فیلم Manchester by the sea ساختهی کنت لونرگان؛ مثل پر کاه در هوای طوفانی
فیلم Manchester by the sea از ساختههای موفق و متأخر سینمای معاصر اروپاست که به حادثهای تراژیک و متأثر کننده میپردازد. مفهوم حادثهای آنی که بر اثر خطای تراژیک شخصیت اصلی یا loser فیلم رخ میدهد، شخصیتها را از عمق روزمرگی و نظم طبیعی زندگی و زیبائی هایش بیرون میکشد و آنها را بخصوص لی چندلر Casey Affleck، بازندهی مغموم ماجرا را به مردگان متحرکی مبدل میکند که گوئی نه تنها برای بازگشت به دنیای زندگان مجال و انگیزهای پیدا نمیکنند، بلکه راهی برای ورود به دنیای مردگان نیز نمییابند و در این بین در برزخی خودخواسته به عذاب و شکنجهای درونی مشغولند تا از این طریق به تطهیر و رستگاری روحی-روانی دست یابند و رها شوند. در ادامه با نقد و برررسی فیلم Manchester by the sea ساختهی Kenneth Lonergan با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Manchester by the sea
مثل پر کاه در هوای طوفانی
پیش از آغاز معرفی فیلم Manchester by the sea به مرور ادامه داستان میپردازیم که لی چندلر با گذشتهی ویران کنندهای که در پیش داشته، شخصیت را هر چه بیشتر به پوچی، بی ثبات بودن و فناپذیر بودن زندگی مادی سوق میدهد؛ در حالیکه خطای فاجعه بار و عذاب وجدان وصف ناپذیرش در بطن آن لحظه به لحظه در حال رشد و بزرگ تر شدن است.
لی برای خود آینده و نوعی زندگی هدفمند متصور نیست و تنها به اجبار و به خواستهی دیگران و برای زیستن هدفمند دیگری (پاتریک) است که مجبور به ادامه زندگی است. و این موضوع هویت و وجود اصلی لی را به مثابهی ابژهای ارزشمند چه برای خود و چه برای اجتماعی چون منچستر که تا پیش از این در آن زندگی میکرده، زیر سؤال میبرد و به درک نشدنی مداوم میانجامد.
به اعتقاد جرج برکلی، فیلسوف ایرلندی قرن هجدهم، (Ess est percipi) : بودن یعنی مورد ادراک قرار گرفتن است.
بیشتر بخوانید: فیلم نور زندگی من Light of My Life: عشق، رساترین نمود جهان واقع
آنچه فیلم Manchester by the sea را از نمونههای مشابهاش در فرم قصه پردازی و محتوائی مجزا میکند، پرداختی متفاوت در پیرنگ با استفاده از شیوهای از الگوی روایت است که همزمان دو حادثهی تراژیک را تو در تو و درهم روایت میکند و مخاطب را از حادثهای با بار تراژیک ضعیف تر به عمق فاجعهای میرساند که عامل اصلی ویران شدگی لی چندلر با بازی قوی و درونی کیسی افلک است.
به طور کلی پیرنگ در فیلمنامه میتواند سرنخها را طوری مرتب کند که برای ایجاد کنجکاوی و غافلگیری از انتقال اطلاعات طفره برود. یا میتواند اطلاعات را طوری عرضه کند که انتظاراتی مشخص در تماشاگر به وجود بیاورد یا تعلیق را افزایش دهد. روایت، از همین پروسهها تشکیل شده است؛ به عبارت دیگر روایت یعنی شیوهی توزیع اطلاعات داستانی به وسیلهی پیرنگ به منظور دستیابی به تأثیری خاص.
روایت، روندی است لحظه به لحظه که ما را در تبدیل پیرنگ به داستان هدایت میکند. عوامل بسیاری عملاً در روایت نقش دارند که مهم ترینشان برای بحث ما گستردگی و عمق اطلاعات داستانی است.
در فیلم Manchester by the sea با اکسپوزیسیونِ (آن بخش از پیرنگ که اهمیت وقایع داستان و خصوصیات شخصیتها را در آغاز فیلم به رخ میکشد) موفقی از جانب کنت لونرگان مواجهیم و در واقع با شبکهی گستردهای از معلولهائیکه تا گره افکنی ابتدائی در پیرنگ فیلمنامه (مرگ جو) ارائه میشود و از حضور علتها و دادن اطلاعاتی مبنی بر آنها طفره میرود.
