فیلم Capernaum ساختهی نادین لبکی؛ زندگی من، بی ارزشتر از یک کفش است.
فیلم Capernaum آخرین ساختهی نادین لبکی Nadine Labaki فیلمساز لبنانی تبار، یک درام اجتماعی است که داستانی تلخ و تکان دهنده دارد. زین الحاج ۱۲ ساله بعد از ارتکاب به قتل، محکوم میشود و در زندان رومیه بر علیه پدر و مادرش به جرم به دنیا آوردن او و دیگر فرزندان خانوادهای که بدون مراقبت، آینده و تأمین نیازهای ابتدائی به حال خود رها شده اند، شکایت میکند. در ادامه با تحلیل و نقد فیلم Capernaum با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Capernaum ساختهی نادین لبکی
در بحث ژانر فیلم این اثر به سینمای اجتماعی میپیوندد، تلاش فیلمساز برای پرداختن به یک دغدغهی اجتماعی که با عدالت گری همراه است؛ کاملاً مشهود است. نوع پرداخت لبکی به مباحث کودکان معصومی که بی هدف و بدون آینده و معنا به دنیا میآیند و به زیستن ادامه میدهند.
کودکان کار بدون اینکه فرصتی برای تحصیل و ساختن آیندهی خود داشته باشند، ازدواج کودکان در سنین پایین، فقر اقتصادی و مهم تر از آن فقر فرهنگی، مهاجرین غیر قانونی و معضلات و مشکلاتشان و… تا جائی پیش میرود که به ورطهی اغراق و سانتی مانتالیسم نزدیک میشود و به جای ساخته شدن یک درام اجتماعی که موضوع منحصر به فرد و نابی (شکایت فرزند از والدین) را یدک میکشد، تبدیل به یک بیانیه و اعلامیه میشود. موضوعی که جهان شمول است و در کشورهای جهان سوم همه گیر شده است و زایشی پوچ را نشانه میرود. همچنانکه تصویر روشنی از آن در غزلی از فروغ فرخزاد به درستی نمایان میشود.
بیشتر بخوانید: فیلم Widows از استیو مککوئین؛ بیوههای شیکاگوی خشن
چیستم من زادهی یک شام لذت بار
ناشناسی پیش میراند در این راهم
روزگاری پیکری بر پیکری پیچید
من به دنیا آمدم بی آنکه خود خواهم…
وجود صحنههای احساسی و اغراق بیش از حد در بیان لحظههای عاطفی و حسی بیشتر از آنکه از فیلم Capernaum یک فیلم اجتماعی بسازد، آن را به سمت یک ملودرام احساسی سوق میدهد. در هیچ کجای فیلم از تحلیلهای شبه مارکسیستی خبری نیست و تضاد طبقاتی بین غنی و فقیر تصویر نمیشود که به نظر میرسد از اهداف فیلم ساز نیز نبوده است.
فیلم Nadine Labaki هم در فرم و هم در محتوا سر و شکلی سرگردان و پراکنده دارد و در روایت داستان و چینش خط روائی منسجم و منطقی پیرنگ دچار گسست است. اما در کنار همهی این نقاط ضعف، میتوان بیان صریح و موضع روشن فیلمساز را به شکلی مداوم و آشکار در طول فیلم مشاهده کرد.
یک سینماگر اجتماعی لازم است نسبت به شرایط اجتماعی جامعهاش دارای بینش و موضعی روشن باشد و از محافظه کاری دوری کند. تأثیرگذاری سینمای اجتماعی در صراحت آن است که لبکی به خوبی توانسته است آن را در فیلم خود تصویرسازی کند.
سینمای اجتماعی به لحاظ بهره بردن از ناتورالیسم و به تصویر کشیدن واقعیات تاریک جامعه که با فراز و نشیبها و گردابهای زندگی قشر فقیر جامعه همراه است، با نمایاندن لوکیشنهای درب و داغان که در فیلم Capernaum از اجزای جدا نشدنی پلانهای فیلم است و با آشکار کردن درد و رنجهای تمام نشدنی و عمیق آدمهای چنین جامعه ای، به مذاق خیلی از مخاطبان سینما جور در نمیآید.
بیشتر بخوانید: فیلم The Wild Pear Tree ساختهی نوری بیلگه جیلان؛ گلابی آن هم از نوع وحشی
اغلب میگویند فیلم سینمائی نوعی سرگرمی برای وقت گذرانی است که رسالت اصلیاش دور کردن ذهن آدمی از مشکلات و مسائل زندگی روزمره است. اما وقتی فیلمی به احساسات مشترک و واقعی ما دست پیدا میکند، تکهای از روح و خلوت درونی ما میشود و باعث میشود به شکلی غریزی با آن ارتباط برقرار کنیم و فیلم لبکی جزء این دسته از فیلم هاست.
