نقد فیلم دانکرک کاری از کریستوفر نولان؛ «مرثیه ای برای زندگانِ مرده»
دانکرک یا به انگلیسی: Dunkirk عنوان آخرین فیلم ساخته شده توسط کارگردان جاه طلب و جوان سینمای جهان، کریستوفر نولان است. پس از انتشار فیلم بین ستارهای در سال ۲۰۱۴ همگان منتظر اعلام پروژه بعدی آقای کارگردان بودند. مگر به این شکل نیست که کارگردانان بزرگ تاریخ برای ماندگار شدن باید یک فیلم جنگی در کارنامه خود داشته باشند؟ وقتی اعلام شد که نولان سراغ نبرد “دانکرک” میرود، این ایده تحقق یافت که بالاخره وی از فضاهای متداول در آثار اخیرش فاصله میگیرد و سراغ ژانر جنگ میرود. آن هم موضوع حساس و به نوعی اسرار آمیز نبرد Dunkirk. در ادامه با تحلیل و نقد فیلم دانکرک با نت نوشت همراه باشید.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Memento کاری از کریستوفر نولان
نقد فیلم دانکرک «مرثیه ای برای زندگانِ مرده»
پیش از هر چیز برای آغاز نقد فیلم دانکرک باید گفت نبرد Dunkirk از نقطهای آغاز شد که ارتش آلمان تحت نظر هیتلر پس از عبور از خاک بلژیک و هلند، سربازان ارتشهای فرانسه و بریتانیا را غافلگیر و در خط ساحلی دانکرک، حدود ۴۰۰ هزار سرباز انگلیسی و فرانسوی را به محاصره در آوردند.
اما هنگامی که همگان در انتظار فرمان پیشروی ار سوی هیتلر و قتل عام تمامی این نیروها را داشتند، فرمان تاریخی هیتلر مبنی بر عدم پیشروی صادر شد. فرمانی که خشم افسران نازی را در پی داشت و به نیروهای انگلیسی مجال تخلیه ساحل را آن هم با شناورهای غیرنظامی داد.
تصمیم مهمی که سرنوشت جنگ و حتی آینده جهان را مورد تغییر قرار داد. اسرار آمیز بودن و مجهول ماندن علت این تصمیم از سوی هیتلر کماکان برای عامه مردم، هنوز مجال افشا شدن پیدا نکرده است.
در ابتدا به نظر میرسید که نولان قصد در کندوکاو پیرامون پرده برداری از این راز را دارد. اما نولان عمیقا راهی متفاوت را انتخاب میکند. در نقد فیلم دانکرک باید گفت، همانطور که خود نولان اشاره کرده است بر مبنای مستندات زیاد و کتابهای فراوان و بر اساس چند فیلم مهم در ژانرهای مختلف که بر نولان تاثیر گذار بوده، ساخته شده است.
بیشتر بخوانید: زندگینامه هانس زیمر و آثار این آهنگساز آلمانی، خیال پرداز، افسونگر، کاردان، مصمم
اگر زمانی استیون اسپیلبرگ این مسیر را با نجات سرباز رایان پیمود، اگر مل گیبسون با “ستیغ اره ای” به جنگ نفوذ کرد، اگر “تارانتینو” با “حرام زادههای بی آبرو” گذری بر ژانر جنگ داشت، اگر “استنلی کوبریک” با “غلاف تمام فلزی” جزئیات را به چالش کشید، اگر “فرانسیس فورد کاپولا” با “اینک آخرالزمان” ادای دینی به این ژانر داشت، این بار نوبت به نولان رسیده که با ادبیات خود وارد این مقوله شود. تمام فیلمهای گفته شده به نوعی جز تاثیرگذارترینهای این ژانر بوده اند و هر کدام چیزی به این حوزه اضافه کردهاند.
اما Christopher Nolan بیان خاص خود را دارد. ناخودآگاه اولین چیزی که با تماشای سکانسهای ابتدایی فیلم Dunkirk به ذهن خطور میکند، “نجات سرباز رایان” است. سکانس ساحل آن فیلم با شروع کوبنده و انواع اقسام خونریزیها و نمایش بی پرده خشونت همراه بود. نمایشی که نفس گیر و تأثیر گذار بود. ساحلی آغشته به خون و تنفر. ولی گویی Dunkirk از پس آن ساحل آغاز میشود. ساحلی ایستا با خط آسمانی کشیده شده تا افق. پر از سکوت و پر از کر شدن. خبری از خون ریزی نیست ولی المان هایِ دیگری در مکان حضور دارند که طپش قلب را به همراه دارد.
بیشتر بخوانید: فیلم Inception اثر کریستوفر نولان؛ من به تمام رفتارهای تو فکر کردم…
نباید در نقد فیلم دانکرک از قلم انداخت که نولان در Dunkirk مانیفستی جدید از ژانر جنگ ارائه میدهد. فیلمنامهای که نولان نوشته کاملا بر خلاف آثار پیشین وی است. مرثیه ایست برای زندگانِ مرده. نولان در دانکرک از جنگ فراتر میرود. اضطراب، ترس، تعلیق و مهمتر از همه دلتنگی برای خانه مفاهیم اصلی فیلم هستند. روایتِ سه لتی که نولان برای فیلم انتخاب کرده است هیچ صحنهای را از چشم مخاطب پنهان نمیکند. روایتی از زمین، دریا و آسمان. هر سه پر جزئیات و هر سه نفس گیر.