لی چندلر شخصیتی عاصی با خشمی درونی و فرو خورده معرفی میشود که علیرغم شایستگیها و توانائیهای فردی به کاری پست مشغول است و این موضوع در همان سکانسهای ابتدائی توی ذوق میخورد؛ تمایل به برقراری ارتباطی متعادل با آدمها ندارد و خشم فروخورده و درون ناآرامش را با پناه بردن به الکل و درگیری فیزیکی با مردم تخلیه میکند.
این در حالی است که شخصیت پردازی لی به گونهای طراحی شده است که از همان سکانسهای ابتدائی بدون داشتن پیش زمینهای مرتبط، مخاطب شخصیت را طرد نمیکند و حتا در تلاش است برای ایجاد همذات پردازی با آن کنکاش کند و علتهائیبرای خود بیابد و این مرهون فیزیک و بازی درخشان و کنترل شدهی کیسی افلک است.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Happy as Lazzaro ساختهی آلیس رورواچر ؛ شوالیهی تاریکی
در بحث گستردگی اطلاعات در فیلم Manchester by the sea همان طور که اشاره شد، با روایتی محدود مشابه فیلمهای معمائی مواجهیم؛ چرا که این فیلمها با پنهان کردن برخی علتهای مهم توجه ما را جلب و تا انتها با خود همراه میکنند.
روایت فیلم نه فقط گستردگی اطلاعات داستانی را تعیین میکند، بلکه عمق این اطلاعات را نیز مشخص میکند. منظور این است که پیرنگ تا چه حد به عمق حالتهای روان شناختی شخصیت میپردازد. پیرنگ ممکن است فقط اطلاعاتش را به رفتار بیرونی شخصیتها –گفتار و اعمالشان- محدود کند.
در این صورت روایت نسبتاً عینی (objective) خواهد بود. شکل دیگر این است که فیلم دیدهها و شنیدههای شخصیتها را به نمایش بگذارد.
ممکن است چیزهائی را از نگاه یک ناظر (p.o.v) ببینیم یا صداها را با پرسپکتیوی مشابه آن چه شخصیت میشنود، بشنویم. این نوعی ذهنیت گرائی است که به آن ذهنیت گرائی ادراکی( percepectual subjective) میگوئیم. از این حد عمیق تر وقتی است که ما به داخل ذهن شخصیت راه پیدا میکنیم.
این امکان هست که صدای افکار شخصیت را بشنویم، یا تصاویر ذهنی، خاطرات، تخیلات، رؤیاها یا توهمات او را ببینیم. نام آن را میتوانیم ذهنیت گرائی روانی (mental subjective) بگذاریم. افزایش ذهنیت گرائی روانی در فیلم میتواند باعث افزایش حس همدلی ما با شخصیتها شود و انتظارهای مشخصی را دربارهی اعمال یا گفتار آیندهی شخصیت به وجود بیاورد.
فصل به یادآوردن خاطرات گذشته در هیروشیما عشق من آلن رنه و فصلهای رؤیا در ۸٫۵ فلینی اطلاعاتی را دربارهی اعمال گذشتهی شخصیت یا اعمال احتمالی آینده عرضه میکند که اگر به صورت عینی بیاید چندان واضح نخواهد بود.
فلاش بک حتی میتواند میان شخصیتهای مختلف مشترک باشد، مثل فلاش بک مشترک مادر و پسر در سانچوی مباشر میزوگوچی. پیرنگ میتواند دربارهی انگیزهی شخصیت کنجکاوی ایجاد کند و سپس با سطوحی از ذهنیت گرائی – مثلاً صدای راوی، یا فلاش بک ذهنی- دلیل آن رفتار را نشانه دهد. فلاش بکها مثالهای خوبی هستند برای اینکه قدرت پوشش دهندگی روایت عینی را متوجه شویم.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم The Ballad of Buster Scruggs اثر برادران کوئن ؛ رکوئیم
آنها معمولاً نوعی ذهنیت گرائی روانی تلقی میشوند چرا که این حوادث با به یاد آوردن گذشته همراه هستند. در فیلم Manchester by the sea این نوع ذهنیت گرائی و ارائهی عمق پردازش اطلاعاتی به واسطهی فلاش بکهائیکه از اساس سینمای مدرن است در فیلم و شخصیت لی متبادر میشود که آرام آرام ما را با خود به خلاءهای درونیش میبرد و باعث میشود با شناخت بیشتری که از او به دست میآوریم، همذات پنداری بیشتری با او داشته باشیم و حتا مشکل او را مال خود کنیم.
تردیدهای شخصیتی در سینمای مدرن، اغلب تردیدهای هر کدام از ما در زندگی روزمره است. در لحظههائیکه از موقعیت خود در دنیای امروز به هراس افتاده ایم. این موضوع لحظاتی از فیلم را در ذهنمان پررنگ میکند.