بازی زین Zain Al Rafeea نوجوان مستعد فیلم که بازی درخشانی از خود ارائه میدهد و در دام سانتی مانتالیسم ممتد فیلم گرفتار نمیشود، یکی از مهرههای کلیدی برقراری ارتباط مخاطب با روح فیلم Capernaum است. محسن مخملباف در جائی گفته است:
– آن که چشم بر سیاهیها میبندد، دو خطا کرده است: اول آنکه باعث بقای سیاهی موجود میشود، زیرا تا سیاهی را نبینیم به سپیدی آن اقدام نمیکنیم و دوم اینکه با چشم بستن بر سیاهی، خود را محروم میکنیم از دیدن سپیدی حیرت انگیزی که در دل آن سیاهی موج میزند و نام آن زندگی است.
این سپیدی حیرت انگیز در سیاهی، در پلان آخر فیلم Capernaum با روشنی نور خیره کنندهای که بر تصویر بسته و خندان زین مینشیند، نفوذ میکند و تبدیل به عکسی ماندگار میشود. در بحث فرم، از جمله میزانسنهائی که برای پرداخت به واقعیات و رویدادها به دور از احساسات گرائی کارکرد دارد، استفاده از نماهای عمومی و پرهیز از نمای درشت است که جای آن در فیلم لبکی خالی است.
بیشتر بخوانید: ۱۲ سال بردگی ساختهی از استیو مک کوئین
همین طور جای خالی سکون و وقار دوربین نیز به شدت حس میشود؛ کما اینکه فیلمساز با استفاده از نماهای دوربین روی دست، سعی در پرداخت صحنههائی مستندگونه داشته است. اما استفادهی درست لبکی از نماهای امپرسیونیستی، لانگ شات و اکستریم لانگ شاتی که از شهر کفرناحوم میگیرد، تأکید بسیاری بر به زوال نشستن شهری دارد که زمانی، مکان خدمات گسترده و معجزات مهمی از مسیح تلقی میشد و حتی در نماهائی صلیبی بزرگ و فرسوده و صلیبی نورانی در ازدحام خانهها و شهری تاریک که در سایه روشنهای روز به تاریکی میگراید کاملاً مشهود است.
شهری که نمادی از پیراستگی و روشنی بود به ویرانهای فلاکت بار بدل گشته است که انسانهای کوچک و معصومی چون زین، یونس و … را در خود میبلعد. حس آشفتگی حاصل از گرفتار شدن در زمان و مکان، در طول فیلم Capernaum همواره احساس میشود و تماشاگر را درگیر این حس میکند که چه اتفاقی ممکن است بیفتد و بعد از این چه میشود یا چه باید بشود که زین، یونس، سحر، تایگست و دیگر شخصیتهای پادرهوای فیلم، به سرانجام و نتیجهای هدایت شوند؛
نتیجهای که به نظر میرسد در اتمسفر فیلم، با بیانیهها و دخالتهای گاه و بیگاه فیلمساز به سرانجامی مثبت میانجامد. از دیگر نشانههای پرهیز از احساسات گرائی در پرداخت چنین فیلمهائی که به سینمای اجتماعی تعلق دارند، استفادهی مقتصدانه از موسیقی و استفادهی بیشتر از سکوت و آمبیانس محیط است.
بیشتر بخوانید: فیلم At Eternity’s Gate ساختهی جولین اشنابل؛ در آستانهی خیال و ابدیت
در سکانسهای مختلف فیلم Capernaum با استفادهی دست و دل بازانهی فیلمساز از موسیقی مواجهیم که اتفاقاً در صحنههای کلیدی فیلم که با احساسات گرائی اغراق آمیز همراه است، اتفاق نمیافتد و در صحنههائی که همراهی موسیقی با آن بی فایده است و ضروری نیست، شنیده میشود.
در کنار آن استفاده از آمبیانس محیط تا اندازهای در فیلم به خوبی نمود پیدا میکند که تصاویر و فضاسازی را گویا و رسا جلوه میدهد. فیلم Capernaum اما در حد یک اثر انتقادی –اجتماعی صرف باقی نمیماند و در لایههای زیرینش داستان نوجوان سمپاتیکی را روایت میکند که به دنبال وجود و هویت خودش میگردد و عاجزانه از والدین ظالمش خواستار است که روند بی فکرانه و تهی از احساساتِ انسانیِ تولید فرزند را متوقف کنند و آنان را از جهنمی که در آن گرفتارند رهائی دهند.
روند تولید بی رویه و تهی از تفکری غیر انسانی صحنههائی از تنازع بقا در حیات وحش را به یاد میآورد. بچه لاک پشتهائی که بیشترشان در فاصله زمانی میان از تخم در آمدن و رسیدن به پناهگاه امن دریا، به دلایل مختلفی از بین میروند و فقط تعداد کمی از آنها جان سالم به در میبرند. تماشای تلاش مذبوحانهی آنها برای رسیدن به دریا واقعاً دردناک است. این تلاش مذبوحانه در سکانسهای تلخ فیلم Capernaum، با سرنوشتهای محتوم سحر، زین و یونس گره میخورد.
