هوش هیجانی EQ چیست و با چه فاکتورهایی شناسایی می شود؟
بخش مهمی از بهره هوشی به هوش احساسی یا هوش هیجانی اختصاص دارد و معمولا به آن توجهی نمیشود و همیشه از بهره هوشی یا همان IQ و ویژگیهای افراد باهوش صحبت میشود و ملاک هم نمرههای درسی و یا سرعت یادگیری و حافظه قوی است. ولی میتوان گفت پایه اصلی بهره هوشی یا همان آی کیو هوش عاطفی یا هوش احساسی است.
هوش عاطفی یا هوش هیجانی یا هوش احساسی که با علامت اختصاری EQ و طی سالهای اخیر با EI نشان داده میشود نقش مهمی در شکل گیری روابط انسانی، رهبریت موثر، و مهارتهای ارتباطات اجتماعی و حتی مدیریت زندگی شخصی به عهده دارد. نت نوشت شما را با این بخش از هوش که متاسفانه دست کم گرفته میشود آشنا میکند.
هوش هیجانی چیست؟
هوش احساسی به معنای درک احساسات خود و دیگران از سه بخش عمده تشکیل شده است:
- توانایی تشخیص و درک احساسات
- توانایی مهار احساسات
- توانایی مدیریت احساسات و حتی مدیریت انسانهای اطرافتان
در مقالهای از دانشگاه هاروارد ۱۲ شاخص برای هوش عاطفی معرفی شده است.
تفاوت احساس و هوش احساسی
وقتی از هوش احساسی صحبت میشود معمولا آن را به احساسات ربط میدهند. ولی هوش عاطفی یا هوش احساسی یا هوش هیجانی با احساسات هم معنا نیست و دو مقوله جدا از یکدیگرند. غلیان احساسات یا احساسی شدن زمانی است که شما بدون تفکر یا مدیریت رفتارتان فقط احساسی به چیزی واکنش نشان میدهید. ولی هوش عاطفی احساسی است که با آن دیگران را درک میکنید و حتی احساسات خود و دیگران را مدیریت میکنید. ولی این فقط یک جنبه آن است.
هوش عاطفی اولین بار توسط جان مایر John Mayer از دانشگاه نیوهمپشایر انگستان و پیتر سالووی Peter Salovey از دانشگاه ییل Yale مطرح شد. مقولهای جدید که به طور جدی توسط دانیل گلمن Daniel Goleman از سال ۱۹۹۰ به آن پرداخته شد.
او با نوشتن کتاب معروفش به نام : «Emotional Intelligence: Why It Can Matter More Than IQ» معروف شد. او اعتقاد دارد به جای EQ علامت اختصاری بهره عاطفی یا Intelligence Quotient باید از EI یا Emotional Intelligence به معنای هوش عاطفی استفاده کرد. اصطلاحی که امروزه کاربرد جهانی یافته است.
پس از تحقیقات گلمن و ارائه کتاب مشهورش وقتی میخواهند بهره هوشی کسی را محاسبه کنند بخش مهمی از آن را به هوش عاطفی اختصاص میدهند.
شاخصهای هوش هیجانی
هوش عاطفی بر اساس آخرین تحقیقات دانشگاه هاروارد از ۱۲ قسمت تشکیل میشود که عبارتند از:
- آگاهی از احساسات و عواطف فردی خودتان
- توانایی مهار و کنترل احساسات فردی
- توانایی انطباق
- هدفمندی و توانایی جهت گیری برای دستیابی به اهداف
- نگرش مثبت
- توانایی همدلی و همدردی
- آگاهی سازمانی
- تاثیرگذاری
- مدیریت احساسات خود و دیگران
- مدیریت درگیریها و تنش ها
- کار گروهی
- رهبری الهام بخش
راههای تقویت هوش هیجانی

محققان بر این باورند که میتوان با بررسی ۱۲ شاخص ذکر شده و تمرین هوش عاطفی خود را افزایش داد و موفق تر و بهتر زندگی کرد. عصب شناسان و روان شناسان تکنیک هایی را معرفی میکنند تا هوش عاطفی را تقویت و بهره آن را افزایش دهند.
