رمان نادیا اثر جاودانهی آندره برتون؛ رهبر جنبش سورئالیسم

نادیا با اسم کامل لئونا-کامیل-گیسلن- دلکور، زنی زیبا با چشمانی مسحورکننده و شخصیتی سوررئالیستی که در فقر روزگار میگذراند با توهمات بینائی-بویائی و جنون آمیز؛ روزی از روزها در ۶ اکتبر ۱۹۲۴ در خیابان «لافایت» پاریس، بر آندره برتون ظهور میکند. در ادامه با معرفی و تحلیل رمان نادیا Nadja نوشتهی André Breton با نت نوشت همراه باشید.
رمان نادیا نوشتهی André Breton
نادیا در این زمان ۲۴ ساله است و برتون ۳۰ ساله. برتون متأهل و نادیا یک دختر ۳ ساله دارد که او را با خود نیاورده است. آشنائی نادیا و برتون ۴ ماه به طول میانجامد و به شیفتگی برتون عمق میبخشد تا این شیفتگی تبدیل به هراسی مقدس میشود و برتون تصمیم به جدائی میگیرد.

توهمات بینائی-بویائی نادیا چند ماه بعد اوج میگیرد و در پی اتفاقی در هتل محل اقامتش به بیمارستان پری ووکلوز در حومهی جنوبی پاریس منتقل میشود و چهارده ماه در آنجا بستری و تحت مداوا قرار میگیرد. در ماه مه ۱۹۲۸(یعنی زمانی که رمان نادیا منتشر میشود) به تیمارستانی در شهر لیل منتقل میشود و بر اثر بیماری تیفوئید در میگذرد. نادیا اتفاق حاضر (نوشتن رمان نادیا) را از قبل برای برتون پیشگوئی کرده بود.
“متشکرم، آندره. همه چیز به دستم رسید… نمیخواهم وقتت را بگیرم. آخر برای چیزهای بهتر لازمش داری – تو هر چه کنی زیبا خواهد بود- آرزو میکنم هیچ چیز مانعت نشود- کم نیستند آنهائی که مأموریت دارند شعله را خاموش کنند – فکر، چیزی است که هر روز از نو متولد میشود – چرا آدم به چیزهای ناممکن اصرار ورزد…”
آخرین نامهی نادیا به برتون
رمان نادیا نوشتهی آندره برتون، اولین اثر سوررئالیستی در حوزه ی ادبیات سوررئالیستی است که شامل سه بخش است. یک نوشتهی اتوبیوگرافی با ساختاری ضد رمان که قصد دارد آرمانها و اصول سبک سوررئالیسم، با هاله هائی از ابهام و شگفتی که بازگو کنندهی شخصیت غیر طبیعی و سوررئالیستی نادیا است را به چالش کشیده و معرفی کند.
بیشتر بخوانید: رمان خرمگس اثر اتل لیلیان وینیچ ، همهی امواج و خیزابهای تو از روی من گذشته است

بخش اول رمان نادیا ، شامل پرسه زنیهای برتون در شهر و افکار و ذهنیات سرگردانش است که تلاش میکند آنها را متمرکز کند و برای ورود به بخش دوم رمان که بخش اصلی کتاب است؛ آماده کند. در این بخش شاهد اتفاقاتی روزمره و وقایع نگاری هائی هستیم که بعضاً با منطق سوررئالیستی هماهنگ و قابل بررسی است.
از مهم ترین آنها اشاره به مؤلفهی تصادف عینی است که از ارکان مسلم سبک سوررئالیسم است. کلمات هیزم – زغال که در صفحات آخر میدانهای مغناطیسی (کتابی که سوپو و برتون با هم نوشتند، داستان رؤیاها و بیداری هذیان ها) میآیند، از نمونههای تصادف عینی در رمان نادیا است.
«یکشنبه روزی موجب شدند تا در تمام آن مدت که با سوپو گردش میکردم، با توانائی عجیبی دکان هائی را ندیده کشف کنم که بر نماهاشان این دو کلمه نوشته شده بود. هیزم- زغال»
بیشتر بخوانید: رمان لولیتا اثر ناباکوف ، عشق یا هوس مساله این است

