سینمای جهان

فیلم Green Book ساخته‌ی پیتر فارلی

فیلم Green Book کتاب سبز
۳+

فیلم Green Book (برگردان فارسی: کتاب سبز) اقتباسی از داستانی واقعی است که به کارگردانی Peter Farrelly و نویسندگی پیتر فارلی، نیک واللونگا Nick Vallelonga (پسر تونی واللونگا، قهرمان سفید پوست فیلم) و برایان کوری نوشته شده است. در دهه‌ی ۶۰ میلادی در جریان شرایط ملتهب نژادپرستی در ایالت امریکا دان شرلی پیانیست متبحر سیاه پوست با لقب افتخاری دکتر متعهد می‌شود برای اجرای یک تور موسیقی به جنوب امریکا سفر کند. در این متن به صورت مفصل به بررسی، نقد و تحلیل فیلم Green Book خواهیم پرداخت، با نت نوشت همراه باشید.

فیلم Green Book کتاب سبز

این متن را با تحلیل فیلم Green Book به قلم تارا استادآقا آغاز خواهیم کرد.

شرلی برای این سفر جاده‌ای نیاز به یک راننده و بادیگارد دارد که بتواند در طول سفر با تکیه بر او از خطرات احتمالی رهائی یابد. پس دست به استخدام راننده-بادیگارد می‌زند و در این بین با تونی واللونگا که یک بانسر است آشنا می‌شود.

تونی که شغل قبلی خود را در کلوپ شبانه از دست داده، نژادپرست و به دنبال کار است. مواجهه و چالش‌های این دو شخصیت در ادامه‌ی داستان لحظات مفرح و تراژیکی را رقم می‌زند که در بطن خود درونمایه‌های هویتی-شخصیتی و اصالت انسانی را نشانه می‌رود که با درونمایه‌های درونیِ اخلاقی- انسانی در هم می‌آمیزد و یک جهان بینی صلح آمیز فارغ از تعصبات و تفاوت‌های کج اندیشانه می‌دهد.

این فیلم با بازی ماهرشا علی Mahershala Ali در نقش دکتر دان شرلی، ویگو مورتنسن Viggo Mortensen در نقش تونی لیپ (واللونگا) و لیندا کاردلیانی Linda Cardellini در نقش همسر تونی همراه است.

درباره‌ی سینمای سیاه

فیلم‌های استثمار سیاه

این اصطلاح در سال‌های اخیر منحصراً به فیلم‌هائی اطلاق می‌شود که توسط عوامل افریقائی-امریکائی ساخته شده اند. به دیگر فیلم‌های سیاه با عنوان سینمای سوم اشاره می‌شود.

سینمای سیاه از ابتدا از دل نوع خاصی از سینمای هالیوود در دهه‌ی ۱۹۷۰ و در واکنش به آن پدید آمد. بین سال‌های ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲ سه فیلم که ریشه در فرهنگ شهری سیاهان امریکا داشت و همه توسط کارگردانان سیاه پوست ساخته شدند، sweet sweetbacks baadaas song اثر ملوین ون پیبلز، ۱۹۷۱؛ شفت اثر گوردون پارکز پدر، ۱۹۷۱؛ superfly از گوردون پارکز پسر ۱۹۷۲، با استقبال بسیار، بخصوص از سوی مخاطبان سیاه پوست مواجه شدند.

در سال‌های آغازین دهه‌ی ۱۹۷۰ هالیوود دچار بحران مالی بود، از این رو طی دوره‌ی ۱۹۷۱ تا ۷۶ با گوشه‌ی چشمی به سود بیشتر، روی این فیلم‌های موفق تازه پا سرمایه گذاری کرد و انبوهی فیلم که به فیلم‌های استثمار سیاه معروف شده اند، روانه‌ی بازار کرد.

بیشتر بخوانید: سریال چرنوبیل Chernobyl: هدف ما خوشحالی تمام بشریت است!

شرلی برای این سفر جاده‌ای نیاز به یک راننده و بادیگارد دارد که بتواند در طول سفر با تکیه بر او از خطرات احتمالی رهائی یابد. پس دست به استخدام راننده-بادیگارد می‌زند و در این بین با تونی واللونگا که یک بانسر است آشنا می‌شود.

شرلی برای این سفر جاده‌ای نیاز به یک راننده و بادیگارد دارد که بتواند در طول سفر با تکیه بر او از خطرات احتمالی رهائی یابد. پس دست به استخدام راننده-بادیگارد می‌زند و در این بین با تونی واللونگا که یک بانسر است آشنا می‌شود.

این فیلم‌ها که نقش‌های اول را به بازیگران سیاه پوست داده بودند، اما تهیه کنندگان آنها سفید، و کارگردانانشان اکثراً سفید بودند، عمداً مخاطبان سیاه را هدف گرفته بودند.

این سرگذشت برای سینمای سیاه طعنه آمیز است، چون گواهی است بر مسئله‌ای که همه‌ی گروه‌های موسوم به اقلیت با آن مواجه بودند-خطر مستحیل شدن در فرهنگ مسلط. هر چند که اینها فیلم‌های استثمار سیاه بودند، اما بدون شک در آن زمان (۱۹۷۱) ملوین ون پیبلز هرگز تصور نمی‌کرد که فیلم sweet sweetbacks baadaas song او که به نحوی مستقل از نظام استودیوئی ساخته شده بود، پایه‌ای برای نزدیک به چهل فیلم استثمار سیاه خواهد شد.

با وجود این، این فیلم و دو فیلم دیگری که در بالا به آنها اشاره شد، تبدیل شدند به سنگ بنای سلسله فیلم‌های بسیار سودآور برای هالیوود. در هر سه فیلم قهرمان‌ها یا ضد قهرمان‌ها در مقابل نظام سفید پیروز می‌شدند. اما این تنها فیلم ون پیبلز است که به لحاظ سیاسی دارای انگیزه‌ی روشن است؛ و طعنه‌ی مستحیل شدن آن در فرهنگ سفید نیز ناشی از همین است.

