تحلیل قسمت اول از فصل هشتم Game of Thrones؛ آتش و خون
قسمت اول از فصل هشت Game of Thrones شروعی شکوهمندانه دارد و به تجدید خاطرات شخصیتهای آشنای پیشین با هم میپردازد و حول محور توطئه ها، جنگ و نزاع ها، برادرکشی و ایستادن بر سر اعتقادات و شرافتهای انسانی میگذرد. در اساطیر ایرانی ۵ عیب بزرگ وجود دارد که منسوب به ویاست. این عیوب عبارتند از: آز، پلیدی، سحر و جادو، دروغ و لاابالی گری؛ که به نظر میرسد همهی این عیوب در بازی تاج و تخت نفوذ کرده و در کلیت آن در جریان است. در قسمتهای پیشین دیدیم که دنریس با از دست دادن سریوس یکی از اژدهاهای دوست داشتنیاش در جنگ با شاه شب با جان اسنو هم پیمان میشود به جنگ وایت واکرها برود و شمال وستروس را از هجوم آنها و مردگان حفظ کند. در ادامه با تحلیل و بررسی قسمت اول از فصل هشتم Game of Thrones با نت نوشت همراه باشید.
این متن حاوی اسپویل است!
تحلیل قسمت اول از فصل هشتم Game of Thrones
نقطهی آغازین فصل هشتم از جائیست که جان اسنو به همراه ملکهاش به قصد حفاظت از مردم شمال به وینترفیل میآیند. در وینترفیل، دیوار شمالی ویران شده و مردگان وایت واکری در حال لشکرکشی به جنوب هستند. این در حالی است که شمال در حال فروپاشی است و جان اسنو نیز که در گذشته قسم یاد کرده هرگز به این سرزمین بازنگردد اما برای رهائی مردمش از چنگ اهریمن، تاج و تخت را رها میکند و با همراهی دنریس و لشکر دوتراکی اش، دو اژدهای دنریس و لشکری از لنیستر که سرسی قرار است آنها را بفرستد، به کمک مردمش شتافته است.
بیشتر بخوانید: تحلیل قسمت آخر فصل هفت Game of Thrones؛ گرگ و اژدها، لحظاتی از شکوه و ناامیدی
در کنار آن پیرنگ فیلمنامه یک راز مهم مکشوف را که ما از آن باخبریم و جان اسنو بی خبر در این قسمت باز میکند و جان اسنو از گذشتهی واقعیاش آگاه میشود و رسالت کنونیاش را که پادشاهی هفت اقلیم و تصاحب تخت آهنین است، در میابد. این در حالی است که میداند دیگر نمیتواند با ملکهاش بماند. وقایع در قسمت اول از فصل هشت Game of Thrones، بدون حشو و زوائد روایت میشوند و ریتم مناسبی دارند. در کنار آن با خرده پیرنگهائی نیز مواجهیم که در جهت پیگیری داستانهای اصلی روایت میشوند و به اندازه در ساخت پیرنگ دست دارند.
بخش مهمی از پرداخت زیبائی شناسی قسمت اول از فصل هشت Game of Thrones، به همزیستی شخصیتهای اصلی دنریس تارگارین و جان اسنو با اژدهاهای افسانهای دنریس است و نقش این حیوانات اسطورهای را بار دیگر در اتمسفر خیال انگیز و فانتزی سریال پر رنگ میکند. از نگاه اسطوره شناختی، بین نگاه کارگردان و فیلمنامه نویس به اژدها با نوع دیدگاهی که از اژدها در اسطورههای چینی مطرح میشود، هم نشینی وجود دارد. در اسطورههای چینی اژدها با خدایان، جاودانگی و امپراطور مرتبط است.
اژدهایان چینی در کل حامی انسانها هستند و در تمایل با دوستی با آنها هستند. اژدها نماد قدرت آسمانی، زمینی، خردمندی و همچنین استقامت است. نمادی از قدرت، شجاعت، الوهیت و اصالت. اژدهای چینی نماد حفاظت و نگهداری معنوی است. او توانائی زندگی کردن در دریاها، پرواز در آسمانها و مأوا گرفتن در کوهستان را داراست. از آنجا که حیوانی اسطورهای و معنوی است، حافظ افراد بی گناه و پاک از شر شیاطین است.
بیشتر بخوانید: بررسی شخصیت های سریال بازی تاج و تخت؛ اختلال شخصیتی هریک و ویژگیهای این اختلالات!
دو اژدهای دنریس در بازی تاج و تخت نیز تماماً خصوصیات اژدهای چینی را به دوش میکشند و حافظ جان و مال و آمال و آرزوهای انسانهای بی گناه و پاک سرشت هستند و در همزیستی مسالمت آمیزی با نوع بشر به سر میبرند و حامی دنریس و انسانها هستند. هر چند امروزه بسیاری از مردم اژدها را با آتش مربوط میدانند، اما عنصر اولیه او آب است. این پیوند آبگون اساساً اژدها را از دیگر موجودات اساطیری چند شکلی متمایز میسازد. حتا اقوام کویر نشین نیز بر این نکته تأکید دارند و اژدهای آنها بیشتر وقتها ته چاه است. در واقع ته چاه اغلب با چشم اژدها یکی پنداشته میشود و این یکی دیگر از ویژگیهای متمایز اژدها است که به معنی نگاه خیره و جستجوگر تعبیر میشود.