لحظهای که لی زیر بار فشار قبول مسئولیت اخلاقی قیم پاتریک شدن دچار تردید است و بارها بر سر آن با خود در جدال است. حتا زندگی اجباریاش در بوستون را نیز ترک میکند و برای نگهداری از پاتریک دوباره به منچستر باز میگردد اما باز هم نمیتواند با آن کنار بیاید.
به یاد بیاورید سکانس مواجهی لی و رندی با فرزندش را و بازی غافلگیر کنندهی میشل ویلیامز در مقابل کیسی افلک که گوئی با یک فضای اشباع شده از تولد فرزند و باروری مواجه شده و آن را بی مهابا پس میزند و سکانس مهم تصمیم گیری لی برای پاتریک که پشت میز شام رخ میدهد و لی از نتوانستنش برای ماندن در منچستر میگوید.
سکانس درخشانی که با فرو رفتگی فیزیکی لی در خود همراه است؛ شخصیتی که هر روز و هر لحظه زیر بار سنگین خطای ابدیش در حال خرد شدن و له شدن است و غمهای شگرف از دست رفته، مرگ فرزندان و برادرش را بر نمیتابد.
در فیلم Manchester by the sea پیرنگ فیلمنامه میتوانست به شکلی ساده تر و خطی روایت شود و شخصیتی روان پریش و تمام شده را به نمایش بگذارد که با زندگی وداع گفته و در ادامه با گره افکنی از ماجرا و خطای تراژیکش پایان پذیرد اما Kenneth Lonergan که از سبقهی نمایشنامه نویسی و فیلمنامه نویسی درخشانی برخوردار است، فاجعه را در دل خانوادهای سه نفره (جو، پاتریک و لی) روایت میکند و هر کدام را به موقع بسط میدهد و مسئله هاشان را آشکار میکند.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Ghost Dog: The Way of the Samurai اثر جیم جارموش
لی که بعد از ترومای ویران شدن زندگیاش به بوستون پناه آورده، با ترومای دوم مرگ برادر دوست داشتنیاش جو مواجه میشود و در ادامه با مسئولیت بزرگ اخلاقی قیم پاتریک شدن مواجه میشود.
شبکهی گستردهای از خرده پیرنگ هایی ناب و عمیق که هم به بزرگ تر و عمیق تر شدن شخصیت لی کمک میکند و هم این در ارتباط بودن شخصیتهای اصلی و گره خوردن داستانها و مسائلشان در هم ساختار فیلمنامه را مستحکم تر میکند.
نوع پردازش شوخیها و گره خوردن زندگی تراژیک و کمدی در هم که به کرات در فیلم دیده میشود، از پیشینهی تئاتری بودن لونرگان میآید همچنان که در آثار شکسپیر شاهدش هستیم و کماکان آغازگر سینمای مدرن است که به هجو شدگی میانجامد. به یاد بیاورید شوخیهای لی و پاتریک را در سکانسهای آغازین روی قایق یا دیالوگهای لی دربارهی رندی که اتفاقاً به یک معرفی کمیک از شخصیت رندی میانجامد:
– دارم سعی میکنم جزایر رو بهت آموزش بدم… اون جزیرهای هستش که اون یارو خرپوله خریده، تا هیچکسِ دیگهای جز خودش توش خونه نسازه! یعنی یارو اینقدر پولداره. جزیره بیکر. جزیره میزری (بدبختی). جزیره میزری همون جاییِ که من و زن عمو “رندی”ت اونجا باهم ازدواج کردیم….
بیشتر بخوانید: نقد فیلم آماتور Amateur ساختهی هال هارتلی
و جالب اینجاست که این دیالوگها و دیالوگهائی مشابه روی نماهای لانگ شات و دور با صداهائی که در پس زمینه و ناواضح شنیده میشوند اجرا میشود تا نوع روایت را به چیزی شبیه زندگی با ریتمی مترونومیک (ریتمی شبیه به زندگی واقعی) نزدیک کند.
این ترفند سینمائی کمیک در سکانس بعد از آتش سوزی وقتی رندی آسیب دیده روی برانکارد به آمبولانس منتقل میشود هم دیده میشود.
وقتی در اوج مصیبت و فاجعه برانکارد چندین بار گیر میکند و یک خطای عادی و روزمره که ممکن است در هر زمانی پیش بیاید، از عمق تراژدی و فاجعه یک لحظهی کمیک بیرون میکشد تا جدی نگرفتن زندگی را برجسته کند.