تونی با بازی ویگو مورتنسن Viggo Mortensen که شغل قبلی خود را در کلوپ شبانه از دست داده، نژادپرست و به دنبال کار است.

تونی با بازی ویگو مورتنسن Viggo Mortensen که شغل قبلی خود را در کلوپ شبانه از دست داده، نژادپرست و به دنبال کار است.

اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ و اویل دهه‌ی ۱۹۷۰ سال‌های جنبش نیروی سیاه در ایالات متحده بود؛ و میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۷۰ زمان ورود سیاهان به تعداد زیاد، به دانشگاه‌هائی است که پیشتر در انحصار سفیدها بود. در تاریخ سیاهان، این برهه، برهه‌ی مخالفت سیاسی با ایدئولوژی مسلط بود، مخالفتی که به دنبال ادغام به طریقی نبود که گویا مارتین لوتر کینگ طی کرده بود، و جنبش آزادی‌های مدنی دهه‌ی ۱۹۶۰ از آن حمایت می‌کردند.

فیلم ون پیبلز این سیاسی شدن را بازتاب می‌دهد. song درباره‌ی جامعه‌ی سیاهان، بخصوص درباره‌ی قانون به مثابه‌ی دشمن مردم سیاه است. سوئیت بک (suit back) ضد قهرمانی که نام خود را به فیلم داده است، یک پاانداز (و یک زناکار) است که وقتی دو پلیس سفید پوست را که رفتار ظالمانه‌ای با جامعه‌ی سیاه دارند، می‌کشد، تا حد قهرمان باب روز [cult] برکشیده می‌شود. سپس به مکزیک می‌گریزد.

این فیلم که به شکلی مستقل ساخته شد و هزینه‌ای برابر ۵۰۰۰۰۰ دلار داشت، در چند ماه اولیه‌ی نمایش ۲۰ میلیون دلار فروش داشت. فیلم‌های شفت و superfly که در هالیوود ساخته شدند، سود کلانی به بار آوردند. این سه فیلم مظهر لحظه‌ی مثبتی در تاریخ فرهنگ سیاهان هستند. سیاهان، که تاکنون همواره روی پرده عاری از تمایل جنسی بودند، اکنون تمایل جنسی خود را به رخ می‌کشیدند. سیاهان صاحب قهرمان‌های پر قدرتی شدند که به زانو در نمی‌آیند بلکه عملاً از گتو فرار می‌کنند.

بیشتر بخوانید: سریال Big Little Lies دروغ‌های بزرگ کوچک؛ یه زندگی ایده‌ آل، یه دروغ ایده‌ آله

هنرنمایی ماهرشا علی Mahershala Ali و ویگو مورتنسن Viggo Mortensen در فیلم Green Book کتاب سبز

هنرنمایی ماهرشا علی Mahershala Ali و ویگو مورتنسن Viggo Mortensen در فیلم Green Book کتاب سبز

فردگرائی پرخاشگر و زمخت به پرده‌های سینما راه یافت و بدون شک به مخاطبان سیاه تصویری ارائه می‌داد که بیانگر خشم آنها بود. برای هالیوود، موقعیت شفت (که یک جایزه‌ی اسکار به خاطر موسیقی آیزاک هیس بد) و superfly به این معنا بود که تولیدات کم هزینه می‌توانند سود کلانی به بار می‌آورند. اکنون دیگر بازیگران سیاه عزیز بودند به شرط آنکه گران نباشند. اما اگر آنها ارزان بودند (یعنی سیدنی پواتیه نبودند) روی هم رفته در بین مردم معروف نمی‌شدند.

از این رو هالیوود برای پیدا کردن ستاره هایش روی به موسیقیدانان و ورزشکاران و … آورد (تا بدین وسیله مخاطبان سفید بیشتری را نیز جلب کند.) کارگردانان و تهیه کنندگان سفیدپوست فیلم‌های دنباله داری بر اساس این سه فیلم اصلی پرفروش تولید کردند که همه کم و بیش شبیه هم بودند، (یک پاانداز یا یک آدم فروش، نظام را بهم می‌زد) و به نحو ساده انگارانه‌ای نژادپرستانه (سفیدها در نقش جنایتکاران چاق و چله).

موفقیت این فیلم‌های سر هم بندی شده و ساختگی کلیشه‌ای باعث شد که هالیوود تور خود را کمی بگستراند و بطور کلی ژانرهای دیگری چون فیلم هیولائی (بلا کولا، ویلیام کرین، ۱۹۷۲) و وسترن‌ها (رئیس کاکا، جک آرنولد، ۱۹۷۴) را نیز شکار کند. سپس در ۱۹۷۶ این تب سینما به دو دلیل فروکش کرد: یکی از دلایل، اقتصادی بود، دیگری سیاسی.

فیلم Green Book اثری بیوگرافی متعلق به سینمای سیاه و ژانر جاده‌ای است که یکی از مهم‌ترین اصول آن مایۀ کشف و معمولاً کشفِ نفس است که به خودشناسی شخصیت محوری داستان می‌انجامد.

فیلم Green Book اثری بیوگرافی متعلق به سینمای سیاه و ژانر جاده‌ای است که یکی از مهم‌ترین اصول آن مایۀ کشف و معمولاً کشفِ نفس است که به خودشناسی شخصیت محوری داستان می‌انجامد.

هر چند بیشترین مخاطبان این فیلم‌ها روی هم رفته از سیاهان بودند، اما آنان تنها ۱۲ درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند. پس از لحاظ جمعیت شناختی آنها مخاطبانی نبودند که هدف اصلی را تشکیل دهند، چیزی که هالیوود برای رسیدن به سود به آن نیاز دارد.

طرفه آنکه، اکنون (اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰) که تلویزیون کابلی و سندیکائی و فروش ویدئو نیاز به همه‌ی انواع فیلم‌ها را افزایش داده و مخاطبان کم شمار بالقوه را به امکانی سودآور تبدیل کرده است، هالیوود دوباره به ساختن فیلم‌هائی با بازیگران سیاه پوست روی آورده است.

فروکش کردن تب فیلم‌های استثمار سیاه دلایل سیاسی نیز داشت. در اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ در نتیجه‌ی تأثیرات سیاسی جنبش نیروی سیاه- دست کم تا آن جا که نحوه‌ی بازنمائی مردان سیاه پوست مورد نظر است- تصاویر سیاهان به عنوان پا اندازان، معتادان، دلالان، دزدان، در مقابله با تصویری که مردان سیاه از خود داشتند رنگ باخت. با این حال اگر در سینمای سیاه دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ تصویر مرد سیاه تنوع بیشتری به خود گرفته، در مورد زنان سیاه چنین نیست. تصاویر زنان سیاه در نقش پتیاره یا روسپی هنوز رایج است.

بیشتر بخوانید: رستگاری در شاوشنگ ساخته‌ی فرانک دارابونت

تونی که همیشه خانواده دوستی مفرط خود را از ابتدا در شخصیت پردازیش نهادینه کرده است و مخاطب با آن خو گرفته است، با تکیه بر سرشت منطقی‌اش که برآمده از حفظ منفعت‌های خانواده است، پیشنهاد کار با دکتر شرلی سیاه پوست را با گذاشتن شروطی قبول می‌کند.

تونی که همیشه خانواده دوستی مفرط خود را از ابتدا در شخصیت پردازیش نهادینه کرده است و مخاطب با آن خو گرفته است، با تکیه بر سرشت منطقی‌اش که برآمده از حفظ منفعت‌های خانواده است، پیشنهاد کار با دکتر شرلی سیاه پوست را با گذاشتن شروطی قبول می‌کند.

تحلیل فیلم Green Book

خانه ­ای با چراغ­‌های زیبا که همه در آن خوشحالند!

در قوانین نژادپرستی که توسط جیم کرو وضع شد و تا دهه‌ی ۱۹۶۰ در ایالت متحده‌ی امریکا ادامه پیدا کرد قانونی وضع شد که جدا اما برابر نام داشت. در این قانون تمام اماکن عمومی از قبیل مدارس، اتوبوس‌ها و قطار، رستوران ها، بارها و هتل‌ها و حتی پارک‌ها برای سفید پوستان و سیاه پوستان جدا شد.

Green Book، عنوانی که نام فیلم نیز برگرفته از آن است از بر همین رویداد زاده شد که در واقع کتابی بود که در آن اماکن و آدرس‌های مورد نیاز سیاه پوستان که حق استفاده از آنها را داشتند به دقت گردآوری شده و تفکیک شده بود. بعدها قوانین سفت و سخت دیگری مبنی بر ازدواج سیاه پوستان با سفیدپوستان و به وجود آوردن فرزندان دو رگه نیز وضع شد به گونه‌ای که حتا حکم زندان هم برای چنین ازدواجی بریده شد.

Green Book، عنوانی که نام فیلم نیز برگرفته از آن است از بر همین رویداد زاده شد که در واقع کتابی بود که در آن اماکن و آدرس‌های مورد نیاز سیاه پوستان که حق استفاده از آنها را داشتند به دقت گردآوری شده و تفکیک شده بود.

Green Book، عنوانی که نام فیلم نیز برگرفته از آن است از بر همین رویداد زاده شد که در واقع کتابی بود که در آن اماکن و آدرس‌های مورد نیاز سیاه پوستان که حق استفاده از آنها را داشتند به دقت گردآوری شده و تفکیک شده بود.

قوانین سفت و سخت نظام آپارتاید دست مایه‌ی ساخته شدن یکی دیگر از فیلم‌های تبعیض نژادی متأخر شده است. فیلم Green Book اثری بیوگرافی متعلق به سینمای سیاه و ژانر جاده‌ای است که یکی از مهم‌ترین اصول آن مایۀ کشف و معمولاً کشفِ نفس است که به خودشناسی شخصیت محوری داستان می‌انجامد.

در سکانس‌های ابتدائی فیلم Green Book با زندگی تونی واللونگا از طبقۀ پرولتاریا مواجهیم که برای کسب درامد به کارهای متفاوتی روی می‌آورد و به نظر می‌رسد شخصیت محوری داستان است؛

(شخصیت محوری به مثابۀ شخصیتی است که روند معمول زندگی روزمره را به هم می‌زند و کشمکش به وجود می‌آورد. بدون او همه چیز در جای خودش قرار دارد و همه، زندگی بی‌ واسطه و روتین خود را خوب یا بد پذیرفته‌اند؛ شخصیت محوری با ورودش از ایدئولوژی حاکم بر فضا سر باز می‌زند و دست به انقلاب می‌زند. نفس مبارزه‌طلبی از خصوصیات لاینفک این شخصیت است.)

بیشتر بخوانید: فیلم جوکر: افسانه، خیال، واقعیت یا دنیایی وارونه!

هر دو شخصیت تونی و دکتر شرلی در فیلم Green Book دو شخصیت کاملاً متضاد هستند که در بادی امر سازش ناپذیر به نظر می‌رسند.

هر دو شخصیت تونی و دکتر شرلی در فیلم Green Book دو شخصیت کاملاً متضاد هستند که در بادی امر سازش ناپذیر به نظر می‌رسند.

اما در ادامه با دکتر شرلی نوازندۀ پیانو آشنا می‌شویم. شخصیتی که بعنوان شخصیت اصلی قلمداد می‌شود که قدرت سرمایه داری و رئیس است اما در زیر سایۀ تونی که یک کارگر است به حیات خود ادامه می‌دهد و دیگر شخصیت محوری ماجرا است.

شخصیتی که با ورودش به زندگی تونی، نظم طبیعی و روال روتین زندگی‌اش را بهم می‌ریزد و او را با حوادثی رو به رو می‌کند که هم منجر به شناخت خود و تغییر در شخصیتش می‌شود و هم به شناخت و تغییر در شخصیت تونی می‌انجامد. نوع نگاه فیلمساز به هر دو شخصیت که وجوهی از شخصیت محوری را با خود حمل می‌کنند با تضاد و دیالکتیک همراه است و ما را وارد یک پاساژ شخصیتی می‌کند.

شخصیت­هائی که هر دو قهرمان و در مواقعی ضدقهرمانند و اسطورۀ قهرمان منفرد در فیلم‌های این چنینی را درهم می‌شکنند و یک نوع ساختار شکنی در نوع شخصیت پردازی رخ می­دهد. از طرفی در فیلم Green Book دست سرنوشت تونی را در یک موقعیت پیچیده و حیاتی قرار می‌دهد که باز هم با مفهوم نژادپرستی گره می‌خورد؛ موقعیتی که تونی را بر سر یک دوراهی قرار می‌دهد: اتکای متعصبانه بر عقایدش یا پذیرش شغلی که می‌تواند با درامدش خانواده‌اش را تأمین کند.

دو وجه شخصیت تونی در بازه زمانی کوتاهی که از فیلم می‌گذرد به خوبی شکافته و ساخته و پرداخته می‌شود.

دو وجه شخصیت تونی در بازه زمانی کوتاهی که از فیلم می‌گذرد به خوبی شکافته و ساخته و پرداخته می‌شود.

تونی که همیشه خانواده دوستی مفرط خود را از ابتدا در شخصیت پردازیش نهادینه کرده است و مخاطب با آن خو گرفته است، با تکیه بر سرشت منطقی‌اش که برآمده از حفظ منفعت‌های خانواده است، پیشنهاد کار با دکتر شرلی سیاه پوست را با گذاشتن شروطی قبول می‌کند.

دو وجه شخصیت تونی در بازه زمانی کوتاهی که از فیلم می‌گذرد به خوبی شکافته و ساخته و پرداخته می‌شود. تونی نژادپرست که لیوان‌های مورد استفاده‌ی کارگران سیاه پوست را در سطل زباله می‌اندازد و تونی خانواده دوستی که برای بقای ارکان خانواده‌اش حاضر است تعصبات کورکورانه‌اش را کنار بگذارد.

انگیزه‌های رئالیستی و برآمده از موقعیتی واقع گرایانه هم انگیزه‌های درونی شخصیت را برای پذیرش موقعیت پیش رویش توجیه می‌کند و هم باعث انسجام روابط علت و معلولی پیرنگ می‌شود. فیلم Green Book بر پایۀ درون مایۀ دیالکتیکش، دو موضوع محوری را در پیرنگ فیلمنامه برجسته می‌کند: اجتماع ضدین و تفارق احباب. دو عنصری که بر پایۀ دو حس متضاد بشری نفرت و عشق پایه‌گذاری شده است و در بطن زنجیرۀ روابط علل و معلولی و سببیت فیلمنامه نفوذ می‌کند.

فیلمنامه‌نویس به خوبی توانسته است دو شخصیت کلیدی ماجرا را به واسطۀ مک گافین پول در شرایطی قرار دهد که مجبور باشند موقتاً دست از دشمنی با هم بردارند و حتا در سکانس‌هائی ناگزیر به کمک به یکدیگر شوند.

فیلمنامه‌نویس به خوبی توانسته است دو شخصیت کلیدی ماجرا را به واسطۀ مک گافین پول در شرایطی قرار دهد که مجبور باشند موقتاً دست از دشمنی با هم بردارند و حتا در سکانس‌هائی ناگزیر به کمک به یکدیگر شوند.

هر دو شخصیت تونی و دکتر شرلی، دو شخصیت کاملاً متضاد هستند که در بادی امر سازش ناپذیر به نظر می‌رسند. در اجتماع ضدین، رکن اساسی پرورش چنین شخصیت‌هائی، وجود ضدیت و نفرت تا حدی است که به نابودی یکی از دو طرف منجر شود یا در شرایطی منحصربفرد موقتاً ناچار به سازش دو طرف ماجرا شود.

فیلمنامه‌نویس به خوبی توانسته است دو شخصیت کلیدی ماجرا را به واسطۀ مک گافین پول در شرایطی قرار دهد که مجبور باشند موقتاً دست از دشمنی با هم بردارند و حتا در سکانس‌هائی ناگزیر به کمک به یکدیگر شوند.

نگاه کنید به سکانس‌هائی که شرلی در طول سفر گاه و بیگاه به دردسر می‌افتد و تونی به واسطۀ قراردادش با کمپانی موسیقی و شرلی ناچار می‌شود او را از مهلکه برهاند؛ کمک­هائی که در انتها تنها بواسطۀ رفاقت بی غل و غش تونی با شرلی و برعکس رفاقت شرلی با تونی در نوشتن نامه‌های عاشقانۀ کمیک به وقوع می‌پیوندد؛

در فیلم Green Book مک گافین پول و نبوغ در راستای انسجام ساختار فیلمنامه، تبدیل به عنصری دیالکتیک و متحول‌کننده می‌شود که از بر آن مفاهیم تنهائی، آپارتاید، مصرف‌گرائی، تضاد طبقاتی و نظام سرمایه‌داری پررنگ می‌شود.

در فیلم Green Book مک گافین پول و نبوغ در راستای انسجام ساختار فیلمنامه، تبدیل به عنصری دیالکتیک و متحول‌کننده می‌شود که از بر آن مفاهیم تنهائی، آپارتاید، مصرف‌گرائی، تضاد طبقاتی و نظام سرمایه‌داری پررنگ می‌شود.

موضوعی که به سازش و پایان داستان رهنمون می‌شود. از طرفی در تفارق احباب موتور محرک پیش برند‌ۀ ارتباط در میان کاراکترها برخلاف اجتماع ضدین، عشق است.

عشقی که به اندازه در میان دو کاراکتر تونی و دلوریس تصویرسازی می‌شود و قائده‌های تفارق احباب که دور کردن دو شخصیت اصلی که دارای کشش و عشق نسبت به هم هستند، نسبت طول مدت زمانی که این دو شخصیت از هم دور هستند که زمانی دو ماهه و متناسب است و نیروی قدرت جاذبۀ بین دو شخصیت که هم سنگ است، به خوبی در پرداخت شخصیت‌ها نشانه‌گذاری شده است.

