشود که اتفاقی در حد معجزه روی داده است. آزمایشات نشان دهنده بچه دار شدن یکی از ریپلیکیت هاست. عملی که پیش از این بی سابقه بوده است.
بیشتر بخوانید: فیلم Lucy ساخته لوک بِسون , تراوشات و تواناییهای شگفت انگیز ذهن بشر
بلافاصله به افسر کی دستور داده میشود که کودک را پیدا و بکشد. در همین راستا “والاس(جرد لتو)”، که گرداننده تمام تشکیلات مربوط به ریپلیکیتها است از موضوع خبر دار شده و او نیز سعی بر پیدا کردن آن بچهی برگزیده دارد.
در ادامه نقد فیلم Blade Runner 2049 باید گفت هنگامی که فیلم جلوتر میرود به مرور شخصیت پردازی افسر کی تکمیل میشود. پخته شدنی که پرده از رازی میگشاید که بعد از فیلم اول همگان را در بی خبری رها میکند. “ریک دکارد (هریسون فورد Harrison Ford)” همان نخ اتصال فیلم به گذشته است.
برگشته است تا راز سر به مهر برملا شود. این راز همان بچه دار شدن او از زنی ریپلیکنت به نام “ریچل” است که حالا سرنوشت فرار این دو در فیلم اول را بر ملا میکند. این نقطه است که فیلم در نقطهای بحرانی قرار میگیرد.
Blade Runner 2049 فیلمی است که نکات مثبتش به نقاط منفیاش در مدیومی که حرف میزند، برتری دارد. نکات مثبتی نظیر فضا سازی بسیار دقیق، هوشمندانه و دلهره آور فیلم که با ظرافت خاصی طراحی شدهاند. موسیقی باز هم در خور توجه از “هانس زیمر” که با پس زمینه فیلم موج سیالی را ارائه میدهد.
روند شخصیت پردازی افسر کی که آرام آرام از جنبههای رباتیک وارد محدوده انسانی میشود از نکات دلچسبی است که مخاطب را با او همراه میکند و عشقش به آن انیمیتِ ساختگی را باور پذیر تلقی میکند. نوع بیانی که “ویلنوو” برای Blade Runner 2049 انتخاب کرده است پر از فضاهای تعلیق است.
سکانس هایی که در اوج سکوت بیانگر بحران و دردی عمیق هستند و مهمتر از همه با دنیای آخرالزمانی روبه رو هستیم که به امروزمان بی شباهت نیست. انسان هایی تشنه قدرت و گروهی که هنوز بعد از هزاران سال در رویای آزادی.
انسانهایی معامله گر که حسابگریشان وام گرفته از نسلهای قبل است و مهمتر از همه انسانی درگیر عقده غرایز جنسی که حتی در آشوب هم این نقطه ظعفش کارکرد دارد.
اما Blade Runner 2049 برای این که به تجربهای بینظیر بدل شود از فقدان عناصری رنج میبرد. گپ ۳۵ سال فاصله ساخت قسمت دوم که نه اسپین آف، بلکه دنباله است، سبب گردیده که شخصیت پردازی بعضی کاراکترهای مهم داستان برای مخاطب جدیدترش بی معنی جلوه کند.
همچنین زمان بیش از دو ساعت و چهل دقیقهای فیلم عملا جای تدوین هوشمندانه و بهتری داشت. کش آمدنی که شاید در یک سوم پایانی اثر گذار باشد.
Blade Runner 2049 از بلاک باکسترهای خوش ساخت هالیوود است که حرفی برای گفتن دارد حتی اگر الکن باشد. فیلم به نوعی بر وجودی تأکید میکند که انسان مدت هاست دیگر تعمقی در آن نمیکند. پیش فرضی مطلق در برتری گونه انسان که امروزه در حال نابودی تمام زیست بوم هاست.
فیلم بر شناخت تأکید دارد. عمری که کوتاهِ پر ثمرش بر درازای بی منظورش اولویت دارد. هزارتویی که غیر انسانش برای فهمش در حال تلاش هستند مانند آنچه در سریال بی نظیر “وست ورلد” دیده بودیم. تلاشی که انسان در آن سهمش را واگذار کرده و در تکاپوی مسائلی غیر اصلی هدف آفرینشش را برای فروش گذاشته است.
“بلید رانر ۲۰۴۹” با پایانی محتمل به انتها میرسد. ویلنوو تمام گره هایش را باز نمیکند و بخش اعظمی از آزادی خواهی ریپلیکیتها را برای دنبالهای احتمالی گذاشته است. دنبالهای که هنوز میتواند به سوالاتش کنجکاوانه پاسخ دهد.
در نهایت؛ Blade Runner 2049 تمجید و تحسین فراوانی در پی داشت تا جایی که احتمال نامزدی اسکار نیز برای این فیلم میرود. تب و تابی که مانند “مد مکس” شاید عاقبتی خوش در انتظارش باشد.