برتون به شکلی عجیب میتوانسته بگوید این دکانها کجا و در چه سمتی قرار دارند و همیشه هم درست از آب در میآمده… برتون در رمان نادیا مینویسد:
«تصویر وهم آلودی که این را به من میگفت، مال آن دو کلمه نبود، بلکه مال یکی از مقطعهای گرد هیزمها بود، که به طرز سادهای در دستههای چند تائی بر نمای دکان نقش شده اند.»
ظاهر شدن آن هیزمها جلو چشم برتون در واقع یکی از هذیان هائی بود که او بر اثر جلسات هیپنوتیزمی که مدتی برگزار میکرد، گرفتارش شد. برتون مدتی بعنوان پزشک، تحصیلاتش را در این زمینه ادامه داد و در بیمارستانهای ارتش شهر نانتِ فرانسه در جنگ جهانی دوم مشغول به کار شد و در سفری با فروید دیدار کرد.
در همان جا بود که پایههای اصلی مکتب سوررئالیسم بر پایهی ضمیر ناخودآگاه، رؤیا و جنون و دیوانگی بنا شد و ادامه پیدا کرد.
دربارهی برتون روایتی است که وی شبی در سال ۱۹۱۹ از شنیدن جملهای که به ذهنش خطور کرد، تکان خورد. تصویر محو شد ولی جمله در یادش ماند. «پنجره مردی را دو تکه کرده است.»
بیشتر بخوانید: رمان همنام نوشتهی جومپا لاهیری، انتظار ابدی و تحمل باری همیشگی، و ناخوشی مداوم

این مکاشفهی عجیب با یک تصویر بصری همراه بود و بلافاصله بعد از آن چند جملهی بی ربط دیگر به ذهنش آمد. از آنجا که برتون با شیوههای روانکاوی فروید آشنائی داشت سعی کرد به چنین الهاماتی بدون دخالت عقلانی، آزادانه جولان دهد.
اتفاق (تصادف) کماکان عنصر حاضر درونمایهی رمان نادیا در دیدگاه سوررئالیستی است. کما اینکه آشنائی برتون و نادیا نیز بر اساس تصادف است. در این جهان بینی انتظار جای خود را به اختیار میدهد. انتظار کشیدن برای پیش آمدن وقایعی تصادفی. انتظاری که مستلزم عجین شدن با زمان است.
زمانی که تعریف پذیر نیست و نادیا هم به واسطهی شخصیت سوررئالیستیش در گسترهی زمان و مکان نمیگنجد. همان طور که گذر از زمان و مکان نیز از ویژگیهای ضمیرناخودآگاه است. مثل زبان خواب و رؤیا که مشخص نیست زمانش چه وقتی است و مکانش کجاست.
در بخش دوم کتاب، شرح آشنائی برتون و نادیا نقل میشود و به جنون نادیا و قطع ارتباطش با برتون میانجامد و بخش سوم کتاب ورود به رابطهای جدید از طرف برتون با زنی زیبا به اسم سوزان موزار است که برتون او را در ۳۱ سالگیش در نوامبر ۱۹۲۷ بعد از اینکه دو بخش اول نادیا را مینویسد، ملاقات میکند.
بیشتر بخوانید: تحلیل رمان چشم نوشتهی ولادیمیر ناباکوف، همگی پوچی و بی حوصلگی است!