نولان در فیلم Dunkirk نقاش است. رنگی که وی به پس زمینهها پاشیده تداعی کننده برزخ است. نوعی نگرشی امپرسیونیستی در قلم زنی وی در تصاویر وجود دارد. فیلمبرداری محصور کننده “هویته ون هویتما” و کارگردانی میخکوب کننده نولان، تجربه دیدن Dunkirk را به سطح دیگری از این ژانر ارتقا داده است.
در ادامه نقد فیلم دانکرک باید اشاره کرد که شمار تحسین کنندهگان فیلم Dunkirk فراوان است. اما عدهای فیلم نولان را از نظر پرداخت فیلم نامه متوسط و ضعیف خواندهاند. این عده ضعف شخصیت پردازی فیلم را از عوامل این انتقادات بر شمردهاند. آری درست است. هیچ کدام از شخصیتهای فیلم آن قدر در قاب تصویر ظاهر نمیشوند تا مجال پرداختن پیدا کنند.
ولی حقیقتا این امر هوشمندانه و با اختیار انتخاب شده است. شخصیت اصلی دانکرک نه کاراکترهایش، بلکه عناصر دیگری است. نولان در Dunkirk لب به سخن نمیگشاید. شروع به نشان دادن میکند. خوب ببین و گوش بده. فقط همین.
شخصیت اصلی فیلم Dunkirk تصاویرش است. تصاویری در هم آمیخته با موسیقی. ترکیبی اعجاز برانگیز که در هر سکانسی حس متفاوتی را بر مخاطب وارد میکند. اما موسیقی “هانس زیمیر”، در سطح دیگری نواخته شده است. “هانس زیمر” در “دانکرک” با موسیقی صحبت میکند.
گویی تمام دیالوگها برای وی نوشته شده اند. نُتها به گونهای صحبت میکنند که پیوندشان با قابهای نقاشی نولان چشم نواز است. گاهی در مقام ایجاد حس ترس، گاهی تعلیق، گاهی حس بقا، گاهی فداکاری و گاهی شهسواری تنها در میان قلب دشمن پیاده به سوی نامتناهی حرکت میکند. و چه زیبا این عناصر به هم پیوند میخورند تا مفهوم خانه را دوباره یادآور شود.
خانه ضلع سوم شخصیتهای اصلی داستان است. دیده نمیشود ولی حضور دارد. در تک تک امواجی که از قلب ۴۰۰ هزار سرباز منتظر در ساحل ساتع میشود.
Dunkirk تنها ظاهری است برای شعرخوانی نولان. در نقد فیلم دانکرک باید گفت که نولان هیچگاه خود Dunkirk را اولویت نمایش قرار نمیدهد. هیچ سرباز آلمان نازی را در تصاویر نشان نمیدهد. هیچ گاه داستانی پیچیده تعریف نمیکند. تنها دشمن است. دشمنی که از قالب Dunkirk بیرون میزند و بر بَزرِ چنگ تمرکز میکند. چنگ همان آفت خانمان سوز، که هیچگاه شعله هایش خاموش نمیگردد. نولان با نوع نشان دادن تصویرش نشان میدهد که دیگر موضوع جنگ جهانی و پرداختن به آن اولویتی اصلی نیست. جنگ همین نزدیکیست حتی نزدیکتر از مرگ!
بیشتر بخوانید: مروری بر فضای آثار کریستوفر نولان
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری ساخته مارتین مک دونا
Dunkirk پر است از ناقوسهای جدایی. تیک تاک ساعت هایی است که به سمت پوچی مانند اسب هایی لگام گسیخته در حال پروازند. جایی است میان دو حماقت. جستجوی است کورمال به سمت خانه. ولی خانه کجاست؟ در “دانکرک” از خونریزی خبری نیست و تأثیری که بر حواس میگذارد به مراتب سهمگین تر است.
در نهایت؛ Dunkirk از این به بعد به عنوان شاخص مطرح خواهد شد. معیاری که در کنار دیگر بزرگان این ژانر خواهد درخشید. چه با بیانش موافق و یا مخالف باشیم. نمیشود Dunkirk را جز دسته بندی بهتری یا بدترینهای نولان رتبه بندی کرد ولی میتوان این اثر را واقع گرایانه ترین و جز پخته ترین آثار وی دانست. از هم اکنون میتوان انتظار نامزدی در بخشهای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، یهترین تدوین و مهمتر از همه بهترین موسیقی متن را در مراسم اسکار ۲۰۱۷ برای دانکرک داشت.
طی این مطلب با نقد فیلم دانکرک با شما همراه بودیم، در صورتی که این فیلم را دیده اید حتما دیدگاه و ایده هایتان را با ما در نت نوشت در میان بگذارید
دانکرک رو دیدم و از دیدنش لذت بردم، سرد بود، بی روح بود، جان دادن را نشان می داد، درست مثل جنگ بود.
ای کاش نولان هم می تونست این توصیفات و تحلیل خواندنی رو بخونه،
ممنون محمد تقی عزیز
لذت بردم
بلکه بسیار فیلم خاصی است تو ژانر جنگ که البته انتقاداتی هم به آن وارد است
ولی از شانس های اساس اسکار امسال است
ممنون از نظرت