هر چند در شبکههای اجتماعی ایران بین ۴ تا ۷ تکنیک افزایش هوش عاطفی معرفی شده است ولی گلمن در کتابش به نام «هوش عاطفی: چرا از بهره هوشی مهمتر است؟» ضمن تشریح هوش عاطفی روشهای خوبی برای سه بخش اصلی هوش عاطفی و تقویت آن ارائه میکند.
در صورتی که به کتاب با زبان اصلی انگلیسی دسترسی ندارید میتوانید از ترجمه فارسی آن توسط ۴ مترجم ایرانی استفاده کنید. هر چند متخصصان معتقدند برای تقویت و افزایش هوش هیجانی بهتر است از یک روانشناس یا مربی کارآزموده کمک بگیرید ولی برای یک شروع سریع از نکتههای کلیدی زیر که توسط خود دانیل گلمن ارائه شده است کمک بگیرید:
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] هر آنچه که برای داشتن یک کودک باهوش باید بدانید
آگاهی از احساسات خود
باید کاملا از احساسات خود آگاهی داشته باشید. بیشتر مردم احساسات خود را پنهان میکنند. باید یاد بگیرید گاهی مثل یک ناظر با دقت به احساسات خود چه بد و چه خوب توجه کنید. آنها را پس نزنید.
توانایی مدیریت احساسات فردی
حتی یونانیان باستان متوجه شده بودند افرادی موفق تر هستند که بتوانند احساسات خود را مدیریت کنند. افراد موفق این توانایی را دارند.
احساسات چه خوب چه بد ارزشمند هستند
باید به احساسات خود و دیگران ارزش بگذارید. احساسهای خودتان چه بد چه خوب باید انگیزه بخش شما برای یک تغییر خوب، کسب موفقیت و یک زندگی شادتر باشد. احساسات بد را به عنوان یک تجربه ارزشمند تلقی کنید. مهم این است که دوباره آنها را تکرار نکنید.
نگرش مثبت داشته باشید
حتی اگر اتفاق چندان خوبی در زندگی اتفاق نیفتد باید آن را فرصتی برای یک تغییر خوب تلقی کنید. نسبت به هر چیزی نگرش مثبت داشته باشید و با چنین افرادی تعامل اجتماعی داشته باشید.
مدام در حال یادگیری و رشد باشید
خود را محدود به دانش فعلیتان نکنید. در چه زمینهای فعالیت میکنید، دانش خود را افزایش دهید. مطالعه کنید و سعی کنید به روز باشید. مهارتهای جدید کسب کنید و مهارتهای قبلی تان را تقویت کنید.
از تغییر نترسید
بیشتر انسانها در برابر تغییر واکنش نشان میدهند. ولی با پذیرش تغییر رشد بیشتری میکنید و آینده بهتری برای خودتان رقم میزنید. چون از گذشته دل کنده اید.
مرزبندی داشته باشید

یک حریم شخصی برای خودتان تعریف کنید و بر اساس آن با بقیه افراد ارتباط بگیرید. به این ترتیب هیچ گاه رنجشی به وجود نخواهد آمد. در عین حال دیگران وارد مرزبندی شما نخواهند شد و قادر نخواهند بود به شما صدمه بزنند.
مستقل باشید
وقتی هدف خود را انتخاب کردید کاری نداشته باشید کسی شما را همراهی میکند یا نه. بدون وابستگی به کسی یا چیزی به دنبال آرزوهایتان بروید. خودتان برای خودتان انگیزه ایجاد کنید و منتظر کسی نمانید.
متعادل باشید
چرخه زندگیتان را طوری تنظیم کنید تا در زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و شغلی متعادل عمل کنید.
شاد باشید
به دنبال راههایی باشید تا زندگی شادتری را سپری کنید. شادی به معنای بی خیالی نیست. به معنای این است که با همه مشکلات از لحظه به لحظه زندگیتان لذت ببرید.
علائم هوش هیجانی بالا
هر فرد به صورت خود آگاهانه مدیریت رفتار خود را به عهده دارد. زندگی خود را هدایت میکند، تصمیم گیری میکند و به نتایج مثبت و منفی میرسد. تحقیقات نشان میدهد افرادی که دارای سطح بالایی از هوش هیجانی هستند برای برخورد با دنیای اطرافشان مهیاتر و مجهزتر میباشند.
در اینجا چند مورد از علائم هوش هیجانی بالا را برایتان آورده ایم.