در بخش دوم رمان نادیا با روشن بینیها و پیشگوئیهای معصومانهی نادیا طرف هستیم که قسمتی از آن بر پایهی توهماتی است که گاه و بیگاه گریبانگیرش است. پیشگوئی از مؤلفههای سبک سوررئالیسم است که نمودش در رمان نادیا هم بارز است. برتون به اتفاق نادیا در میدان «دوفین» نشسته اند. نگاه نادیا روی خانهها میچرخد. میگوید:
«آن جا آن پنجره را میبینی؟ مثل پنجرههای دیگر سیاه است. حالا خوب نگاه کن. یک دقیقهی دیگر روشن میشود و بعد قرمز خواهد شد.» یک دقیقه میگذرد و پنجره روشن میشود. در واقع پشت پنجره پردهی قرمز وجود دارد.
چند دقیقه میگذرد و نادیا ترس برش میدارد و گوئی دست خوش توهم بینائی میشود:
«چقدر وحشتناک! میبینی در میان درختها چه خبر است؟ باد و آبی، بادِ آبی. فقط یکبار دیگر هم دیده ام که این باد آبی از میان درختها گذشت. از آنجا دیدم، از یک پنجرهی هتل آنری چهارم، و دوستم، آن دومی که صحبتش را باهات کردم، میخواست برود.
صدائی هم میآمد که میگفت: تو خواهی مرد، تو خواهی مرد. من نمیخواستم بمیرم اما چه سرگیجهای گرفته بودم… حتما اگر نگهم نداشته بود میافتادم.»

نادیا با شخصیت ماورائی و عجیبی که دارد گوئی به سادگی از قید و بند زندگی روزمره میگریزد و توان آن را دارد که معصومانه و در نهایت بی خبری، اختیار جهان را در دست بگیرد و روی وقایع آن سوار شود.
بحث مهم دیگری که در تحلیل کتاب مطرح میشود، اشاره به سؤال فلسفی برتون است. کی هستم من؟ برتون این سؤال را بارها با همسر اولش و دوستانش مطرح میکند و در نادیا روی آن پافشاری میکند؛ تا آنجا که در دومین برخوردش با نادیا از او میپرسد کی هستی تو؟ و او جواب میدهد: «من روح سرگردان هستم.»
علاقهی برتون به هگل در طول دوران زندگی حرفه ایش هیچ گاه قابل کتمان نبوده است. در این جا هم با اشارهای به آراء هگل در زمینهی فلسفهی روح مطلقش مواجه هستیم. از نظر هگل کسی که به درجهی روح مطلق میرسد، از فردیت خودش هم عبور میکند و این چیزی مثل سرگردانی ست که در روحیات و نوع نگرش نادیا به زندگی مستتر است.
همین طور هگل روح مطلق را در سه چیز میبیند: هنر، فلسفه و مذهب. که فلسفه را برتر میداند و میگوید فقط در این صورت است که روح کامل به خودش میآید و خودش را میشناسد.
بیشتر بخوانید: رمان ارواح اثر پل استر

