فیلم خداحافظ لنین Good Bye, Lenin! ساخته ولفگانگ بکر
خداحافظ لنین، Good Bye, Lenin! نام یک فیلم آلمانی به کارگردانی ولفگانگ بکر Wolfgang Becker است که در سال ۲۰۰۳ به روی پردهی سینما رفت. بازیگران اصلی این فیلم دنیل برول و کاترین زاس هستند. موسیقی این فیلم اثر موزیسین مشهور و تحسین شده، یان تیرسن، است. در ادامه با معرفی و بررسی فیلم خداحافظ لنین با نت نوشت همراه باشید.
فیلم خداحافظ لنین Good Bye, Lenin! ، فروپاشی سوسیالیسم در سایهی عشق فرزند به مادر
Good Bye, Lenin! یا خداحافط لنین دربارهی یک خانواده در آلمان شرقی است. گفته میشود که پدر خانواده به آلمان غربی فرار کرده است و این خبر باعث میشود که مادر خانواده در شوک و افسردگی بزرگی فرو برود و ۶ ماه حرف نزند. بعد از ۶ ماه مادر زندگی را از سر میگیرد و تمامی تلاشش را در راستای تحقق آرمانهای یک جامعه سوسیالیستی به کار میگیرد و به عنوان شهروند نمونه نیز معرفی میشود.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Blade of the Immortal تیغه جاودانه اثری از تاکاشی میکه ۲۰۱۷
داستان اصلی فیلم خداحافظ لنین Good Bye, Lenin! زمانی شروع میشود که مادر در حساس ترین برههی زمانی تاریخ آلمان در کما به سر میبرد. دیوار برلین فرو میریزد و جامعه سوسیالیستی آلمان شرقی از غرب گرایی لبریز میشود.
الکس، پسر خانواده، برای سلامت مادرش پس از به هوش آمدن او همه چیز را به گونهای جلوه میدهد که انگار هیچ اتفاقی در آلمان نیفتاده است و همه چیز در راستای آرمانهای مادرش به پیش میرود.
این فیلم موقعیتهای کمدی جالبی به وجود میآورد اما به مخاطب جرئت خندیدن نمیدهد. تمام شخصیتها به نحوی درک شده هستند و به شکلی زیبا در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و ارتباط قدرتمندی دارند که خندهی مخاطب بیشتر خندهی تلخ است. در واقع میتوان این فیلم را کمدی سیاه یا تلخ نامید.
دروغهای الکس هر روز شاخدار تر و مسخره تر به نظر میآیند و محو شدن مادر در آن دروغها و باور کردنشان واقعا خنده دار است. به عنوان مثال پسر با مهارت خاصی کوکاکولا که آیکون مصرف گرایی و جهان مدرن غربی است را یک نوشیدنی سوسیالیست معرفی میکند تا تبلیعات آن در سطح شهر را توجیه کند. با این وجود شخصیتها و اعمالشان در نزد مخاطب از چنان احترامی برخوردارند که خنده دار به نظر نمیآیند.
مادر تمامی این دروغها را باور میکند. دروغ هایی که بسیار خوش آب و رنگند و با وجود شاخ دار بودنشان انسان دوست دارد آنها را باور کند. و مادر الکس هم از این قاعده مستثنی نیست. او با دل و جان دوست دارد دروغها را باور کند و این کار را هم میکند.
مادر نمونهای کامل و دقیق از یک آرمان گرای افراطی است. این فیلم نمایش سرنوشت افکار آرمان گرایانه در زمان فروپاشی اساس آرمان هایشان است. مادر تحمل نقد به باورهایش را ندارد. او حتی تحمل نمیکند که کسی با خلاف این باورها زندگی کند و یا به خانوادهاش نزدیک تر شود. از همین روست که بزرگترین شوک برای او دیدن پسرش در نقطهی مقابل باورهای خودش است.