درست مثل ترفندهای شکسپیر که از بطن تراژدی، کمدی را بیرون میکشد یا آن قدر به عمق تراژدی نفوذ میکند که فاجعه از فرط مصیبت و تلخی به طنز و کمدی میانجامد و گروتسک میشود.
موضوع دیگری که در فیلم Manchester by the sea ، به کرات به چشم میخورد طرز برخورد و به کارگیری موسیقی در فیلم است. نوع موسیقی روائی متن با موسیقی باروک و بخصوص قطعهی آداجیو در سل مینور اثر توماسو آلبینونی است که روی سکانس کلیدی آتش سوزی مینشیند.
موسیقی باروک و بخصوص این قطعه ، موسیقی پویا و دارای حرکتی است که اغلب از یک سکانس ملودیک سرچشمه میگیرد و بی وقفه گسترش مییابد و جنبههای مختلفش آشکار میشود در حالیکه یک احساس درونی ممتد را از آغاز تا پایان منتقل میکند.
همین طور ملهم از سبک معماری باروک به شکل طاقهائیبا ستونهای جانبی، پیچ و خمهائیدر قالب کتیبههای تزئین کاری شده و کنگره دار، یک موسیقی پر از ریزه کاری و تزئینی را میآفریند که اغلب به شکل سونات و کنسرتو (نوعی موسیقی مذهبی) که با آواها و سازهای اصلی ارگ کلیسائی و ویولون همراه است، به یک اتمسفر درونی در خدمت حالات درونی شخصیت لی و فیلم به مثابهی فرمی از عزاداری میانجامد. همچنانکه به آرامی و وضوح آتش سوزی و خطای تراژیک لی را لایه برداری و باز میکند.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Nocturnal Animals حیوانات شبگرد اثر تام فورد
خصوصیت اصلی موسیقی باروک که حرکت است در سراسر فیلم در جریان است. با اینکه لی شخصیتی آسیب دیده است اما رکود درونیش به مثابهی عاملی بیرونی بروز نمیکند و کاملاً برعکس میشود.
ما همواره او را در حرکت، سوار بر ماشین یا در حال قدم زدن به همراه پاتریک که گهگاه به سرگردانی و اضطرابی روانی بدل میشود، میبینیم. تقابل موسیقی راک و باروک در فیلم با پیروزی موسیقی باروک پایان مییابد و موسیقی راک را به حاشیه میبرد.
وقتی لی در جواب سؤال پاتریک که نظرش دربارهی موسیقی راک چیست جواب میدهد: به نظر من همه شون شبیه هم هستن. و گروه راک ضعیفی که پاتریک رهبریش میکند، حضور لونرگان فیلمساز را به عنوان رویکردی مؤلف مطرح میکند که دربارهی نوع گزینش موسیقی و ارزش گذاری آن اظهار نظر میکند.
این دخالت و حضور مؤلف از مرزهای دیالوگ پردازی میگذرد و به درون جهان واقعی فیلم نفوذ میکند. به یاد بیاورید سکانس بگو مگوی لی و پاتریک را بعد از خواندن وصیت نامهی جو و لی که پریشان و عصبانی پاتریک را تهدید به کتک زدن میکند و عابری همچنان که بی خیال میگذرد، نحوهی تربیتی لی را زیر سؤال میبرد.
صحنهای کمیک که با حضور خود لونرگان در نقش عابر، کمیک تر و هجوتر میشود و یکی دیگر از مؤلفههای سینمای پست مدرن را رقم میزند. مکان از جمله موضوعاتی است که در در نقد فیلم Manchester by the sea به خوبی در جهت شخصیت پردازی مؤثر شخصیت لی پرداخت شده است و ماهیتی برسونی دارد که مفهوم زندان را متبادر میکند.
قبل از پرداختن به مکان شاید بهتر باشد وضعیت درونی و بیرونی شخصیتهای برسونی را در مواجهه با موقعیت هاشان مطالعه کنیم که بی شباهت به شخصیتهای لونرگانی نیستند. شخصیتهائیکه نمیتوانند ابهام درونشان را دریابند و ادراکی روشن از آنچه احاطه شان کرده است ندارند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Stalker ساخته آندری تارکوفسکی؛ وهم زمان
این موقعیتهای گنگ آنها را هر چه بیشتر متوجه درونشان میکند و از این پس مجموعهای از کشاکشهای ذهنی داستایوسکی گونه آغاز میشود و پرسشهائیبسیار شکل میگیرد که الزاماً برای همهی آنها پاسخی وجود ندارد. تنها نشانههای معماری که این وضعیت را نشان میدهد، دیوارهها و سطوحی زمخت و سنگین است که منتقل کنندهی حس اسارت و دربند بودن است.
