سینمای جهان

فیلم Pain and Glory درد و افتخار ساخته‌ی پدرو آلمادوار؛ صحنه‌هایی بی‌بدیل از یک زندگی

فیلم Pain and Glory (با نام اصلی Dolor y Gloria و برگردان فارسی درد و افتخار) جدیدترین ساخته‌ی پدرو آلمادوار Pedro Almodóvar کارگردان شهیر اسپانیایی است. آخرین ساخته آلمادوار، نگاهی است به زندگی عاطفی و هنری خویش از کودکی تا پیری که در قالب داستانی با اسامی مستعار، روایت شده است. فیلمی که سراسر نشانگان سینمایی آثار آلمادوار را داراست. فیلمی که خط داستانی مشخصی ندارد و داستانش روایت‌های پراکنده‌ای از زندگی یک هنرمند می‌باشد و همین امر اثر را دیدنی تر و به زندگی نزدیک تر می‌کند. در ادامه به بررسی بیشتر و جامع تر Pain and Glory خواهیم پرداخت.

فیلم Pain and Glory

صحنه‌هایی از یک زندگی

نخستین نمایش از فیلم Pain and Glory در هفتاد و دومین جشنواره کن بود. اغلب منتقدان فیلم را تحسین کردند و در نظرسنجی‌ها ۱۱ نشان نخل به فیلم تازه پدرو آلمادوار Pedro Almodóvar دادند. گرچه فیلم در رشته‌های نخل طلا، جایزه بازیگر زن، جایزه بزرگ، جایزه ویژه هیأت داوران، جایزه کارگردانی و فیلمنامه کاندید شده بود، اما در نهایت توانست جایزه بازیگر مرد را برای آنتونیو باندراس Antonio Banderas به ارمغان آورد.

 

بازیگری که در Pain and Glory نقش پدرو آلمادوار را در شخصیتی به نام سالوادور مالو ایفا می‌کرد و گریمی شبیه به آلمادوار داشت و به خوبی توانسته بود درد و افتخار کارگردان پا به سن گذاشته را به نمایش بگذارد.

بازی باندراس در فیلم به دور از اغراق و کلیشه هاست. او بازی روان و آرام و زیرپوستی از خود ارائه داده که در کمال سادگی، بسیار درست و سنجیده اجرا شده است. میمیک صورت، نحوه برخورد با فیزیک خاص بدن و نمایش احساسات عمیق اما پنهان از موارد درخشان نقش آفرینی باندراس می‌باشد. آنتونیو باندارس پیشتر در فیلم پوستی که در آن زندگی می‌کنیم در سال ۲۰۱۱ با آلمادوار همکاری داشته است.

آلمادوار در فیلم  Pain and Glory نگاهی به زندگی خویش از کودکی تا به امروزش داشته است.
آلمادوار در فیلم  Pain and Glory نگاهی به زندگی خویش از کودکی تا به امروزش داشته است.

زندگی یک کارگردان

همان طور که پیشتر در بالا گفته شد، آلمادوار در فیلم Pain and Glory نگاهی به زندگی خویش از کودکی تا به امروزش داشته است. گرچه خویش و اطرافیانش را در قالب نام‌های مستعار آورده است تا اشاره مستقیمی به زندگی شخصی‌اش نباشد. وی در جدیدترین اثر سینمایی اش، لحظه‌ها و صحنه‌های موثری از دوران کودکی، ارتباطش با مادر، جوانی، نخستین مواجه‌اش با گرایش جنسی، معشوق و رابطه عاطفی اش، زندگی هنری اش، درد‌ها و افتخاراتش را به نمایش گذاشته است.

همچنین او دیدگاهی آشتی جویانه با گذشته‌ی خویش را در Pain and Glory پیش می‌گیرد. آشتی کردن سالوادور با آلبرتو که دوست و بازیگر قدیمی وی بوده نشان از آشتی کردن وی با زندگی گذشته و حل کردن درد‌های آن و افتخار به آنچه که از سر گذرانده است می‌باشد. گذشته هیچ گاه فراموش نمی‌شود و از بین نمی‌رود. بلکه همواره همراه آدمیست.

[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم Broken Embraces آغوش‌های گسسته کاری از پدرو آلمودوار

نمایی از کارگردان پدرو آلمادوار Pedro Almodóvar در فیلم Pain and Glory
نمایی از کارگردان پدرو آلمادوار Pedro Almodóvar در فیلم Pain and Glory

 

سالوادور با مرور گذشته‌اش و دید تازه‌ای که نسبت به آن دارد، سعی بر درمان حال ناخوش امروزش دارد. درست مانند فیلمی که پس از سی سال قهر آن را دوباره می‌بیند و نکته‌های تازه‌ای از آن می‌یابد، همین رویکرد را نسبت به گذشته‌ی خویش دارد. صحنه‌های پایانی که در اتاق عمل می‌گذرد که کات به پشت صحنه‌ی فیلم در حال ساختش می‌شود، نشانگر دمیدن روح تازه در هنرمند و انگیزه کار دوباره و شروعی جدید است و این امر با مطالعه درست و آشتی با گذشته‌ی خویش صورت پذیرفته است.

این آشتی با گذشته و نقش مادر را می‌توان از نگاه فروید نیز بررسی کرد. فروید معتقد است که کودک در بدو تولد خود را بخشی از وجود مادر می‌داند و با وجود جدایی جسم خویش از مادر، تاب جدایی روحی از مادر را ندارد. در سه ماه اول تولد، کودک رفته رفته با مفهوم من یا ایگو آشنا می‌شود و مادر را دیگری می‌پندارد.

این جدایی مادر و فرزند بهتر است درست و به تدریج انجام گیرد تا کودک در بزرگسالی دچار بحران و مشکل جدایی نشود. اگر این امر در سال‌های ابتدایی بدرستی انجام نگیرد، انسان تا پایان عمر دچار اضطراب جداییست. حال سالوادور با توجه به روابطی که با مادرش دارد که بخشی از گذشته‌اش نیز است، دچار چنین بحرانی شده که حال با نگاه به آن سعی بر رفع چنین مشکلی را دارد. 

[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم Volver ساخته‌ی پدرو آلما دوار؛ جهان‌های شفاف موازی

Pain and Glory
Pain and Glory

فیلم  Pain and Glory فیلم صادق و صمیمی است و آلمادوار ابایی ندارد که از فقر زندگی خانوادگی، مناسبات روستا، مریضی‌های جسمی و روحی و ارتباطات عاطفی و همکاری و اعتیاد‌های گاه به گاهی‌اش بگوید. وی صادقانه پرده‌هایی از زندگی‌اش را بالا می‌زند و آن‌ها را با تماشاگر به اشتراک می‌گذارد. به بیانی دیگر می‌توان گفت فیلم Pain and Glory برداشتی هنرمندانه و شخصی آلمادوار از زندگی خصوصی و حرفه‌ای‌اش می‌باشد.

مسئله‌ی فرم

روایت Pain and Glory یک روایت خطی نیست. یک روایت رفت و برگشتی در زمان و مکان است. ما شاهد صحنه‌های رفت و برگشتی از زندگی سالوادور از کودکی و امروزش هستیم که عموما در قالب رویای کارگردان روایت می‌شوند و روایت، یک روایت ذهنی است.

گرچه در انتها متوجه می‌شویم که صحنه‌های کودکی، در اصل فیلمبرداری اثر تازه سالوادور در مقام کارگردان می‌باشد. به نوعی Pain and Glory یک فیلم در فیلم و یک تئاتر در فیلم است. چرا که مخاطب با بخش زندگی عاطفی سالوادور از طریق نمایشنامه‌ای که نوشته و بازیگرش آلبرتو آن را اجرا می‌کند پی به زندگی عاشقانه‌ی او می‌برد.

بنابراین Pain and Glory یک اثر در اثر می‌باشد. فیلم نیز داستان خطی مشخصی ندارد و از چیدن بخش‌های پراکنده‌ای از زندگی سالوادور تشکیل شده است که هیچ کدام هم داستان مشخصی را پیگیری نمی‌کنند.

نخستین نمایش از فیلم  Pain and Glory در هفتاد و دومین جشنواره کن بود.
نخستین نمایش از فیلم  Pain and Glory در هفتاد و دومین جشنواره کن بود.

همین نکته است که فیلم را صمیمی تر و به زندگی نزدیکتر کرده است. مخاطب درست مانند ذهن سالوادور در بین کودکی و مادر و معشوق و حرفه‌ی او شناور است و با او پیش و پس می‌رود. به بیانی دیگر می‌توان اعتراف کرد که فیلم  Pain and Glory به تمام معنا زندگیست. زندگی که هم درد دارد و هم افتخار و قرار هم نیست داستان خاصی را دنبال کند. بلکه اهمیت آن، همین لحظه‌های ناب زندگی هستند.

لحظه‌هایی مثل گوش سپردن به خواندن ترانه‌ی عاشقانه‌ی زنان روستایی، آموزش خواندن و نوشتن به مرد جوان آجرچین، نقش شدن توسط او، آغوش مادر، مسیر فیلم سازی، شیطنت‌های گاه به گاهی مثل اعتیاد، مراجعه به پزشک، دیدار تابلوی قدیمی پرتره خویش و مواردی از این دست که هر انسانی به نحوی آن‌ها را در زندگی خویش تجربه می‌کند.

فیلم Pain and Glory فیلم احساسی است اما احساساتش رقیق نمی‌شود و در ورطه‌ی سانتی مانتالیسم نمی‌افتد. جهان بینی آلمادوار در این امر درست مانند جهان بیینی شخصیت اول فیلم درباره اجرای نمایشنامه‌اش می‌باشد.

سالوادور به آلبرتو می‌گوید مواظب باشد که نمایشنامه با وجود تم دراماتیکی که دارد، سانتی مانتالیسم نباشد. حتا سکانس بشدت احساسی دیدار دوباره سالوادور با معشوق سابقش فدریکو، اجرایی ساده و مینی مال اما در عین حال سرشار از احساس دارد.

در فیلم  Pain and Glory مخاطب شاهد نشانگان پیشین سینمای پدرو آلمادوار نیز می‌باشد. یکی از مولفه‌های این سینماگر، رنگ است. رنگ در آثار آلمادوار اهمیت بسیاری دارد.
در فیلم  Pain and Glory مخاطب شاهد نشانگان پیشین سینمای پدرو آلمادوار نیز می‌باشد. یکی از مولفه‌های این سینماگر، رنگ است. رنگ در آثار آلمادوار اهمیت بسیاری دارد.


دوش گرفتن سالوادور و آماده کردن خویش پیش از دیدار فدریکو، نوشیدن به یاد ایام جوانی، تعریف زندگی خویش و در نهایت بوسه و خداحافظی پایانی اجرایی درست و احساسی اما به دور از اگزژره و سانتی مانتالیسمی دارد. فضای دیدار دو یار قدیمی دقیقا تداعی کننده‌ی شوق دیدار‌های این دو در جوانی را دارد. باندراس در این سکانس به خوبی احساسات سالوادور را با حرکت دقیق و ظریف دست ها، چشم ها، لبخند و تلخند به مخاطب به اشتراک می‌گذارد. 

نشانه‌هایی از سینمای آلمادوار

در فیلم Pain and Glory مخاطب شاهد نشانگان پیشین سینمای پدرو آلمادوار نیز می‌باشد. یکی از مولفه‌های این سینماگر، رنگ است. رنگ در آثار آلمادوار اهمیت بسیاری دارد. این مفهوم از تیتراژ‌های رنگارنگ و گل گلی و شاد تا رنگ‌ها‌ی شاداب و شارپ لباس‌ها و اجزای صحنه خود را نشان می‌دهد. لباس‌های قرمز و نارنجی، مبل‌های سبز و زرد، دیوار‌هایی پر از تابلوهای رنگارنگ، کابینت‌های قرمز آشپزخانه و… نمونه‌هایی از اهمیت رنگ در Pain and glory می‌باشد.

در آثار دیگر آلمادوار مانند volver, همه چیز درباره مادرم و … چنین رنگ‌های زنده و شاد و قوی دیده می‌شوند. این اهمیت رنگ‌های شاد و قوی، از فرهنگ سنتی اسپانیایی نیز می‌آید. اگر به لباس‌های سنتی اسپانیایی نگاه کنیم، چنین رنگ‌ها و طرح‌های گل درشت را در پارچه هایشان می‌بینیم.

همچنین پنه لوپه کروز تبدیل به یکی از المان‌ها و چهره‌های آشنای سینمای آلمادوار شده است. این دو در فیلم‌های زیادی از جمله volver, از گوشت و استخوان، همه چیز درباره مادرم، ژولیتا و... همکاری داشته اند. در فیلم  Pain and Glory نیز پنه لوپه کروزPenélope Cruz در نقش جوانی‌های مادر سالوادور، ایفای نقش می‌کند. 
همچنین پنه لوپه کروز تبدیل به یکی از المان‌ها و چهره‌های آشنای سینمای آلمادوار شده است. این دو در فیلم‌های زیادی از جمله volver, از گوشت و استخوان، همه چیز درباره مادرم، ژولیتا و… همکاری داشته اند. در فیلم  Pain and Glory نیز پنه لوپه کروزPenélope Cruz در نقش جوانی‌های مادر سالوادور، ایفای نقش می‌کند.

 از دیگر مولفه‌های سینمای آلمادوار مادر است. مادر در فیلم  Pain and Glory جایگاه ویژه‌ای برای سالوادور از کودکی تا میان سالی داراست. مادر بخش مهمی از زندگی او را تشکیل می‌دهد و حضوری سرشار از شادی و آرامش دارد. شاید این رابطه چندان صمیمی نباشد، اما از ارزش و آرامش بسیاری برخوردار است.

در volver و همه چیز درباره مادرم نیز اهمیت نقش مادر نیز قابل مشاهده است. حتا نخستین صحنه‌هایی که از کودکی سالوادور می‌بینیم، بی شباهت به سکانس افتتاحیه volver نیست. در هر دو زنان روستایی مشغول به کار تمیزکاری هستند. در volver گورها را تمیز و خاکروبی می‌کنند حال آنکه در فیلم Pain and Glory زنان روستایی در حال رختشویی در آب رودخانه هستند.

از دیگر مولفه‌های سینمای آلمادوار مادر است. مادر در فیلم  Pain and Glory جایگاه ویژه‌ای برای سالوادور از کودکی تا میان سالی داراست.
از دیگر مولفه‌های سینمای آلمادوار مادر است. مادر در فیلم  Pain and Glory جایگاه ویژه‌ای برای سالوادور از کودکی تا میان سالی داراست.

همچنین پنه لوپه کروز تبدیل به یکی از المان‌ها و چهره‌های آشنای سینمای آلمادوار شده است. این دو در فیلم‌های زیادی از جمله volver, از گوشت و استخوان، همه چیز درباره مادرم، ژولیتا و… همکاری داشته اند. در فیلم  Pain and Glory نیز پنه لوپه کروز در نقش جوانی‌های مادر سالوادور، ایفای نقش می‌کند. 

فروغ و معنای زندگی

از صمیمت و زندگی جاری در فیلم Pain and Glory پیشتر و در موارد بالا گفته شد. اما نوع صمیمیت و سادگی که زندگی فیلم دارد بسیار شبیه به سطرهای آغازین شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد می‌باشد. فروغ در شعر تولدی دیگر زندگی را به رفتارها و صحنه‌هایی ساده مثل گذر کردن زنی با زنبیل از خیابان، برگشتن طفلی از مدرسه، افروختن سیگار، عبور گیج دو رهگذر که به نشانه سلام کلاه از سر بر می‌دارند و نی نی چشمان یار و مواردی از این دست تشبیه می‌کند.

زندگی که آلمادوار از سالوادور به نمایش می‌گذارد نیز شامل صحنه‌ها و تکه پازل‌هایی همین قدر ساده و بدیهی و روزمره و صمیمی است که فروغ در تولدی دیگر آن‌ها را می‌سراید. اصلا گویی سالوادور با مرور تابلوهای پراکنده زندگی اش، تولدی دیگر می‌یابد و حرفه‌ی خود را پیش می‌گیرد. درست مثل تولدی دیگر فروغ.

آرش منادی

آرش منادی هستم. فارغ التحصیل کارشناسی معماری. علاقمند به سینما و ادبیات. بیشتر از اینکه بخوام فیلم ها رو نقد کنم، دوست دارم تحلیلشون کنم.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا