شبانه ها نوشتهی کازوئو ایشی گورو
شبانه ها Nocturnes عنوان مجموعه داستان کوتاه از کازوئو ایشی گورو Kazuo Ishiguro نویسندهی ژاپنی است. کازوئو ایشی گورو جایزهی نوبل ادبیات امسال (۲۰۱۷) را دریافت کرده است. مجموعه داستان کوتاه شبانه ها پنج داستان کوتاه دارد که عنوان این مجموعه از عنوان یکی از داستانهای این مجموعه به نام شبانه ها گرفته شده است. در ادامه با معرفی مجموعه داستان کوتاه شبانه ها اثر کازوئو ایشی گورو همراه نت نوشت باشید.
بیشتر بخوانید: غول مدفون نوشتهی کازوئو ایشی گورو، در ستایش فراموشی
شبانه ها نوشتهی کازوئو ایشی گورو
مجموعه داستان کوتاه شبانه ها دربارهی موسیقی و شب است و موسیقی عنصر مشترک و دلیل ایجاد حوادث و رخدادها و پیوند دهندهی شخصیتها با هم و ماجراهای داستان است. در این داستانها اشتراکات بسیار زیاد است حتی میتوان گفت در همهی آنها ماجراها از یک الگو و یک فرم در اتفاقات بهره میگیرند، فقط در هر داستان شخصیتها و جایگاهها فرق میکند.
درست همینجاست که بعد از خواندن دو داستان اول در داستان سوم در همان پاراگراف اول در مییابیم که با داستانی در همان حال و هوای داستانهای قبل و با روایت مشابه مواجه هستیم که تنها در پارهای از جزئیات با هم تفاوت دارند.
همینطور در دو داستان باقیماندهی مجموعه داستان کوتاه شبانه ها . و این البته از طرفی شاید جالب توجه باشد که با یک درون مایه و یک فضای مشترک میتوان داستانهای متفاوت نوشت و از طرف دیگر فضای داستانها تکراری و قابل پیش بینی است.
در تمامی این داستانها یک دیدار تصادفی باعث باز شدن پای فردی از گذشته به زندگی راوی میشود. این آغاز گر برهم خوردن زندگی روزمرهی شخصیت اصلی و یا راوی داستان و ایجاد سلسله اتفاقات داستانی است.
بیشتر بخوانید: رمان بازماندۀ روز اثر کازوئو ایشی گورو
سرخوشیهای گذشته که حال به حسرت و یاد ایام بدل گشته است. این داستان ها، داستان شکست آدمها در برابر زندگی و رویاهاست.
کازوئو ایشی گورو دنیای موسیقی را با ستارگان و زرق و برقش برای ما به تصویر میکشد و در تقابل با آن زندگی مردم معمولی، نوازندگانی قرار دارند که سعی میکنند تا به این دنیای پر زرق و برق راه بیابند. نوازندگانی گاه دوره گرد که در خود استعدادهای کشف نشده میبینند و سودای شهرت را در سر دارند. و در نهایت سرخوردگی و رنج نصیب آنها شده و یا میشود.
در تمام مجموعه داستان کوتاه شبانه ها هرگز ماجرا به معنای یک اتفاق بزرگ پیش نمیآید. اما فضای سرد و تلخی بر این داستانها حاکم است. تراژدی درست همین جاست در اینکه در زندگی این آدمهای داستان با وجود تمام تلاش، دست و پا زدنی حاصل میآید که تاثیری ندارد.
حتی چنگ زدن به عشق نیز ناجی این آدمها نیست. شخصیتهای جوان در تمامی این داستانها با زندگی در پیش رو در تقابل با شخصیتهای میانسال و یا مسنی قرار میگیرند که حالا فقط گذشتهای حسرت بار برایشان مانده است.
به نظرم میتوان با خواندش این مجموعه داستان ناخودآگاه به یاد دیالوگی مربوط به فیلم کمالالملک ساختهی علی حاتمی میافتیم که ناصرالدین شاه خطاب به مدیر مدرسه هنر میگوید:
« هنر مزرعه بلال نیست، که محصولش بهتر شود. از ستارههای آسمان هم یکی میشود کوکب درخشان، الباقی ای، سوسو میزند»