بیشتر بخوانید: رمان خاطرات روسپیان سودازده من نوشته گابریل گارسیا مارکز
این نظریه در مورد خود برتون هم صدق میکند. آندره برتون André Breton این کتاب را مینویسد که به درک کاملی از خودش برسد؛ به نوعی یک خودشناسی برتر و در این راه نادیا به او کمک میکند که لایههای پنهانی شخصیت خود را درک کند و به خودشناسی برسد.
برتون خود را در روح نادیا که روح مطلق است پیدا میکند. برتون برای بازگوئی شرح برخوردش با نادیا و شگفتیهای پیامد آن، از لحن واقع بینانه و عینی گرای گزارشهای پزشکی که برایش آشنا بودند، بهره میگیرد و ساختاری ضد رمان میآفریند.
برخی بر این باورند که رمان نادیا بر اساس شیوهی نگارش خودکار(تداعی آزاد) نوشته شده است. یعنی همان شیوهای که برتون و سوررئالیستها برای نوشتن پیشنهاد میکنند. شیوهای کاملاً ذهنی بدون دخالت عقل که در آن کلمات و واژهها بدون تفکر روی کاغذ میآیند و ناب هستند.
اما در اینجا با نوشتهای روبرو هستیم که ساختاری مستند دارد (و این مستند گونگی با عکسهای مان ری و ژ. آ. بوآفار، از مناطق و زمانهای مختلف پاریس در گشت و گذارهای برتون و نادیا، کامل میشود.) و فقط شاید از این جهت شبیه نگارش خودکار باشد که برتون تمام احساسات لحظات با نادیا بودن را عیناً بدون هیچ جرح و تعدیلی نقل میکند و رمان نادیا را یکبار بدون بازنویسی مینویسد.
اگر چه چندین سال بعد با اکراه قسمت هائی را بازنویسی میکند، اما به خلوص احساسات آن دست نمیزند. از سوئی از این منظر هم میشود رمان را یک نگارش خودکار به حساب آورد: نادیا که روحی سرگردان است فارغ از قوانین علی زمینی میگوید و برتون مینویسد.
خاطرات شبحی که واقعیت دارد در پیچشی از رؤیا و سرگردانی که جهان منحصر بفردی میآفریند. جهانی که در آن مکرراً توصیه میشود از ابتذال واقعیت رئالیسم دوری کنیم و ژرفنای عمیق سوررئالیسم را دریابیم.
در بینش سوررئالیستی، همواره زن با طبیعت بواسطهی قدرتهای طبیعیش همسان بیان میشود. زن یادآور قدرتهای طبیعی طبیعت یعنی زایش و زیبائی است. در رمان نادیا به کرات دربارهی زیبائی و ماهیت آن بحث میشود.
زن شبیه بسیاری از جلوههای طبیعت است که از مسیر آن میتوان به عشق، زیبائی و شعر رسید و همچون طبیعت معماگونه پر از رازهای کشف نشده است که میتواند مایهی الهام و آفرینش هنرمند باشد. همچنانکه نادیا نیز با این جملهی کلیدی تمام میشود:
زیبائی متشنج خواهد بود یا وجود نخواهد داشت.
برتون این جمله را در وصف ژاکلین لامبا همسر دومش که کتاب عشق دیوانه را برای او نوشته است، نقل میکند:
«قبلاً دو یا سه بار اینجا دیده بودمش. هربار هم یک لرزش توصیف ناپذیر آمدنش را اعلام میکرد که از هر جفت شانه به جفت بعدی منتقل میشد تا از در کافه به شانههای من میرسید. این لرزش برای من، چه خود زندگی آن را ایجاد کند چه هنر، همیشه نشان از حضور زیبائی داشته است.»
بیشتر بخوانید: رمان در رویای بابل اثر ریچارد براتیگان

مسئلهی بعدی که پرداختن به آن خالی از لطف نیست «مسئلهی قصرها» در بینش سوررئالیستی است. بعضی مکانها وجود دارند که پرورش تخیل را سهل تر میکنند و به آن بال و پر بیشتری میدهند. برتون برای نوشتن نادیا به «قصر آنگو» میرود و دو فصل اول آن را در ژوئیه و مه ۱۹۲۷ مینویسد.
بعد به پاریس بر میگردد و فصل سوم را که آن هم براثر تصادف و آشنائی با سوزان موزار است مینویسد. قصر آنگو از کاخهای اربابی قصر شانزدهم است که تبدیل به مسافرخانه شده است.
در قصر نشانی جائی را به برتون داده اند که هر وقت نیاز به تنهائی داشت به آنجا برود. کلبهای در حاشیهی جنگل که با بوتهها استتارش کرده اند. آشنائی با نادیا، برتون را وارد دنیای عجیب جنون و شیدائی میکند.
یعنی غایت ابدی انقلاب سوررئالیسم. در دنیای دیوانگان تخیل هیچ حد و مرزی ندارد. آنان با هذیانها و دنیای درونی شان زندگی میکنند که عقل و منطق دنیای واقعی جامعهی ما آن را بر نمیتابد و آنان را مطرود میکند.
وقتی عقل در دنیای درونی آنها جای خود را به تخیل میدهد یک اتفاق مهم در عملکرد ذهن رخ میدهد و آن جابه جائی ضمیر ناخودآگاه به خودآگاه است. جائی که زندگی واقعی به زعم فروید و سوررئالیستها در آن نهفته است.
بیشتر بخوانید: رمان جانورها نوشتهی جویس کارول اوتس

