علمی

افکار فلسفی بروسلی شما را متعجب می کند, او فقط یک قهرمان نبود!

بروسلی به عنوان یکی از بزرگترین هنرمندان عرصه ی ورزش های رزمی در کل اعصار شناخته می شود، اما در پشت آن مشت های کوبنده، به تفکر یک فیلسوف بزرگ کمتر توجه شده است. او روزنامه نویسی پرتلاش هم بود که معمولا عقاید خود درباره ی چگونه بهتر زندگی کردن را به همراه کاملترین تفکراتش از هنرهای رزمی به رشته ی تحریر در می آورد. از زمان مرگش تا به امروز، کتاب های زیادی از افکار فیلسوفانه ی او منتشر شده است و به لطف مباحثی که اخیرا منتشر شده، تعداد این کتاب ها روز به روز بیشتر هم می شوند. در ادامه با مرور افکار فلسفی بروسلی نت نوشت همراه باشید.

افکار فلسفی بروسلی فیلسوف اژدها شما را متعجب می کند !

بروسلی همیشه می گفت که زندگی در حال تغییر دائمی است و مردم را تشویق می کرد تا خود را با شرایط جدید وفق دهند. او می گفت: “ذهن خود را خالی کنید. بدون فرم و بی شکل، مانند آبی خالص باشید. حالا، اگر شما آب را درون فنجانی بریزید، آب شکل فنجان را به خود می گیرد؛ اگر آب را درون بطری بریزید شکل بطری را به خود می گیرد و اگر آن را درون قوری هم بریزید، باز هم به شکل قوری در می آید. در حال حاضر، آب هم می تواند جریان یابد و هم می تواند سقوط کند. مانند آب باش دوست من!”

این یک استعاره برای فلسفه کانگ فو است که بر پایه کانسپت چینی wu wei بنا نهاده شده است. اما فلسفه وجودی کلی بروسلی بسیار پیچیده تر است و ترکیبی از ایده های غربی و شرقی است که به تعریف و تمجید از فضیلت دانش پرداخته و از نکات ویژه ی هر تئوری بهره می برد. سخن معروف بروسلی، یعنی “مانند آب باش”، پر از بازتاب هایی روشنگر و الهام بخش می باشد:

اگر عاشق زندگی هستی، زمان را از دست نده، زیرا زندگی از مجموع این زمان ها تشکیل می شود.

انسان عاقل از یک پرسش احمقانه درس های بیشتری نسبت به یک انسان احمقی که به او پاسخی عاقلانه داده شده است می گیرد.

من در این جهان زندگی نمی کنم تا انتظارات شما را برآورده کنم و شما هم در این جهان برای برآورده کردن انتظارات من زندگی نمی کنید.

نوشته و افکار فلسفی بروسلی تا حد زیادی در کتابخانه شخصی املاک بروسلی حفظ شده است، اما بخشی از آن ها به دست نویسنده ای به نام John Little رسیده تا آن ها را در انتشارات خود گردآوری و آماده کند. “جنگجوی درون: فلسفه ی بروسلی برای درک بهتر دنیای اطراف شما و رسیدن به زندگی سزاوارانه.” برخی از آن ها هستند، اما همه ی آن ها نیستند.

مشت و لگد زدن، همه در ذهن شما انجام می شوند

مهم ترین کار فلسفی بروسلی را می توان مجموعه ای از نامه هایی که برای خودش نوشته بود دانست که او در سال ۱۹۷۳ آن ها را تحت عنوان “در روند خودم” نوشته بود. این نامه ها شامل ۹ قطعه ی نیمه کاره می شوند که هیچ گاه به پایان نرسیدند و یک نگاه دست اول به روند افکار فلسفی بروسلی در طول زمان پر سر و صدای زندگی او می باشند. در سال ۲۰۱۷، این مجموعه برای اولین بار با کسب اجازه ی مخصوص از دختر بروسلی به نام Shannon Lee و بنیاد بروسلی در  Brain Pickings منتشر شد.

سال ۱۹۷۳ سالی شلوغ برای بروسلی بود: او تولید محصول “بازی مرگ” را به دلیل مساعدت کمپانی برادران وارنر برای ساخت فیلم “اژدها وارد می شود” (اولین همکاری هالیوود با یک کمپانی سازنده ی فیلم هنگ کنگی) متوقف کرده بود. او مشغول بازنویسی فیلمنامه و توسعه ی شخصیت های فیلم جدیدش بود که در این فیلم قرار بود هم تولید کننده، هم نویسنده و هم بازیگر نقش اول باشد. اما در آخر، بروسلی به این دلیل که عوامل کمپانی برادران وارنر به او فشار می آوردند تا قسمت های فلسفی را از فیلمنامه اش حذف کند، در روز اول فیلم برداری از پیوستن به مجموعه امتناع کرد. او دو هفته فیلمبرداری را به تعویق انداخت تا جایی که کمپانی برادران وارنر از خواسته ی خود دست کشید.

بروسلی در نامه هایش به مفهوم یک “هنرمندِ زندگی”  بودن رسیده است و به بررسی سوال های اساسی درباره ی هستی می پردازد. در میان تجدید نظرهای مختلف، او به طور مداوم می نویسد که تمام دانش، “خود_دانایی” است و اعتبارِ شخصی هدف زندگی می باشد (و تنها سنجش واقعی سعادت بشر است): “من همیشه به انتخاب خودم یک هنرجوی رزمی بوده ام، و به اقتضای حرفه ام یک بازیگر بوده ام، اما در ورای همه چیز، آیا می توانم روزی وجود خود را به عنوان هنرمندِ زندگی به واقعیت برسانم؟ بله. تفاوت زیادی در “واقعیت دادن به خود” و “واقعیت دادن به تصویر خود” وجود دارد.”

بعدها، بروسلی زندگی را به عنوان فرایندی ثابت از اکتشافات و توسعه ها پذیرفت. او استنتاج می کرد که بشر نیاز دارد تا ابتدا خود را بسنجد و قبل از انتقاد کردن از دیگران، مسئولیت کارهای خود را به گردن بگیرد تا به رضایت ناشی از “یافتن واقعیت” برسد. او آخرین پیش نویس خود را بدون اینکه به دلیل مرگ ناگهانی و غم انگیزش در ماه جولای، قادر به تمام کردن آن باشد بست. او در این پیش نویس به ایده ی مرکزی خود درباره ی اعتبارِ شخصی بازگشت: “در جایی که برخی از مردم “خودشان” را می شناسند، بیشتر مردم پوچ و بی اعتبار هستند، زیرا آن ها مشغول تلف کردن انرژی خلاق حیاتیشان برای تصویر کردن خود بر روی این و آن می باشند و به جای اینکه به ایفای نقش انسانی خود در زندگی بپردازند، به ایفا کردن نقش هایی می پردازند که دوست دارند باشند. یک جور تقابل “بودن” در برابر “داشتن” در جریان است، ما “دارای” اندیشه نیستیم، ما خودِ اندیشه هایمان هستیم، در واقع ما همان چیزی که فکر می کنیم هستیم!”

منبع: curiosity.com

محسن خانی

دانشجوی دکتری تخصصی در رشته مهندسی مکانیک گرایش ساخت و تولید در دانشگاه تهران هستم. علاقه مند به تاریخ ایران و جهان و همچنین تکنولوژی روز دنیا، امیدوارم نوشته هایم مورد پسند خوانندگان آن واقع شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا