میرا نوشتهی کریستوفر فرانک؛ بدون گذشته، بدون آینده
رمان میرا Mortelle نوشتهی کریستوفر فرانک Christopher Frank فیلمساز، فیلمنامه نویس و نویسندهی فرانسوی است. او که متولد ۵ دسامبر۱۹۴۲ در انگلستان بود در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۹۳ در پاریس درگذشت. “میرا” و راوی رمان میرا از “بوئینر” و “دئیر” زاده شدهاند و همگی این چهار نفر در مربع ۸۳۷-۳۳۳-۴ زندگی میکنند. در ادامه با تحلیل رمان میرا با نت نوشت همراه باشید.
به روایت راوی، آنها در خانهای با دیوارهای شفاف زندگی میکنند. به این ترتیب تنهایی مغلوب میشود، زیرا چنان که همه میدانند بدی در تنهایی خفته است. مربعها را چراغهایی روشن میکنند زیرا چنان که همه میدانند بدی در تاریکی خفته است.
رمان میرا نوشتهی کریستوفر فرانک
“بدون گذشته، بدون آینده”
شروع رمان میرا با شرح محل زندگی راوی آغاز میشود و ما از همان آغاز درمییابیم که با داستانی نامتعارف و تکان دهنده سروکار داریم. دشتی که قیرهای چسبناک آن را پوشانده اند. و هیچ کس نمیتواند از آن فراتر رود. نثر رمان ساده است.
اما با کلماتی ساده فضایی هولناک برای ما به تصویر کشیده میشود دنیایی که در آن اول شخص مفرد، فردیت وجود ندارد و وزارتهای گوناگون آن را اداره میکنند. وزارت روابط وظیفهی کنترل روابط را دارد، وزارت انضباط وظیفهی برقراری یک انضباط سفت و سخت و کمیتهی انسان که بر تمامی افکار و اعمال نظارت میکنند. و قوانین همشهری گری را اجرا میکنند.
بیشتر بخوانید: رمان فرانی و زویی نوشتهی جروم دیوید سالینجر؛ ما دو تا هیولاییم. هر دو تامون
رمان میرا را میتوان به گونهای “ادبیات آخرالزمانی” به حساب آورد. دولتی “آرمانشهری” را ایجاد کردهاند و برای زندگی امن فردیت انسان را ضبط میکنند و به آنها با عملهای جراحی، صورتی راضی با لبخندی برای همگان پیوند میزند.
غم و غصه، تفکر، خاطره، گذشته وجود ندارد و همه وظیفه دارند که موجبات آسایش و آرامش و خندیدن دیگران را فراهم کنند. به همه بدون هیچ انتخابی عشق بورزند. “آرمانشهری” که جایی میشود که دیگر هیچ امیدی به نوع بشر و بهبود اوضاع دنیا نیست. آیندهای وجود ندارد. و راه فراری نیست.
” چون آیندهای ندارند، از گذشته حرف میزنند. وقتی خیلی دویده باشیم و نفسمان بند آمده باشد، برمیگردیم و راهی را که دویدهایم اندازه میگیریم.”
بیشتر بخوانید: رمان فِرمین موش کتابخوان ، ماجراهای یک شهرنشین غربتی
رمان میرا Mortelle سه فصل دارد. و هر فصل با بخشهای کوتاهی که از هم جدا میشوند تشکیل شده است. “کریستوفر فرانک” با تصویر کشیدن فضای اطراف و استفاده از رنگها درونیات، آدمها را به ما نشان میدهد. ریتمِ اتفاقها سریع است.
اما گاهی فضا بیش از اندازه آزاردهنده میشود و از مایههای فلسفی و روانشناختی خود جدا و به دام نمایش شکنجههای بسیاری میافتد. تصویر کردن شکنجههایی که نه در پیشبرد داستان نقش دارند و نه در فضاپردازی و القای حس به خواننده.
رمان میرا کریستوفر فرانک را از منظرهای گوناگون میتوان بررسی کرد. در ساحتهای سیاسی، فلسفی، روانشناختی میتوان این رمان را از نو خواند. این رمان با درونمایهی عمیق در زیر ماجراهای سادهی یک شهر قابلیتهای تاویل بسیاری را دارد.
بیشتر بخوانید: رمان هویت کاری از میلان کوندرا
درونمایهی رمان میرا مسالهی هویت و فردیت انسان معاصر و ماجراهایش مبارزه در جهت حفظ و بدست آوردن آن است.
” برایم مشکل است که از بیماریم حرف بزنم. به طور غیر مستقیم ظاهر میشود، بدون درد و بدون نشانهیی واضح آن را در خودم احساس میکنم، حس میکنم که عمیقا در من جا گرفته است. مثلاً، اغلب اول شخص مفرد را در حرف زدنم بسیار زیاد به کار میبرم.
جملاتم را این طور شروع میکنم: «من معتقدم که…» یا «من تصور میکنم…» در صورتی که یک مردِ سالم میگوید: «اعتقاد بر این است که…» یا «معمولاً تصور میشود که…». “