اژدها نهایتاً از واژهی یونانی به معنی دیدن مشتق میشود. در قسمت اول از فصل هشت Game of Thrones، در سکانس گشت و گذار دنریس و جان با اژدهاها بر فراز وینترفیل، عاقبت در مکانی توقف میکنند که آبشارهای زیبائی دارد و دنریس آرزو میکند بتواند تا ابد در آنجا زندگی کند.
وقتی دنریس و جان مشغول معاشقه اند، جان زیر سنگینی نگاه یکی از اژدهاها دچار احساسی گنگ میشود. به گفتهی یونگ، اژدها نمودگار ایماگو، مادر منفی است و از این رو بیانگر مقاومت در برابر زنای با محارم است یا ترس از آنهاست. جان اسنو با جلوتر رفتن ماجرا با پیگیریهای مداوم سم و برن، متوجه راز سر به مهر زندگیاش میشود. او نه تنها فرزندی حرامزاده نیست بلکه از در هم آمیختن لیانا استارک و ریگار تاگارین برادر دنریس زاده شده است و ارتباط او با دنریس نوعی زنای با محارم است. بعد از مکشوف شدن راز جان اسنو بر خودش و ما که از قبل میدانیم، معمای نگاه خیره، گنگ و آتش بار اژدها نیز حل میشود و به تعبیری یونگی از اسطورهای که در ناخودآگاه شکل میگیرد، میانجامد. اسطوره و ماهیت آن با واژهی هیستریا در معنای روایت و تاریخ هم ریشه است.
بیشتر بخوانید: تحلیل قسمت دوم از فصل هشت Game of Thrones؛ شام آخر
همچنین اسطورهها بخشی از آفرینشهای معنوی انسان کهن و شکل اصیل روح و زمان هستند. اسطورهها در زمان خود نه تنها برداشت آدمی را دربارهی جهان پیرامونش در بر میگرفت؛ بلکه پاسخ گوی نیازهای مادی و روانی او نیز هست و در واقع گذشته از توجیه جهان، توجیه نقش آدمی در آن را نیز بر عهده دارد. اسطورهها نیازهای معنوی انسان که محصول بیم و هراس او از ناشناختهها و نیاز وی به پیدا کردن پناه و نگهبان و ایجاد ارتباط با جهان پیرامون است را برطرف میکنند و درست به همین دلیل است که پرداخت به اسطوره در مدیوم سینما برای مخاطب جذاب و ترغیب کننده است؛ چون در کنار آن، اسطوره پیوندی بی واسطه تر با تخیل و کارکردهای ذهن بشر دارد و جهانی را ترسیم میکند که با جهان واقعی تفاوتی محسوس دارد و سحر و جادو و پدیدههای غریب در آن کارکردی مؤثر و رها دارد.
در قسمت اول از فصل هشت Game of Thrones، در سکانسی که شرحش رفت، در منطقهای از وینترفیل که پایان سواری جان و دنریس بر اژدهاهاست با آبشاری زیبا مواجه میشویم که در بحث اسطوره شناسی پیوند زندگی ساز عنصر آب را با زندگی بشر بارز میکند. وینترفیل، سرزمینی که از آب ساخته شده است و همیشه در آن زمستان است.
از جمله اصلی ترین پدیدههای طبیعی که از همان ابتدای سیر و حرکت شناسی، بشر در پی تبیین آن بوده، آب است. آب در باور ایران باستان از عناصر اربعه و پس از آتش (که در اینجا با اژدها تصویر میشود)، مقدس ترین عنصر طبیعی است. در ریگ ودا نیز کتاب مقدس هندیان، هنگام سخن از آفرینش، آن زمان که نیستی و هستی، هوا و آسمان، مرگ و زندگی و روز و شب در نبرد بودند، تنها یک پرسش در کار بود. آیا آب ژرف و بی پایان وجود داشته است؟ آنگاه پاسخ میشنویم، در آغاز تاریکی در تاریکی نهفته بود.
بیشتر بخوانید: نقشه سرزمین Game of Thrones را اینجا ببینید!
هیچ علامت مشخصی نبود، همه جا آب بود… در اساطیر به این موضوع بر میخوریم که چگونه آب دلیلی بر ایجاد زندگی در زمین میشود. در آغاز هزاره هفتم پس از تازش اهریمن بر زمین، ایزدی به نام تیشتر با جام ابر مانند از آبهائی که در آغاز آفریده شده بود، آب برداشت. باد آن را به آسمان برد، و بر زمین بباراند. در پی این باران بزرگ، زمین نمناک شد و به هفت پاره بگسست. هر پاره را اقلیمی خوانند که در پهلوی کشور گفته میشود. این اسطورهی پهلوی با اساس ساخت قارهی وستروس که هفت اقلیم پادشاهی دارد نیز برابری میکند. قارهای که به هفت سرزمین تقسیم میشود و همیشه با زمستان همراه است و عنصر اولیهی تشکیل جهان هستیاش آب است…
بیشتر بخوانید: تحلیل قسمت سوم از سریال Game of thrones؛ شکست امواج و گسترهی سپید شمال
منابع:
مقالهی اژدها در اسطوره و فرهنگ چین/ نوشتهی دکتر صمد ساسانیان و راضیه نایب زاده
مقالهی کارکردهای اسطوره شناختی آب در اساطیر ایران/ نوشتهی سیما عباسی، مهدی صفری، لیلا عسگری