نمایشنامه چهار صندوق نوشتهی بهرام بیضایی
دغدغهها و مفاهیم به کار رفته در نمایشنامه چهار صندوق ممکن است جهانی باشد و حد و مرز جغرافیایی را نشناسد ولی این نمایش نامه را یک ایرانی نوشته است، نویسندهای که در این جامعه زندگی کرده و این نمایشنامه هم از دل جامعهی ایرانی بیرون آمده است. بی شک زمانی که تحت شرایطی خاص نتوانیم حرفمان را بزنیم و منظورمان را برسانیم و به نوعی آگاهی دهیم، دست به دامن ِ نمادها و ایما اشارهها میشویم تا هرطور شده منظورمان را برسانیم و نفس ِ راحتی بکشیم. در ادامه با تحلیل و بررسی نمایشنامه چهار صندوق اثری شگرف از بهرام بیضایی با نت نوشت همراه باشید.
نمایشنامه چهار صندوق
اهل هنر و ادب در طول تاریخ و در تمام جوامع با ممنوعیتهای زیادی روبرو بودند (و هستند) و با کوچکترین حرکت و ظریف ترین و دقیق ترین نگاهها و یا گفتن حرف ِدل، در لیست ممیزیها قرار میگرفتند. پس چاره را در آن دیدند که رمز گونه سخن بگویند و به در بگویند تا دیوار بشنود، ولی این بار با ظاهری زیبا و دلنشین و دل نشکن و باطنی کوبنده و تاثیر گذار و ماندگار! این گونه هم ادیب و هنرمند میماندند و هم حرفشان را میزدند.
در رمزگشایی و تحلیل نمایشنامه چهار صندوق از چهار شخصیت شروع میکنیم، چهار شخصیت زرد، سبز، سرخ و سیاه، نمادی از جامعهی چند هویتی ایرانی است. نماد گوناگونی مردم در این جامعه و یک رنگ نبودن و چند رنگ بودن مردم است.
یک رنگ نبودنی که باعث عدم وحدت، خیانت، دروغ، نقش بازی کردن، فروپاشی و سو استفاده از جسم و روح و فکر و اندیشه شان و بوجود آمدن مترسکها میشود. و بی شک این چند رنگی ریشه در جامعهای (محیط ، فرهنگ، خانواده ،حکومت) دارد که در آن پرورش یافتند.
بیشتر بخوانید: بهرام بیضایی: مروری بر زندگی و آثار نویسنده، کارگردان، فیلمنامهنویس، پژوهشگر، استاد دانشگاه
نام نمایش نامه هم بر گوناگونی و یکسان نبودن، خلا صداقت، دوز و کلک و نبودن ِ اتحاد و یا اتحاد ِ بی حساب و کتاب و بدون ِ تفکری که باعث خلق مترسکها و سفت شدن ِ جایشان میشود، دلالت میکند.
عدد ۴ نقش مهمی در نمایشنامه چهار صندوق دارد، همه چیز روی این عدد ۴ میچرخد. چهاری که میتواند یک شود ولی نمیخواهد چون میترسد. میترسد که این یک شدن برایش گران تمام شود (به قیمت جان، مال، خانواده و تمام زندگی اش) و این ترس و وحشت باعث ساکت ماندن، گوشه نشینی یا محافظه کاری و یا به اجبار تن به چند رنگ شدن میشود.
هر از گاهی از گوشه و کنار فریاد هایی از حرف ِ دل، اعتراض، آزادی و آزاده خواهی شنیده میشود که زود هم خاموش میشوند! چرا که با یک صدا نمیتوان کاری از پیش برد و نیاز به هم صدایی است، نیاز به همدلی، نیاز به جا نزدن و شهامت و صداقت است.
بیشتر بخوانید: نگاهی به تئاتر دیابولیک؛ رومئو و ژولیت به بهانه اجرای مجدد
چهار صندوق نمایشی است به ظاهر شادی آور و در بعضی از قسمتها دارای مایه هایی از کمیک بودن! ولی باطنن اینطور نیست و در واقع میتوان گفت:
خندهای که در این اثر است، خندهی تفکر آمیزی است (یا همان طنز تلخ). خندهای که ته آن تلخ است و طعم تلخی و گس بودن در پایان میماند.
نکتهی دیگری که در نمایشنامه چهار صندوق پررنگ میشود این است که اتحاد ِ بدون ِ فکر و تصمیم ِ عجولانه باعث میشود که مترسک مانند ها، سوار بر مردم شوند و به آنها بتازند و زمانی مردم به فکر نکردنشان پی ببرند که دیر است! و میخواهند اعتراض کنند و نمیتوانند، ترس به سراغشان میآید و مجبور میشوند که ساکت بمانند، کنار بکشند و یا نقش بازی کنند و در آخر حرف هایشان را در جایی بزنند که هیچ فایدهای ندارد.
این اثر مانیفست ِ نویسنده به مردم چند رنگ این جامعه است. اعتراضها و گلایههای نویسنده از جامعه و در واقع نقد ِ جامعه است. همان طور که در مقدمه اشاره شد، چهار صندوق، حال و هوای سیاسی دارد ولی در نقاب ِ شادی و خنده و مضحکه و طنز، به خوبی مطلب را به مخاطب اطلاع میدهد.