میخائیل بولگاکف: مروری بر آثار نویسنده و نمایشنامه نویس
اقتباس همواره از روشهای مورد علاقهی میخائیل بولگاکف Mikhail Bulgakov در دوره فعالیت ادبیاش بوده است. از ۱۹ نمایشنامهی میخائیل بولگاکف که شامل؛ جنگ و صلح، دن کیشوت و نفوس مرده، اقتباس از داستانهای سه نویسندهی صاحب نام یعنی تولستوی، سروانتس و گوگول است. مولیر، پتر کبیر، روزهای واپسین و باتوم نیز چهار نمایشنامهای است که بر اساس چهار شخصیت برجسته یعنی مولیر، کمدین فرانسوی؛ پتر کبیر، تزار روسیه؛ الکساندر پوشکین، شاعر روس و یوزف استالین رهبر شوروی نوشته است.
میخائیل بولگاکف
احترام و اقتباس به معنای کلاسیک واقعی
فیلمنامهای نیز بر اساس نمایشنامهی بازرس گوگول نوشته است. با این حجم کار اقتباسی، بولگاکف به مهارتی در اقتباس ادبی و دراماتیزه کردن آثار داستانی و رویدادهای تاریخی دست یافت.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] دل سگ نوشتهی میخاییل بولگاکف
میخائیل بولگاکف در هر یک از این آثار اقتباسی، برخوردی خلاقانه با اثر اصلی میکند. شهرت و عظمت نویسنده یا شخصیت تاریخی باعث میشود که فقط به نمایشی کردن اثر بسنده کند.
اقتباسی که او از جنگ و صلح کرده است در مقایسه با اقتباس از دن کیشوت وفادارانه و محتاطانه است؛ با این حال در جای جای جنگ و صلح، امضای میخائیل بولگاکف وجود دارد.
او در این اثرش شخصیت خواننده را به نمایشنامهی خود اضافه میکند تا در مواردی که لازم است از نقلها و توصیفهای تولستوی نیز بهره بگیرد و مانند تولستوی میکوشد به بیان تلاطم روحی و اضطراب قهرمانها و دیالکتیک پیچیدهی افکار و احساساتشان بپردازد.
میخائیل بولگاکف همچنین نمایش خود را با تکانهای روحی قهرمان هایش و بیان انگیزههای پیچیدهی رفتار آنها آغاز میکند.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] مرشد و مارگاریتا نوشتهی میخائیل بولگاکف
شاید یکی از آثار شگفت انگیز ادبیات جهان، اثر مرشد و مارگاریتا به حساب آید. در زمانی که ادبیات فرمایشی عرصه را بر چهرههای ادبی روسیه تنگ کرده بود، میخائیل بولگاکف دوازده سال آخر عمر خود را صرف نوشتن رمانی کرد که به زعم بسیاری از منتقدین در زمرهی درخشان ترین آثار ادبی تاریخ روسیه به شمار میرود.
در فضای ادبی خفقان دورهی استالین بالاخره در سال ۱۹۶۵و بعد از حدود ۲۵ سال، زمامداران شوروی پس از حذف بیست و پنج صفحه از متن کتاب آن را در تیراژ محدودی چاپ کردند و کتاب با استقبال کم نظیر مردم مواجه شد.
میخائیل بولگاکف دین فراوانی به گوته دارد و بسیاری از درونمایهها و حتی برخی شخصیتهای داستانی خود را از فاوست وام گرفته و با خلاقیتی شگفت انگیز این شخصیتها و درونمایهها را حیاتی نو و استقلال بخشیده است.
ظرافت و خلاقیت مرشد و مارگاریتا در این نکته نیز نهفته است که در عین بحث دربارهی مسائل فلسفی و نقد معضلات اجتماعی، رمان تا حدی زندگینامهی خود نویسنده است.
بسیاری از جزییات داستان از زندگی خصوصی میخائیل بولگاکف برگرفته شده و درک همین شباهتها خواننده را به سطح سوم ارزیابی این رمان نزدیک میکند.
او در مارس ۱۹۴۰ درگذشت و از خود رمانی به جای گذاشت که ساختی به غایت بدیع دارد و نوشتن آن را مهم ترین کار زندگی خود میدانست. با این حال پس از مرگ وی کسی جز همسر و چند دوست نزدیکش از این اثر مطلع نبودند.