در فیلم Green Book مک گافین پول و نبوغ در راستای انسجام ساختار فیلمنامه، تبدیل به عنصری دیالکتیک و متحول‌کننده می‌شود که از بر آن مفاهیم تنهائی، آپارتاید، مصرف‌گرائی، تضاد طبقاتی و نظام سرمایه‌داری پررنگ می‌شود.

پول که بازتاب دهندۀ سیستم سرمایه‌داری است می‌تواند از بر نبوغ دکتر شرلی برایش احترام و موفقیت کسب کند؛ در حالیکه هنر او تنها مستمسکی برای سرگرمی طبقۀ اعیان و سرمایه دار تهی از اندیشه است و بدون این هنر، او همان سیاه پوست نظام آپارتاید است که بی ارزش و فاقد هویت اصیل اجتماعی است.

شرلی باز هم به دلیل عامل کلیدی پول که از بر نبوغ و توانائی‌های فردیش می‌آید در میان سیاه پوستان همتایش که زندگی اجتماعیشان در طبقۀ کارگر و پرولتاریا تعریف می‌شود، یک بیگانه تلقی می‌شود؛

شرلی باز هم به دلیل عامل کلیدی پول که از بر نبوغ و توانائی‌های فردیش می‌آید در میان سیاه پوستان همتایش که زندگی اجتماعیشان در طبقۀ کارگر و پرولتاریا تعریف می‌شود، یک بیگانه تلقی می‌شود؛

شرلی باز هم به دلیل عامل کلیدی پول که از بر نبوغ و توانائی‌های فردیش می‌آید در میان سیاه پوستان همتایش که زندگی اجتماعیشان در طبقۀ کارگر و پرولتاریا تعریف می‌شود، یک بیگانه تلقی می‌شود؛ بیگانه‌ای متعلق به نظام کاپیتالیستی که با طبقۀ کارگر فرسنگ‌ها فاصله دارد و نزد آنها منفور است.

مفاهیمی که در بستر تنهائی فزایندۀ شرلی نفوذ می‌کنند و از او شخصیتی تراژیک می‌سازند. از طرفی در فیلم Green Book با شخصیت پردازی دکتر شرلی با سیاه پوستی بی عقده مواجهیم که وجوه انسانی بزرگ منشانه‌ای دارد. او هرگز در مقام یک رئیس بورژوا، رفتاری مزدورانه و متزورانه با تونی که از نظر طبقه‌ی اجتماعی لمپن و فرودست است ندارد و حتا او را در یادگیری آداب و رسوم یک زندگی متعلق به طبقه‌ی روشنفکر یاری می‌کند و با او طرح دوستی می‌ریزد.

در طول تاریخ مبارزات نژادپرستی سیاه پوستان، مالکوم ایکس از جمله مبارزانی بود که در نتیجه‌ی تلاش هایش برای جنبش آزادی خواهی سیاهان به شخصیتی مستقل و قهرمان تبدیل شد. دکتر شرلی نیز در فیلم Green Book با سلاحی متفاوت تر در این جنگ نژادپرستی به جلو می‌تازد و موسیقی و هنر را که در آن تبدیل به نخبه شده است،

به سلاحی برای مبارزه‌ی با نژادپرستی مبدل می‌کند. سلاحی که پیام آور صلح و آرامش است و زندگی را برای همتایان سیاه و مخاطبین آثارش فارق از تعصبات جنسیتی و سایر تمایزها، قابل تحمل و دلپذیر می‌کند. تضاد اساسی دیگر در دو شخصیت تونی و شرلی در نوع زیست و دیدگاه آنها به عشق و تشکیل خانواده در زندگی ارگانیک است.

مکاشفۀ دو شخصیت متضاد و محوری فیلم در همسران یکدیگر برای نزدیک شدن به هم که یکی از مایه‌های قدرتمند و نوستالژیک سینما (رفاقت مردانه) را نشانه می‌رود

مکاشفۀ دو شخصیت متضاد و محوری فیلم در همسران یکدیگر برای نزدیک شدن به هم که یکی از مایه‌های قدرتمند و نوستالژیک سینما (رفاقت مردانه) را نشانه می‌رود

طبق نظریۀ آینه‌ای لکان، تونی شخصیتی نرمال است که توانسته است مراحل پیش ادیپی، خیالی و نمادین را با موفقیت پشت سر بگذارد و در سیستم پدرسالار حل شود و برای خود جفت مؤنثی بیاید و تشکیل خانواده دهد. در مقابل دکتر شرلی هرگز نتوانسته است مراحل آینه‌ای لکانی را با موفقیت پشت سر بگذارد و در نظم نمادین حل شود؛

اگر هم توانسته است برای خود همسری بیابد و تشکیل خانواده دهد، بواسطۀ رسالت حرفه‌ایش همواره در آن ناموفق بوده است. در ادامه همین تضادها هستند که باعث می‌شوند تونی و شرلی در شخصیت یکدیگر به وجوه مشترکی دست یابند و به هم نزدیک شوند. بحث­­‌های تونی با شرلی هر وقت به قهقرا می­رود، شرلی که هرگز با دلوریس آشنا نبوده، ناخودآگاه تکیه کلامی از او را پیش می­کشد:

– تونی، چطوره کمی ساکت باشیم؟

یا شرلی وقتی می­خواهد همسر سابقش را توصیف کند، او را کسی شبیه تونی معرفی می‌کند. مکاشفۀ دو شخصیت متضاد و محوری فیلم در همسران یکدیگر برای نزدیک شدن به هم که یکی از مایه‌های قدرتمند و نوستالژیک سینما (رفاقت مردانه) را نشانه می‌رود، کلیشه‌های رایج در این نوع سینما را برای دست‌یابی به دوستی و سازش به حاشیه می‌راند و باب تازه‌ای را در این نوع شخصیت پردازی می‌گشاید.

از طرفی فیلم Green Book که یک اثر جاده‌ای کمیک است، توانسته است از بر موضوعات جدی و کنشمند فیلم، لحظات کمیک مفرحی بیافریند که به کمدی موقعیت نزدیک می‌شود.