به عقیدهی برتون آدمهای عادی بخاطر ترس و رسیدن به موفقیتهای مادی دنیای زمینی همواره تفکر عقلانی را مسیری برای درنوردیدن مشکلات روزمره میدانند در حالیکه وی معتقد است بخش اعظمی از زندگی واقعی ما در رؤیا شکل میگیرد که ساختاری منحصربفرد دارد و این سؤال را مطرح میکند که چرا رؤیا که مظهر دنیای سرکوفته و قلمرو واقعیت برتر است، نباید برای حل اساسی مسائل روزمره به کار رود؟
ساختار جهان رؤیا کاملاً مشابه است با جهان دیوانگان به یک دلیل اصلی و آن ارجعیت ضمیر ناخودآگاه در این جهان هاست. جهانهای جادوئی که از ابتذال جهان واقعی میگذرند و آن چه در پشت جهان واقعی میگذرند را نمایان میسازند.
از کارکردها و ویژگیهای ضمیر ناخودآگاه میتوان به موارد زیر اشاره کرد. بخشی از ضمیر ناخودآگاه، سرکوب شدههای شخص است. هر چیزی که سرکوب میشود، در ضمیر ناخودآگاه میماند، لیکن باید خاطرنشان کرد که امور سرکوب شده، همهی ضمیر خودآگاه را تشکیل نمیدهند.
ضمیر ناخودآگاه حیطهای گسترده تر دارد و امور سرکوب شده، بخشی از آنند… مصون بودن از تضاد و تعارض (موضوعات متضاد در ضمیر ناخودآگاه جایگاهی ندارند و از هم مجزا نیستند و به شکل مسالمت آمیز در کنار هم زندگی میکنند)، فرایند اولیه (جا به جائی پذیری انرژیهای روانی) (جابه جائی و تراکم از مکانیزمهای دفاعی فرآیند اولیه هستند.
فرایند جابه جائی، بار عاطفی را از خاطرهای تحمل نکردنی به خاطرهای پیش پا افتاده و فرعی انتقال میدهد و بر اثر فرایند تراکم، ممکن است کل انرژی عاطفی چندین و چند فکر دیگر را از آن خود کند.
مثلا ممکن است دیدن یک شی چندین احساس مثل خشم، لذت و ترس را به ذهن متبادر کند)، بی زمان بودن، و نشاندن واقعیت روانی بر جای واقعیت بیرونی (تبدیل ذهنیت به عینیت)، اینها خصلت هائی هستند که توقع داریم در فرایندهای متعلق به نظام Ucs (ضمیر ناخودآگاه) مشاهده کنیم.
بیشتر بخوانید: رمان سرگیجه نوشتهی ژوئل الگوف
در پایان، رمان نادیا با زبان تصویر روایت شده است. در زبان رؤیا نیز ما با تصاویری مواجهیم که با زبان رمز، نماد و نشانه حرف میزنند. رمان نادیا بدون روایت تصویری گوئی الکن باقی میماند و کلیدهای گشایش رمزهایش گم میشود.
این وجههی غنی تصاویر با قابهای خیره کنندهی مان ری عکاس سوررئالیست و ژ. آ. بوآفار و نقاشیهای عجیب و سمبولیستی نادیا که از تخیلی بدیع و رها نشأت میگیرد و نیاز به رمزگشائی دارد؛ هم زبان کتاب را به زبان رؤیا نزدیک میکند تا یک اثر سوررئالیستی ناب خلق شود و هم ساختاری ضد رمان میآفریند که در جدال با ادبیات واقع گرایانه قرار میگیرد.
منابع: برتون، آندره. (۱۳۹۰). نادیا، ترجمهی عباس پژمان. تهران : انتشارات هرمس.
کوهن، جاش. (۱۳۹۳). چگونه فروید بخوانیم، ترجمهی صالح نجفی. تهران: انتشارات رخداد نو.
سید حسینی، رضا. (۱۳۸۹). مکتبهای ادبی (جلد ۲). (چاپ پانزدهم). تهران : انتشارات نگاه.
زاهدی، احمد. مقالهی عشق بالاتر از آزادی.
زرلکی، شهلا. مقالهی آندره برتون و عشقهای سوررئالیستی/ ماجراجوئی در رؤیا.