برهنگی دیوارهها همهی نگاه را متوجه شخصیتهائیمیکند که در مقابل آن رستگاری را در رنج جستجو میکنند. در در نقد فیلم Manchester by the sea نیز این نشانههای زمخت و سنگین در حصارهای فلزی مشبک و سطلهای زبالهی بزرگ متبادر میشود و برهنگی دیوارهها در جادههای برفی با پرسپکتیوی گشوده آشکار میشود که خلاء و سرمای دنیای بدون عشق را پررنگ میکند؛
و همهی این عناصر با استفاده از چشم اندازهای تنگ و محدود و مرده تصویر میشود. کاتهای فیلم نیز گوئی نه در اتاق تدوین بلکه با چاقوئی برنده در کوچه و خیابان و آپارتمانهای محقری که لوکیشن اصلی فیلم است انجام شده اند.
نگاه کنید به تدوین درست و تأثیرگذار کنت لونرگان در سکانس آتش سوزی خانهی لی و بازجوئی پلیس و خودکشی لی که بلافاصله گره میخورد با مرغان دریائی مضطربی که در آسمان ابری اسکله بر فراز دریای طوفانی مشغول پروازند.
مرغان دریائی در سکانسی مفهومی اشاره به لی چندلر دارند که در لحظات بحرانی زندگیش مثل پر کاهی در هوای طوفانی معلق مانده است و سراسیمه به اطراف پرتاب میشود و بین ماندن و نماندن در تقلاست.
در ادامه به محل زندگی لی میرسیم که در زیرزمین ساختمانی واقع شده که سرایدارش است با یک پنجرهی کوچک که فضائی مشابه زندان است یعنی فضا به مثابهی زندانی که جسم و روح را اسیر کرده و برای رهائی روح جسم معمولاً قربانی میشود. اگر بپذیریم که این زندانی بزرگ است، آن گاه هیچ چیز مهم تر از پیدا کردن راه گریز نیست.
برسون میگوید وقتی کسی در زندان است، مهم ترین چیز برایش در است. هر تغییری در سرنوشت با گشوده شدن آن آشکار میشود و تقدیر با کوبیدن بر آن است که اعلام وجود میکند. فیلمهای روبر برسون شرح موشکافانهی جستجوی این در و گشودن آن است در حالی که تصویر کردن فراسوی در به خود تماشاگر واگذار میشود و فیلمهای برسون سر همین مرحله به پایان میرسند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم A Star Is Born کاری از بردلی کوپر ؛ شیمی بالای عشق
در فیلم Manchester by the sea نیز، دری که میتواند لی را از زندانی که اسیرش شده رها کند، مرگ جو و سپردن پسرش پتی به لی است. در پایان نیز میبینیم با حضور و وجود پاتریک، لی کمی بیشتر به زندگی امیدوار میشود، تغییر شغل میدهد و در جستجوی خانهای است که یک اتاق اضافه داشته باشد تا پاتریک بتواند به دیدنش بیاید و یا برای آیندهاش برنامه ریزی کند.
در انتها در بحث بازیگری و پرداخت فرمیک شخصیتها با تطابق شگفت انگیز بازیگران با نقش هایشان مواجهیم. نقشهائیکه به بخشی از وجود بازیگران تبدیل میشوند و بیش از آنچه معمولاً انتظار داریم در شکل دادن به شخصیت روی پرده مؤثرند. همچنان که حفرههای خالی شخصیتها با ایدههای روانکاوانه و توسل به زندگی گذشته شان پر میشود، این خود بازیگران نیز هستند که واکنشها و انگیزههای شخصی شان داستان را باورپذیر از آب در میآورد و به آن عمق میبخشد.
همچنان که کماکان میتوانیم امتداد بازی کیسی افلک در Manchester by the sea را در فیلم تحسین شدهی دیگری از وی A ghost story ببینیم و سکوت ها، نگاههای خالی و مرده و شخصیتی درونگرا را در شخصیت (C) داستان یک روح دنبال کنیم.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Annihilation نابودی ساختهی الکس گارلند
منابع: کتاب مفاهیم نقد فیلم/ نوشتهی مجید اسلامی/ نشر نی
مقالهی مهم ترین چیز در است/ نوشتهی احسان خوشبخت/ ماهنامهی فیلم/ سال بیست و پنجم/ شمارهی ۳۶۷
مقالهی موسیقی باروک/ نوشتهی مایکل سارتوریوس/ ترجمهی ناتالی چوبینه