نگاه کنید به صحنه‌ای که دکتر شرلی برای اولین بار دربارۀ جون (همسر سابقش) و رابطۀ تمام شده با برادرش صحبت می‌کند و درست در همان لحظه تونی تابلوی مرغ سوخاری کنتاکی را می‌بیند و دلش برای خوردن یک کنتاکی اصل ضعف می‌رود؛ موقعیتی جدی که در بستری کمیک به هجو کشیده می‌شود.

فیلم Green Book که یک اثر جاده‌ای کمیک است، توانسته است از بر موضوعات جدی و کنشمند فیلم، لحظات کمیک مفرحی بیافریند که به کمدی موقعیت نزدیک می‌شود.

فیلم Green Book که یک اثر جاده‌ای کمیک است، توانسته است از بر موضوعات جدی و کنشمند فیلم، لحظات کمیک مفرحی بیافریند که به کمدی موقعیت نزدیک می‌شود.

یا نگاه کنید به آخرین قرارداد کاری شرلی که به دلیل مجاز نبودن ورود سیاه پوستان به رستوران و غذا خوردن، از طرف شرلی و تونی لغو می‌شود و هر دو با فراق بال به رستوران سیاه‌پوستانی در همان نزدیکی می‌روند و شبی خاطره‌انگیز و کمیک را با پشت پا زدن به ایدئولوژی رایج تجربه می‌کنند.

برایند تأثیرات دو شخصیت محوری بر هم بخصوص در این صحنه با پیام قدرتمند درونی فیلم، آشکار می‌شود. نفس مبارزه طلبی و انقلابی تونی بر شخصیت محافظه کار شرلی فائق می‌آید و او برای اولین بار دست به مبارزه با نژادپرستی و آپاراتوس حاکم می‌زند.

موقعیتی که شخصیت رها، عامی و تا حدی لمپن تونی را که در لحظه زندگی می‌کند و بر پایۀ آموزه‌های پدرش عقیده دارد هر کاری را باید در زمان خودش به کامل‌ترین و بهترین شکل ممکن انجام داد و از آن لذت برد؛ بر شخصیت اتو کشیده، رسمی و نخبۀ شرلی که در چارچوب‌های خودساختۀ دست و پاگیرش اسیر است، رجحان می‌دهد و بار دیگر پیروزی پرولتاریا بر سرمایه‌داری را در فرم روائی فیلم نهادینه می‌کند.

نفس مبارزه طلبی و انقلابی تونی بر شخصیت محافظه کار شرلی فائق می‌آید و او برای اولین بار دست به مبارزه با نژادپرستی و آپاراتوس حاکم می‌زند.

نفس مبارزه طلبی و انقلابی تونی بر شخصیت محافظه کار شرلی فائق می‌آید و او برای اولین بار دست به مبارزه با نژادپرستی و آپاراتوس حاکم می‌زند.

در ادامه نقد فیلم Green Book را به قلم محمدتقی راسفیجانی خواهیم خواند

نقد فیلم Green Book

اسکار بی جان

فیلم Green Book به کارگردانی پیتر فارلی Peter Farrelly و نویسندگی وی به همراهی برایان کوری Brian Hayes Currie. فارلی فیلمی ساخته که در این وانفسای معنی‌زده سِر شده این روزهای سینمای جهان هیچ ایده‌ای برای بهبود مسئله‌ای که خود مطرح می‌کند ندارد و تنها ملتمسانه به مجسمه طلایی چشم دوخته است. در ادامه با تحلیل و نقد فیلم Green Book با نت نوشت همراه باشید.

پیتر فارلی که پیشتر دستاورد مهمی در زمینه کارگردانی و نویسندگی نداشته است، این بار با مشاوره‌ای درست سمت سوژه‌ای رفته که حالا می‌توان اعلام کرد که گل سرسبد پرداخت در سینمای هالیوود شده است. پرداختن به موضوع رنگین پوستان. موضوعی که حالا به سمت و سویی می‌رود که دیگر نه صدای فریاد بلکه به ناله‌ای تجملاتی بدل گشته که دردی دوا نمی‌کند و تنها بُغضی ریاکارانه است که خیسی رزیلانه‌اش در جایی دیگر پنهان شده است.

بیشتر بخوانید: فیلم Shoplifters ساخته‌ی هیروکازو کورئیدا؛ در گستره‌ی ناپاک این جهان، تو کجائی؟

در نفد فیلم Green Book باید گفت این اثر در آغاز بیننده را همراه فردی به نام تونی با بازی ویگو مورتنسن Viggo Mortensen می‌کند. فردی آمریکایی- ایتالیایی که عمر کاری‌اش را در کلوپ‌های شبانه به عنوان کار راه انداز گذرانده است. تونی فردی جوشی، قلدر و یک ماشین تمام نشدنی خوردن است. پس از تعطیل شدن کلوپی که تونی در آن کار می‌کرد،

وی مدتی برای تأمین مخارج زندگی‌اش از طریق دوستانش جویای کار می‌شود. از طریق دوستی به مصاحبه کاری می‌رود که قرار است برای سمت رانندگی یک دکتر باشد. دکتر شرلی با بازی “ماهرشالا علی” موزیسینی متبحر اما سیاه پوست است. در حقیقت وی به دنبال کسی می‌گردد که علاوه بر مسئولیت رانندگی، در تورِ مخاطره آمیز جنوب از وی نیز حمایت کند.

هنرنمایی Viggo Mortensen در فیلم Green Book ساخته پیتر فارلی

هنرنمایی Viggo Mortensen در فیلم Green Book ساخته پیتر فارلی

در حقیقت بحث فیلم از همین کُنش آغاز می‌شود. دهه ۱۹۶۰ آمریکا و مسائل نژاد پرستی که در جنوب رنگی شدید تری به خود می‌گیرد. مسئله‌ای که داستان فیلم را به یک سفر دو نفره بدل می‌کند. سفری که برای یکی حکم مبارزه و برای دیگری اجبار است ولی به سمت شناخت میل می‌کند.

