فیلم Darkest Hour ساختهی جو رایت
فیلم Darkest Hour تاریک ترین ساعت، آخرین ساختهی کارگردان انگلیسی؛ جو رایت Joe Wright است که از آثار دیگر او میتوان به تاوان، غرور و تعصب، آناکارنینا و هانا اشاره کرد. این اثر جزو فیلمهای اسکار ۲۰۱۸ بود که نهایتا توانست با دو جایزه به خانه برود. در ادامه با نقد و تحلیل فیلم Darkest Hour با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Darkest Hour به کارگردانی جو رایت
داستان فیلم در شروع جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد، درست جایی که چمبرلین استعفای خود را از مقام نخست وزیری بریتانیا اعلام میکند و به جای او وینستون چرچیل به این مقام میرسد.
چرچیل کاراکتری به شدت سرسخت، دانا و با ذکاوت بود و سیاست هایش برخلاف نخست وزیر پیشین بود، و به هیچ وجه خیال مدارا و همراهی با آلمانها را نداشت و البته در این بین مخالفانی در پارلمان داشت که مجبور بود آنها را راضی نگه دارد تا سیاست هایش عملی شود.
در واقع چرچیل Winston Churchill یکی از مهمترین کاراکترهای قرن بیست بود و نشریهی تایم در سال ۱۹۴۹ نام او را به عنوان مرد نیمهی نخست قرن بیست به کار برد. سیاستمداری که در برابر هیتلر مقاومت کرد.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم Hanna ساختهی جو رایت
و در زمان نخست وزیریاش با مهارت سخنوری پرنفوذ و قدرتمندش، طیف وسیعی از سیاست مداران و مردم انگلستان را متحد کرد. در مدیوم سینما، تا به امروز قسمتهای مختلفی از زندگی او را به تصویر در آورده اند.
در بررسی فیلم Darkest Hour ، میتوان گفت با اثری جنگی رو به رو نیستیم که پرداختش به جنگ و تبعات آن باشد. در اصل مجموع رویدادهایی که در فیلم وجود دارد، کاملا حول و حوش زندگی سیاسی چرچیل در برههی خاص، جنگ جهانی دوم میچرخد.
بیشتر بخوانید: فیلم Atonement کاری از جو رایت , تاوانِ نامزدی هفت اسکار
میتوان گفت گیرهای فیلمنامهای در Darkest Hour کاملا ملموس است. سوالها و تنش هایی در فیلم بوجود میآید و مخاطب نیاز به اطلاعات بیشتری دارد ولی این اتفاق نمیافتد و اطلاعات کافی به مخاطب داده نمیشود.
در فیلم Darkest Hour باید یادآور این نکته شد که به نظر میرسد فیلمساز بیشتر مباحث مربوط به پارلمان را مطرح کرده است و به نوعی آن را ارجحیت داده است نسبت به پرداخت بخشهای مهم زندگی چرچیل و این امر منجر به ناتمام ماندن و ارائهی تصاویر نصف و نیمه از زندگی چنین سیاستمدار مقتدری شده است.
بیشتر بخوانید: فیلم Wind River ساختهی تیلور شرایدن، زخم هائی که هرگز التیام نمییابند
رویکردی که فیلم Darkest Hour در پیش گرفته است، به نوعی ارتباط و انطباق شرایط گذشتهی بریتانیا با شرایط امروزش است. به نوعی نشان دهنده اتصالی بین شرایط پارلمان بریتانیا در سالهای جنگ جهانی دوم و شرایط و موقعیت کنونی این کشور را در فیلم میبینیم. به طور مثال خارج شدن این کشور از اتحادیه اروپا و پشت سر گذاشتن درگیریها و مشکلات.
به وضوح میتوان دید هدف فیلم روایت بخش مهم و اثرگذاری از تاریخ که شامل برکناری چمبرلین و جانشینی چرچیل است، نمیباشد، بلکه هدف بیشتر اتصال و ارتباط وضعیت گذشته و حال بریتانیاست و همین موضوع باعث شده تا در فیلم Darkest Hour شاهد سخنرانی هایی باشیم که بیشتر شکل خطابه و یا مانیفست مستقیم به تماشاگر است تا اینکه رابطهی دیالکتیکی در فیلم برقرار باشد و ذهن مخاطب را درگیر کند.
اگرچه این فیلم Darkest Hour میخواهد یک درام بیوپیک باشد ولی این گونه نیست و فیلمساز در نشان دادن تصویری دقیق و درست از چرچیل قصور کرده است.
فیلم به رغم این که قسمتهای مهمی از مسائل مطرح شده در پارلمان بریتانیا، سیاستهای چرچیل و مخالفها با او و یا اختلاف نظر دو نخست وزیر(وقت و سابق) بر سر مذاکره با هیتلر را مطرح میکند، ولی در نهایت در این روش بیان ناکام میماند.
از طرفی هم فیلم Darkest Hour به شدت چرچیل را مهمترین و محترم ترین عضو آن دوره میداند و سیاستهای او را کامل، درست و هوشمندانه نشان میدهد، که البته این تمام واقعیت موجودی که از این کاراکتر در تاریخ مانده است، نیست.
بیشتر بخوانید: فیلم The Post رسوایی بزرگ ساختهی استیون اسپیلبرگ
کاراکترهای مکمل داستان مثل همسر چرچیل و یا منشی اش، اصلا مکمل نیستند و بیشتر حضورشان تصنعی و بالاجبار حس میشود که حضور موثری در روند داستان ندارند. اگرچه میخواهند به نوعی نشان گر خلق و خوی چرچیل در خلوت و تنهاییاش باشند اما حضورشان در تعارض به کامل کردن شخصیت اصلی و رویکرد کلی فیلم است.
فیلم Darkest Hour بیشتر نشان دهندهی چالشهای سیاسی چرچیل در رودررویی با سیاستمداران در پارلمان است. با تمام این ضعف ها، در نقد فیلم نباید نقاط قوت فیلم را نادیده گرفت، مثل طراحی صحنه که به خوبی دوران مربوطه را محسوس میکند و یا در بخش فیلمبرداری که تصویرهای زیبا و جاندار را ارائه میدهد.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم The Neon Demon شیطان نئونی ساختهی نیکلاس ویندینگ رفن
جدای از این ها، مهم ترین ویژگی فیلم، حضور گری اولدمن Gary Oldman در نقش چرچیل است که برای بازی در این فیلم اسکار بازیگر بهترین مرد اسکار ۲۰۱۸ نصیبش شد. بی شک یکی از بهترین و بی نقص ترین بازیهای اولدمن را میتوان در این فیلم دید.
در انتها آنچه که بعد از تماشای فیلم در ذهن مخاطب میماند، بی شک بازی بی نقص گری اولدمن در نقش وینستون چرچیل است. در نگاه کلی میتوان گفت، با مرور فیلمهای جو رایت، Darkest Hour افت شدیدی نسبت به آثار دیگر این کارگردان داشته است و نقطه قوتی در کارنامهی او محسوب نمیشود. Darkest hour بیشتر شبیه به یک مانیفست است تا یک اثر هنری.