واژگان احساسی قوی
یکی از علائم هوش هیجانی بالا در فرد اینست که میتوانند احساسات خود را به خوبی تشخیص دهند و آنها را در ارتباطات به نحو صحیحی به کار برند. این افراد میکوشند تا احساسات خود را به خوبی بیان کنند.
معمولا این افراد با حالات احساسی مانند “تحریک پذیری” ، “نا امیدی” یا “اضطراب” نا مانوس هستند و میکوشند از بهترین واژههای احساسی که قدرت بسیاری دارد در صحبتهای خود استفاده کنند.
کنجکاوی
یکی دیگر از علائم هوش هیجانی بالا وجود کنجکاوی است. افراد عاطفی که هوش هیجانی کاملی دارند معمولا هم درونگرا و هم برونگرا هستند و نسبت به اطرافیان شان تا حدی کنجکاوی دارند. این افراد بیشتر توجه شان را بر روی شخصیت خود متمرکز میکنند و به خوبی میتوانند حس شان را به دیگران القا کنند.
تغییر پذیر
انعطاف پذیری و قابلیت تغییر یکی از صفات برجسته و علائم هوش هیجانی بالا در افرادی است که هوش هیجانی بالایی دارند. این افراد یک فرد سازگار به شمار میروند. آنها قادر هستند احساسات خود را به راحتی مدیریت کرده و تغییر دهند. این صفت به آنها کمک میکند تا بهتر با محیط و اطرافیان خود سازگار شوند و همواره شرایط بهتری داشته باشند.
تشخیص ضعف و قدرت
یکی از علائم هوش هیجانی بالا اینست که انسان هایی که هوش هیجانی دارند وقتشان را در فریب دادن دیگران تلف نمیکنند. و همچنین رقابتهای آنها از دسته رقابتهای سالم میباشد.
برای اینکه بتوانید هوش هیجانی داشته باشید باید بکوشید نقاط ضعف و قوت خود را به خوبی بشناسید و از آنها برای بهبود عملکرد و رفتار خود استفاده کنید.
قضاوت درست
آگاهی اجتماعی بخش بزرگی از هوش هیجانی است. افرادی که در کنترل عواطف خود از هوش هیجانی بهره مند میشوند قادر به کنترل احساس خود در قضاوتها هستند.
” نه ” گفتن
دانستن این که چه زمان و چگونه ” نه ” بگویید یک هنر است که از علائم هوش هیجانی بالا است.
افرادی که هوش هیجانی دارند ناخواسته و بی اختیار تصمیم گیری نمیکنند و کمتر دچار اشتباه میشوند. این افراد اجازه نمیدهند تحت فشار قرار گیرند و یا اینکه مسئلهای سبب ترس آنها شود که مجبور باشند کاری را ناخواسته انجام دهند.
سپاسگزار بودن
قدردانی و تشکر از دیگر علائم هوش هیجانی بالا است. آنها هر روز تمرین قدردانی و تشکر دارند و همواره شکرگزار هستند. این کار روحیه مثبتی برای آنها ایجاد میکند که در پیشبرد زندگی شاد بسیار موثر است.
کنترل احساسات
بخش بزرگی از خصلت و علائم هوش هیجانی بالا این است که قادر به کنترل احساسات خود هستند. این افراد هرگز به کسی اجازه نمیدهند سرنوشت آنها را رقم بزند و احساساتشان را تحت کنترل بگیرند. این افراد افکار مثبت دارند و خود را مسئول شادمانی خود میدانند.
چگونه با هوش هیجانی افراد پررو و قلدر را مدیریت کنیم؟
بیشتر ما رفتار یک فرد قلدر و زورگو را حداقل یک بار هم شده در زندگیمان تجربه کرده ایم. شخصی که از دیگران سوءاستفاده میکند، تحقیرشان میکند، ایجاد ترس و وحشت و ارعاب میکند، استرس به وجود میآورد، آرامش روانی را از دیگر افراد میگیرد.
سوء استفادههای او محدود به کلام نمیشود، حتی رفتارش و دخالت او در کارها و اظهارنظرهای مداخله گرانه ، پشت هم اندازی یا فشار بیش از حد برای انجام کاری نوعی سوء استفاده اخلاقی است که متاسفانه بعضی در آن خیلی هم حرفهای شده اند. وقتی چنین فردی قدرتی هم از نظر مالی، کاری مثل یک رئیس یا مدیر داشته باشد وضعیت بدتر هم میشود.