کارگردان در فیلم Green Book بنیانش را بر تضاد می‌بندد و وقتی توانش از دست می‌رود به تناقض گویی می‌رسد. دکتر شرلی از ابتدای سفر در مقام فردی که با تمام سختی‌های نژادی که متحمل شده است خود را استوار نشان می‌دهد.

چندین مقام دکتری در رشته‌های مختلف و توانایی صحبت به چند زبان در کنار چیره دستی در نوازندگی که حتی او را تا اجرا در کاخ سفید کشانده است، در کنار استاندارهای ظاهری و کلامی که برای خود نگاه می‌دارد. همگی تلاش‌های دکتر شرلی برای بهبود و تغییر در وضع تبعیض زده جامعه مصرفی است. در طرفی دیگر تونی نماینده قشری است که زندگی شان یک خط تعریف بیشتر ندارد و آن گذراندن است. حال با هم راهی با یک سیاه پوست یا با خوردن ۲۶ هاد داگ!

همان‌طور که در فیلم اشاراتی به آن می‌شود Green Book عنوان کتاب راهنمایی است که در اواسط قرن بیستم در آمریکا توزیع می‌شد. کتابی که مکان‌هایی به تفکیک ایالت‌ها برای تعیین مکان‌های مجاز برای استراحت و غذا خوردن سیاه پوستان. همان قدر لطیف مانند اسمش و همان‌قدر ضد بشر مانند رسمش. کتاب اما موضوع بحث نیست. موضوع در ابتدا کاملا دستش برای مخاطب رو می‌شود. این که دو آدم سیاه و سفید پوست با منش و از طبقه متفاوت در دورانِ بحرانی آمریکا چه کُنش و واکنشی در کنار هم خواهند داشت.

بیشتر بخوانید: فیلم You Were Never Really Here ساخته‌ی لین رمزی؛ تو بال‌های پریدن منی…

شخصیت‌های اصلی که داستان فیلم Green Book از روابط آنها شکل گرفته را در این تصاویر ببینید!

شخصیت‌های اصلی که داستان فیلم Green Book از روابط آنها شکل گرفته را در این تصاویر ببینید!

Green Book یک تصنیفی است بیش از دو ساعت. دو ساعتی خوش لعاب که اندازه زمانش حرف برای گفتن ندارد و در بهترین حالت شروع به تکرار حرف‌های خودش با بیانات متفاوت می‌کند. مهم‌ترین ضربه به فیلم اما زمانی خورده می‌شود که موضوع نژاد پرستی برخلاف ادعای فیلم که سعیِ بر تأکید بر آن دارد، نه در همزاد پنداری با دکتر شرلی به عنوان نمادی برای مقاومت بلکه همراه شدن با تونی به عنوان فردی است که تحولش منطقی‌تر به نظر می‌آید و نا خود آگاه فیلم به داستان او بدل می‌شود و رنج تبعیض در اولویت اصلی قرار نمی‌گیرد.

در نقد فیلم Green Book باید اشاره داشت که دنیای سینما پر است از این سفر‌های دو نفره و متناقض که شخص اول و دوم باید بارِ فیلم را تا به انتها به دوش بکشند. و نکته‌ای که حائز اهمیت است شیمی بین دو بازیگر است. به عنوان مثال در سال‌های اخیر فیلمی مانند The Intouchables توانست به مراتب رابطه باور پذیر تری از این کُنش ارائه دهد.

دلیل اصلی این امر که Green Book در رابطه به پله‌ای صعود نمی‌کند که در یادها نقش ببندد، عدم پرداختن عمیق به پیشینه دو شخصیت است. چالشی که در شخصیت تونی به واسطه همراهی بیشتر کیفیت بهتری دارد اما در شخصیت دکتر شرلی، این شخصیت در حد تیپ باقی می‌ماند و پیچیدگی شخصیتی که سعی در معرفی آن است در حد چند دیالوگ متوقف می‌شود.

به عنوان مثال در سکانسی که ما قرار است با گرایش جنسی دکتر شرلی آشنا شویم، به شکل آشفته‌ای این سکانش شلخته است. نه مقدمه و نه متأخری دارد. نه درباره‌اش زمینه سازی می‌کند و نه حتی پس از ضربه موضوع را واکاوی می‌کند.

بیشتر بخوانید: نقد فیلم The Favourite تو هیچگاه پیش نرفتی، تو فرو رفتی!

این فیلم جایزه بهترین فیلم مراسم اسکار ۲۰۱۹ را به خانه برد.

این فیلم جایزه بهترین فیلم مراسم اسکار ۲۰۱۹ را به خانه برد.

مشکل دیگری که نباید در نقد فیلم Green Book از قلم بیفتد و این اثر را اسیر خود می‌کند روایت تخت آن است. پیچ و تاب‌هایی که میان تونی و دکتر شرلی اتفاق می‌افتد (مانند سکانس مفرح مرغ سوخاری) تا اندازه‌ای جذاب هستند اما آن قدر نقطه اوج فیلم کم رمق است که فرو پاشی استاندارد موسیقی دکتر شرلی و ایستادگی در برابر مدیریت سالن، به غایت بی معنی و تا حدی بی‌تأثیر است.

در نقد فیلم Green Book می‌توان به نکاتی اشاره کرد که فیلم را به نقطه بالایی سوق می‌دهد. از کارگردانی منطقی تا فیلم‌نامه روان که بدون لکنت تا پایان ادامه می‌یابد. همچنین بازی درخشان ویگو مورتنسن که بعد از فیلم The Road بار دیگر شاهد بازی درخشانی از وی هستیم. همچنین باید به بازی کنترل شده ماهرشالا علی Mahershala Ali اشاره کرد. نقش آفرینی که اسکار دوم را برای وی به ارمغان آورد در حالی چه چیز جدیدی ارائه نداد.

در نهایت در نقد فیلم Green Book باید اشاره داشت که این فیلم جایزه بهترین فیلم مراسم اسکار ۲۰۱۹ را به خانه برد. جایزه‌ای که برای محصول ارائه شده تحفه بزرگی است. تحفه‌ای که این رو‌ها تصیب هر سر راه مانده‌ای می‌شود. آن هم به راحتی!

