رویای مادرم نوشتهی آلیس مونرو ترجمه ترانه علیدوستی؛ روایتی از بطن تا متن
رویای مادرم نام یکی از آثار خواندنی آلیس مونرو Alice Munro نویسنده کانادایی متولد ۱۹۳۱ است. وی در سال ۲۰۱۳ موفق به دریافت جایزهی ادبی نوبل شد. آکادمی سوئد، مونرو را «استاد داستان کوتاه معاصر» خواند. اولین داستان وی به نام ” ابعاد یک سایه” در سال ۱۹۵۰ منتشر شد. در ادامه با تحلیل رمان رویای مادرم اثر آلیس مونرو ترجمه ترانه علیدوستی با نت نوشت همراه باشید.
رویای مادرم اثر آلیس مونرو ترجمه ترانه علیدوستی
آلیس مونرو در سال ۱۹۶۳ کتابخانهای به نام “مونرو” را افتتاح کرد که تا امروز هم این کتابخانه فعال است و “آلیس مونر” در آن فعالیت دارد. “مونرو” نویسندهی داستان کوتاه است. آثار وی عبارتند از: رویای مادرم، فرار، زندگی، خوشبختی در راه است، دورنمای کاسل راک، دستمایه و میخواستم چیزی بهت بگم.
رویای مادرم مجموعهای از داستانهای کوتاه با عناوین رویای مادرم ، صورت، کوئینی، تیر و ستون و نفرت، دوستی، خواستگاری، عشق و ازدواج است. داستانهای این مجموعه همانند دیگر آثار “آلیس مونرو” حول مسائل انسانی و روابط آنها در زندگی روزمره میگذرد.
“مونرو” همواره در داستان هایش زن هایی با شخصیتهای پیچیده وجود دارند. وی تاکید خاصی بر روابط خانوادگی دارد و این تاکید در تمام مجموعه داستانهای وی به خصوص کارهای قدیمی تر وی مشهود است.
در تحلیل رمان رویای مادرم باید گفت شخصیتهای پیچیدهی “آلیس مونرو” در مجموعهی رویای مادرم به هیچ وجه مرتکب کارهای ویژه و عجیب و غربی نمیشوند. آنها در عین پیچیدگی دیالوگ هایی ساده و روان را در داستان ادا میکنند و اغلب در حال گذران یک زندگی روزمره هستند. آثاری که اغلب به سبب بی پیرایگی و زبان ساده با آثار بزرگانی چون “آنتوان چخوف” مقایسه میشود.
به نظر میرسد که آلیس مونرو به شدت تحت تاثیر عنصر “نوستالژی” باشد زیرا ما در داستانهای رویای مادرم با خاطره گوییهای شخصیتها و رجعت به گذشته مواجه میشویم. شاید به همین دلیل است که داستانهای “رویای مادرم” دارای ریتمی کند است.
شخصیتهای داستانها اغلب انسان هایی درونگرا هستند که همین مسئله به کند شدن بیشتر ریتم داستان انجامیده است. اما نکتهی جالب اینجاست که با وجود ریتم کندِ داستانهای مجموعه، احتمال خسته شدن مخاطب از فضای کتاب کم است.
بیشتر بخوانید: رمان ارواح اثر پل استر
شخصیتها علی رغم تمام حواشی زندگی خود و حتی شلوغیهای روزمره، یک نوع تنهایی عمیق را تجربه میکنند که در مورد این تنهایی شاید هیچ وقت صحبتی هم به میان نیاید. شخصیتهای خلق شده توسط آلیس مونرو به ویژه در مجموعهی “رویای مادرم” به سبب جزئی نگری وافر وی بسیار قابل درک هستند.
“دنی ال مناکر” ویراستار آثار آلیس مونرو در نیویورکر درباره آثار او مینویسد: “خواندنِ داستانِ نویسنده ای مثل آلیس مونرو یعنی درک شدن؛ و درک شدن، یعنی اجتماعی شدن“.
شخصیتهای فاعل در مجموعهی رویای مادرم اغلب “زن” هستند و نویسنده نیز عمیقا به زندگی آنها پرداخته است. اما این پرداختن، پرداختی صرفا فمینیستی نیست و بیشتر به نظر میآید که “آلیس مونرو” به سبب زن بودن خودش و اطلاعی که از درون و روحیات زنان دارد، بیشتر به زنان نیز میپردازد.
البته گفتنی است که مونرو در شخصیتپردازی مردان با همان دقتی عمل میکند که در مورد زنان. مردان مونرو نیز مانند زنهای داستانهایش به شدت ملموس و دست یافتنی هستند.
بیشتر بخوانید: رمان زندگی در پیش رو اثر رومن گاری
داستان رمان رویای مادرم از زبان یک نوزاد که در شکم مادر است آغاز میشود و تا بزرگسالی وی ادامه پیدا میکند. روایت این داستان نیز مانند خیلی از داستانهای او غیر خطی است.
زمان در داستان “رویای مادرم” مدام تغییر میکند. شخصیت اصلی هنگامی که در شکم مادر قرار دارد از زبان مادر خود راوی احساسات و افکار او است، انگار به نوعی شاهد اتفاقات بیرون نیز هست.
رابطهی این نوزاد با مادرش شاید از این نظر قابل تامل و جالب است که، به هیچ وجه رابطهی خوبی نیست و علاقهی زیادی بین کودک و مادر دیده نمیشود و شاید پرداختن به این بی علاقه گی پیچیده بسیار سخت تر از پرداختن به عشق میان مادر و فرزند باشد.
مجموعهی رویای مادرم با ترجمهی “ترانه علیدوستی” توسط نشر مرکز منتشر شده است.