امروزه روان شناسی با مطرح کردن هوش عاطفی که به نامهای هوش احساسی و هوش هیجانی هم نامیده میشود، به کمک ما آمده است.
مشخصه یک آدم قلدر و زورگو
وقتی وارد محیط کار یا دفترتان میشود، یا وقتی زنگ تلفن ثابت یا همراه تان به صدا در میآید و میدانید او است، ناخودآگاه ضربان قلب تان افزایش پیدا میکند، و حتما به خودتان میگویید این بار قرار است چه بشنوم.
حتی سلام هم نمیکند، شروع میکند به داد و بیداد کردن در مورد کاری که خواسته و قبل از اتمام موعد میخواهد آن را سریع تر انجام بدهید. یا این که کار قبلی که طبق درخواست خودش کلی زحمت کشیده و دارید به سرانجام میرسانید، کنسل میکند و کار دیگری به شما واگذار میکند.
صبح به اداره میآیید و میبینید کاری را که به عنوان فوریت دیروز به شما داده و شما تمام وقت خود را صرف آن کرده اید، شبانه به کس دیگری گفته است انجام دهد.
حتی در یک درخواست کوچک تحقیرتان میکند، مدام به شما میگوید شخصیت شما مشکل دارد. حتی اگر کارتان را تمام و کمال انجام دهید با کلمات خرد کننده تحقیر آمیز اجازه نمیدهد لحظهای در محیط کار احساس آرامش کنید.
خلاصه کلام شما نه تنها از کارتان لذت نمیبرید، بلکه احساس آرامشی ندارید و همیشه دچار اضطراب و استرس خواهید بود.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] راههای تقویت و افزایش هوش
ارکان هوش هیجانی
هوش احساسی از ۴ رکن اساسی تشکیل شده که ابزار خوبی به ما میدهد تا بتوانیم رفتار این نوع انسانهای زورگو، پررو و قلدر را کنترل و مدیریت کنیم.
رکن اول هوش هیجانی: آگاهی از خود
دقیقا ببینید وقتی تحقیر میشوید یا ترس و وحشت در شما ایجاد میشود، چه احساسی پیدا میکنید؟ عصبانی میشوید یا میترسید؟ ضربان قلب تان چه تغییری میکند؟ بینایی تان چطور؟ تار میشود؟ خوب نمیبینید؟ احساس نفس تنگی میکنید؟ سرتان گیج میرود و احساس میکنید دنیا روی آن خراب شده است؟ احساس شکستگی میکنید؟ احساس میکنید شخصیت تان خرد شده است؟
شما دچار دزدیدن یا ربودن آمیگدال amygdala hijack شده اید. درست مثل کسی که هواپیمایی میکند. فرد مسموم هم آرامش ذهن شما را میدزد و احساساتتان را جریحه دار میکند. آمیگدال یا بادامه بخشی از مغز است که واکنشهای احساسی ما را کنترل میکند.
در چنین مواقعی ناچار است آرامش را نادیده بگیرد تا بتواند وضعیتی را که در آن گیر افتاده اید به نحوی اداره کند. وقتی آمیگدال تحریک شود واکنشهای مختلفی مثل غش کردن، شوکه شدن، فرار از محیط یا احساس جنگ و دعوا به شما دست میدهد. کارهایی که بعد از تمام شدن موقعیت باعث سرخوردگی و حتی احساس پشیمانی شما میشود.
ولی اینها پاسخهای بسیار طبیعی آمیگدال برای حفاظت از مغز و شما است. حالا باید یاد بگیریم چگونه این موقعیت را مدیریت کنیم.
رکن دوم هوش هیجانی: مدیریت خود
بدون هوش عاطفی ، آمیگدال با پاسخهایی مثل فرار، غش و ضعف، شوکه شدن و یا جنگ و دعوا کنترل اوضاع را در دست میگیرد. درست در همین لحظه شما باید با هوش عاطفی وارد معرکه شوید و کنترل را به دست بگیرید. روش هایی مثل مدیتیشن و آرامش دادن به خودتان اولین قدم است.