هنرنمایی Mahershala Ali در فیلم Green Book ساخته پیتر فارلی

هنرنمایی Mahershala Ali در فیلم Green Book ساخته پیتر فارلی

نظر منتقدان درباره‌ی فیلم Green Book

رکس رید منتقد مجله‌ی آبزرور از ۱۰۰ امتیاز ۱۰۰ را به فیلم اختصاص داده و عقیده دارد:

این اثر درست همانند یک پارچه‌ی مرغوب هم نرم و هم گرم است. فیلم کتاب سبز دو قطب بزرگ دارد که هر دو ستاره‌ی داستان، با طنز و قلب خود آن را در اختیار گرفتند و بیش از پیش در داستان اوج می‌گیرند.

جیم اسلوتک منتقد اوریجینال سین از ۱۰۰ امتیاز ۹۱ را به فیلم اختصاص داده است:

شاید نتوان فیلم کتاب سبز را عمیق‌ترین اثر با مضمون نژاد پرستی به حساب آورد اما می‌توان آن را یک اثر خنده‌دار و دوست داشتنی با مضمون رابطه دوستانه دانست؛ رابطه‌ای که درون یک ماشین شکل می‌گیرد.

گری تامپسون منتقد مجله‌ی فیلادلفیا دیلی نیوز از ۱۰۰ امتیاز ۸۸ را به فیلم می‌دهد:

ویگو مورتنسن و ماهرشالا علی به گونه‌ای عمل کردند که باعث شدند این رابطه‌ی دوستی واقعا واقعی به نظر بیاید؛ البته آن‌ها از چند ابزار غیرمنتظره از جعبه‌ی مخصوص فارلی هم استفاده کردند. غریزه‌های کمدی او کمک بسیار زیادی به این فیلم کرده است.

پیتر تراویس از مجله‌ی رولینگ استون با دادن امتیاز ۸۰ از ۱۰۰ عقیده دارد:

فیلم Green Book یک اثر با مضمون کلاس طبقاتی و همچنین نژادهای متفاوت است و فارلی برای ساخت این اثر پیام‌رسان، تصمیم درستی گرفت و اصلا حاضر نشد که از چیزهایی که وجود ندارد، استفاده کند.

فیلم Green Book یک اثر با مضمون کلاس طبقاتی و همچنین نژادهای متفاوت است و فارلی برای ساخت این اثر پیام‌رسان، تصمیم درستی گرفت و اصلا حاضر نشد که از چیزهایی که وجود ندارد، استفاده کند.

فیلم Green Book یک اثر با مضمون کلاس طبقاتی و همچنین نژادهای متفاوت است و فارلی برای ساخت این اثر پیام‌رسان، تصمیم درستی گرفت و اصلا حاضر نشد که از چیزهایی که وجود ندارد، استفاده کند.

تاد مک کارتی منتقد هالیوود ریپورتر امتیاز ۷۰ از ۱۰۰ را به فیلم می‌دهد:

یک اثر متمایز و همچنین سرگرم کننده. ویگو مورتنسن و ماهرشالا علی به گونه‌ای عمل کردند که اولین فیلم سینمایی بلند و تک‌نفره‌ی پیتر فارلی تبدیل به یک اثر خوب و دوست داشتنی شود.

بنجامین لی منتقد مجله‌ی گاردین با دادن امتیاز ۶۰ عقیده دارد:

می‌توان گفت کاملا واضح است که می‌شد از درون چنین داستانی، یک اثر درام منحصربه‌فردتر ساخت اما اگر بخواهیم تنها در رابطه با همین اثر صحبت کنیم، هنوز هم نکات خوبی وجود دارند که بتوان آن‌ها را تحسین کرد.

ویلیام بیبیانی از آی جی ان از ۱۰۰ امتیاز ۵۹ را به فیلم می‌دهد و عقیده دارد:

فیلم Green Book آن عمقی را که دوست داشت و به دنبال آن بود، در خود ندارد و تنها روی یک سطح بدون عمق و جزئیات و کاملا سطحی تمرکز کرده است. ویگو مورتنسن و ماهرشالا علی عملکرد فوق‌العاده خوبی را در این اثر داشتند اما این فیلم پیام‌رسان، اشتباهاتی را در بیان پیام و همچنین رساندن آن به مخاطب انجام داده است.

و سرانجام جو مورگنسترن از وال استریت ژورنال امتیاز ۴۰ را به فیلم می‌دهد:

فیلم کتاب سبز قلب را گرم و بعد از آن، ذهن را بی‌حس و کرخت می‌کند. این فیلم یک درس بدون جزئیات و سطحی را در رابطه با نژاد پرستی درون خود داشت؛ یک موعظه در رابطه با قدرت همدلی و راهنمایی بینندگان، آن هم در قالب یک اثر کمدی و با حضور دو دوستی که شباهت زیادی با هم ندارند.

جوایز فیلم Green Book

کتاب سبز در نود و یکمین دوره‌ی جوایز اسکار موفق شد بعد از ۵ نامزدی پیاپی جوایز اصلی اسکار در سه رشته‌ی بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه‌ی اصلی (غیر اقتباسی) و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای ماهرشاعلی در نقش دکتر شرلی از آن خود کند. کتاب سبز همچنین جایزه‌ی گلدن گلوب بهترین فیلم کمدی‌ی اموزیکال را به دست آورد و از طرف انجمن تهیه کنندگان امریکا و هیئت ملی بازبینی جایزه‌ی بهترین فیلم را گرفت.

پی نوشت: بخش تحلیل این مطلب به قلم تارا استادآقا در ۳۰ شهریورماه ۱۳۹۸ در روزنامه ی شرق چاپ شده است.

منابع: کتاب مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمائی / نوشته‌ی سوزان هیوارد/ ترجمه‌ی فتاح محمدی

برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدترین‌های این هفته در نت‌نوشت

برو بالا