در کنار شخصیت پردازی قابل قبول زین، تایگست و حتی یونس که فیلمنامه نویس و کارگردان عمیقاً به درون آنها نفوذ نمیکنند، به خصوص یونس که بدون دیالوگ و با اکتهائی اندک و خلاصه شده قسمت اعظمی از فیلم را تشکیل میدهد و مخاطب را به خوبی با خود همراه میکند، با شخصیت پردازی ضعیفی در مورد پدر و مادر زین که دو عنصر مهم و اصلی اتفاقات و حوادث فیلم هستند مواجهیم. عناصری که قرار است شخصیتهائی منفعل باشند؛ اما به جای تعبیهی این ویژگی در شخصیتها و کاربردی کردن آن با ایجاد موقعیت، با حذف آنها و پرداختی سطحی به زوایای شخصیتشان، مواجهیم.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم If Beale Street Could Talk از بری جنکینز؛ آزادی برابری برادری
از طرفی آشنائی و معرفی زین و تایگست در سکانس جالبی در شهربازی اتفاق میافتد، وقتی زین به عریان کردن مجسمهی عظیم الجثهای مشغول است که هم شیطنت و بازیگوشی زین کوچک را نشانه میرود؛ پسربچهای که تا پیش از این مدام او را درگیر چالشهای ریز و درشت زندگیش دیده ایم و هم یک آشنائی غیر مستقیم، دراماتیک و کمدی بین زین و راحیل اتفاق میافتد که از پرداخت یک شخصیت پردازی صحیح و فکر شده میآید و برای نخستین بار، بار تراژیک نفس گیر فیلم را در هم میشکند.
شخصیت پردازی زین به گونهای پرداخت شده است که ما او را مدام در مسیری که بی شباهت به یک طی طریق نیست مشاهده میکنیم، طی طریقی که مسافرش مدام در معرض محک زده شدن قرار میگیرد و با مشکلاتی مواجه میشود که جان سالم از آن به در بردن برای کودکی کم سن و سال یا حتی بزرگسال کار حضرت فیل است.
زین در خانه و خانوادهای به دنیا آمده که غیر از سحر خواهرش، هیچ علقه و وابستگی عاطفی بین او و دیگر اعضای خانوادهاش دیده نمیشود و این عدم وابستگی و بیگانگی در سکانسهای آغازین به شدت برجسته میشود و زمانی به بار مینشیند که مخاطب شاهد رابطهی عمیق و انسانی زین و یونس است. ارتباطی که از بر محبت و عاطفهی مادری راحیل نسبت به یونس و زین شکل میگیرد و زین برای اولین بار در آن معنی و مفهوم واقعی خانواده را درک میکند و در کنار آنها به آرامش میرسد.
بیشتر بخوانید: فیلم مرد سوم The Third Man ساخته کارول رید؛ از دوستی تا انتخاب
در کنار یونس و راحیل دیگر خبری از فحش و توهین و کتک و عدم امنیت نیست. زین در این مکان و زمان دارای ارزش و اهمیتی قابل قبول است. بعد از دستگیری راحیل زین در پروسهی درگیریش با چالشهای پیش رو با دختر کوچکی آشنا میشود که او نیز کودک کار است. کودکان کار بی پناهی که برای فرار از حقایق زندگیشان ناگزیر به رؤیا و رؤیا سازی پناه میبرند و در دام رؤیاهای واهی اسیر میشوند. دختر کوچک که سعی دارد برای رفتن به سوئد و اقامت گزیدن در آنجا پول جمع کند، آلت دست دلال بی رحمی میشود که در صدد فریب دادن زین، راحیل و امثال آنها نیز بوده است.
زین بعد از همهی این شکستها میتواند به تعبیر درستی از داشتن رؤیا و آرزو در زندگیش دست پیدا کند. او نیز مثل همهی ما به همان حس گیج کنندهای که آدمها هنگام شکست در رؤیاهای بزرگشان با آن مواجه میشوند، دست پیدا میکند: باید پیش بروم؟ باید عقب نشینی کنم؟ باید دوباره سعی کنم؟ باید تسلیم شوم؟ و جواب تمام این سؤالات در لبخند روشن پایانی زین نهفته است. او به یقین دریافته است برای زندگی کردن باید آرزو و رؤیا داشت و برای به ثمر رساندن یا نرساندن آن با افتخار جنگید.
بیشتر بخوانید: فیلم Selma ساختهی Ava DuVernay؛ تاریخی از تجاوز و تعرض