سعی کنید بلافاصله حتی اگر شده چند قدم از محیط دور شوید و نفسهای عمیق بکشید. حداقل ۱۰ نفس عمیق. ۴ ثانیه دم و ۴ ثانیه بازدم. توصیه میکنیم حتی وقتی خانه هستید این روش تنفس را تمرین کنید. جان گوتمن John Gottman روانشناس ایده جالبی دارد. او از همسرانی که با هم زیاد بحث و جدل میکنند میخواهد تا قبل ازا دامه دعوا حداقل ۲۰ دقیقه به خودشان زمان استراحت بدهند.
این زمان استراحت باعث میشود تا فشاری که در آن محیط غیرقابل تحمل است کاهش یابد. در محیطهای کاری که تهدیدات و سوء استفاده و ترس و ارعاب بیشتر است ممکن است شما به چند ساعت تا چند روز یا چند هفته به استراحت نیاز داشته باشید. متاسفانه گاهی این نوع رفتارها آن قدر زننده است که کارمند نیاز به یک سال فرصت دارد تا دوباره به حالت عادی بازگردد.
ولی باید یاد بگیرید زمانی را که به شما حس آرامش میدهد پیدا کنید.
رکن سوم هوش هیجانی: آگاهی اجتماعی
هسته اصلی آگاهی اجتماعی احساس همدردی و یکدلی empathy است. این که بتوانید درک کنید دیگران چه فکر میکنند، چه احساسی دارند و حتی بتوانید در قالب کلمات احساس و تفکر آنها را بیان کنید.
آیا شما تنها کسی هستید که مدیرتان به او زور میگوید؟ یا همکاران دیگران نیز همین احساس را دارند؟ آیا در محیط کارتان کسی هست که در برابر رفتارهای آزاردهنده مدیر کمتر اذیت شود؟ در این صورت به رفتار او توجه کنید و ببینید چه میکند تا آرامش خود را حفظ کند؟
متاسفانه رفتار قلدرمآبانه اگر در محیط کار همیشگی باشد عادی میشود و افراد با وجود آن که از آن رنج میبرند هیچ واکنشی برای تغییر آن انجام نمیدهند. در این صورت بهتر است با یکی دو نفر از همکارانتان صحبت کنید تا بتوانید راهی برای مبارزه با رفتار سو استفاده گرانه و زورگوی مدیر پیدا کنید. در غیر این صورت مطمئن باشید بعد از مدتی همه دچار بیماریها ذهنی و روحی و روان تنی خواهید شد.
کار شما تجزیه و تحلیل شخصیت رئیس تان نیست، وظیفه تان هم تغییر شخصیت او و کمک به او برای شخصیت بهتر نیست. ولی هوش عاطفی و کاربرد آن ابزاری است که به شما کمک میکند تا بتوانید در محیط کارتان کمتر اذیت شوید و تعامل درستی با رئیس و همکارانتان داشته باشید.
رکن چهارم هوش هیجانی: مدیریت ارتباط
زیست شناسی اعصاب فردی interpersonal neurobiology رشتهای جدید از عصب شناسی که توسط دان سیگل Dr. Dan Siegel بنیان گذاری شده است. این رشته به ما کمک میکند تا درک بهتری از «مغز اجتماعی» social brain داشته باشیم.
مغز ما به طور ناخودآگاه با مغز دیگر افراد دور و برمان ارتباط برقرار میکند که اتوماتیک است و تحت اختیار ما نیست. نورونهای آینهای Mirror Neurons این مکانیزم را برای این ارتباط به عهده دارند. رفتار افرادی که با ما در ارتباط هستند باعث تحریک نورونهای آینهای شده و بر رفتار و حتی حالات چهره ما تاثیر میگذارد. در یک محیط مسموم فرد قلدر «فرستنده» پیامهای مخرب احساسی است. و ما «گیرنده» آن.
Sigan Barsade محققی از دانشگاه وارتون پنسیلوانیا پیشنهاد میکند وقتی در معرض رفتار یک فرد سمی قرار میگیرید سعی کنید به طور مستقیم به در چشمان او نگاه نکنید. با این کار هم تاثیر او را کم کرده اید و هم انرژی دریافتی از او را که به طرف شما ارسال میشود منحرف میکنید. برای چند لحظهای محیط را ترک کنید و نفسهای عمیق بکشید. با این کار اکسیژن بیشتری به مغز میرسد، احساس آرامش میکنید و کنترل آمیگدال را در دست میگیرید.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] ویژگی افراد باهوش: نشانه هایی که میگوید فردی باهوش هستید یا خیر؟