بیشتر بخوانید: فیلم It آن: قسمت اول از اندرس موچیتی
فیلم خداحافظ لنین Good Bye, Lenin! به کارگردانی Wolfgang Becker به زیبایی نشان میدهد که این چنین افراد در زمان تغییر و تحول جامعه به سمتی خلاف آرمان هایشان در خوابی عمیق به سر میبرند. آنها نمیتوانند شاهد چیزی خلاف این آرمانها باشند و این مرگ آن هاست. اخبار کذب و امیدواریها و ظاهر سازیها میتواند به ادامهی زندگی آنها کمک کند ولی سرانجام نابودی در کمین آن هاست و تمامی این تلاشها تا یک جایی میتوانند کارساز باشند.
“سوسیالیسم به معنای زندگی پشت دیوارها نیست.”
البته فیلم خداحافظ لنین Good Bye, Lenin! چیزی بسیار فراتر از یک بیانیهی سیاسی است. این فیلم روایت اول شخصی از همهی حوادث و داستان گویی بی تظاهر و دقیق الکس برای بیننده و نماد پردازیهای دقیق و زیبای این فیلم و نحوهی فیلم برداری این فیلم را به شکل جالبی قابل باور جلوه میدهد. تا جایی که میتواند شبیه یک مستند باشد.
این فیلم خداحافظی تلخ کمونیسم از جامعهی آرمانی شان است. اعتقاداتی که داشتند و به روی کاغذ بسیار زیبا بود ولی در عمل محکوم به نابودی بود و علاوه بر این مدرنیته و زندگی اشتراکی و حزبی غیرقابل جمع بندی هستند و کمونیسم توانایی مقابله با مدرنیته را ندارد.
اما سرنوشت مادر الکس به شکل زیباتری رقم خورد. او فرزندی مانند الکس داشت و فیلم خداحافظ لنین Good Bye, Lenin! به خوبی رابطهی مادر و فرزندی را پذیرا شد و آن را در تن خود پرورش داد. حتی رابطهی فرزندان با خیانت پدرشان و ترک شدن از جانب او. زندگی عاشقانه الکس و خواهرش به صورت انفرادی و معمای پدر این خانواده همه و همه به فیلم کشش و ملاحت اضافه کرده اند.
الکس در اتاقی که مادرش را در آن نگاه داشته بود تصویری از آلمان شرقی که خودش دوست میداشت را در چهارچوب ایده آلهای مادرش به تصویر میکشید و برای مادرش هدیه میبرد. او در اتاق کوچک مادرش آلمان شرقی ایده آلش را برای مادر به تصویر میکشید و آن را به تمامی جهان اطراف تعمیم میداد.
“کشوری که مادرم ترکش کرد، کشوری بود که او بهش اعتقاد داشت و کشوری که ما تا آخرین لحظهی عمرش، زنده نگه داشتیمش. کشوری که در حقیقت هرگز اینگونه نبود. کشوری که در یاد من همیشه به مادرم مرتبط خواهد بود“.
میتوان گفت که زیباترین و کار شده ترین سکانس این فیلم که سرشار از نمادهایی است که پایان کمونیسم و وجود غرب گرایی را به تصویر میکشد زمانی است که مادر پا به خیابان میگذارد.
بیشتر بخوانید: فیلم The Illusionist ساختهی نیل برگر ، نبرد اساطیری خیر و شر
حرکت دوربین به شکل دقیقی فروپاشی و تغییر و تحول را به نمایش میکشد او در حالتی استوار ساخت یک فضای جدید را نشان میدهد و زیباترین بخش آن مجسمهی لنین است که از یک هلیکوپتر آویزان است و دستش را دراز کرده و از مادر دور میشود و به این شکل به نظر میرسد که لنین در حال خداحافظی با آن مکان و مادر الکس است.
همه و همهی اینها در سایهی موسیقی فوق العاده زیبا و کار شده و هماهنگ با فضای یان تیرسن است که توانسته فضا را تحت تاثیر خود شکل بدهد و همگام با فیلم حرکت کند.
این فیلم برندهی جایزهی بهترین فیلم اروپایی در جشنواره فیلم اروپا شده است.