فیلم Panic Room اثر دیوید فینچر؛ اتاق مرگ با احترام به فارست ویتاکر
بعد از تجربیات درخشان دیوید فینچر David Fincher در فیلمهای Game، Seven و Fight Club، این بار با تریلری مهیج و پر تعلیق مواجهیم که علاوه بر فرم فیلمسازی منحصر بفرد در بکارگیری اشکال تجربی فیلمبرداری و جلوههای ویژه، مونتاژ، نوع میزانسن و قاب بندی دوربین و انتخاب زوایایی غیرمتعارف از صحنههائی معمولی، با درامی هوشمندانه بر پایهی داستانی جذاب و پرحادثه مواجهیم که مخاطب را تا پایان با غافلگیریهای مداوم و پرتنش خود همراهی میکند و بعد از دیدن آن گوئی مخاطب تجربهای پر کنش را پشت سر گذاشته که همراه شخصیتهای داستان به بلوغ و پختگی روانی دست مییابد. در ادامه با معرفی و تحلیل فیلم Panic Room با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Panic Room
اتاق مرگ با احترام به فارست ویتاکر
مِگ آلتمن (جودی فاستر Jodie Foster) زنی باهوش، متفکر، انعطاف پذیر، با شهامت و مبارز است که به تازگی از پروفسور آلتمن پیر و ثروتمند، همسر سابقش جدا شده است و با دختر نوجوانش سارا (کریستین استوارت Kristen Stewart) که مبتلا به بیماری دیابت است، در خانهی بزرگ و مجللی در منهتن که به تازگی به آن نقل مکان کرده اند، زندگی میکند.
این مکان که قبلاً متعلق به پیرمرد ثروتمندی بوده است یک تفاوت عمده با سایر خانهها دارد و آن وجود یک اتاق امن با سیستمی فولادین و نفوذناپذیر، همراه با دوربینهای مخفی متعدد که نقاط مختلف خانه را زیر نظر دارند، یک خط تلفن مستقل، سیستمهای نوری لیرزی که عبور و مرور را کنترل میکنند و سیستم کامپیوتری هوشمند برای کنترل مکانیزم حاضر است.
مگ که از همان ابتدای ورود به خانه نظر مثبتی به چنین مکانی ندارد و در آن احساس خفگی میکند، سعی میکند آموزشهای لازم را برای کنترل آن از دفترچهی راهنما کسب کند.
بیشتر بخوانید: فیلم Seven هفت ساختهی دیوید فینچر؛ مار را نکش؛ ببین کجاست
در ادامه در اولین شب ورودشان به منزل فوق، نوهی پیرمردی که مالک قبلی خانه بوده (جونیور) که پرسوناژی کم هوش، مدعی و نادان است به همراه دوست آدم کشش رائول که رانندهی اتوبوس است و برنهام (فارست ویتاکر Forest Whitaker) سازندهی Panic Room ، به قصد دستبرد به خانه و سرقت پولی هنگفت که توسط پیرمرد در خانه و اتفاقاً در اتاق امن جاسازی شده است، وارد خانه میشوند اما از این موضوع بی خبرند که خانه مالک جدیدی پیدا کرده است و این موضوع برنهام را برای ادامهی ماجرا دچار تردید میکند.
برنهام که شخصیتی هوشمند، جسور و با موضع گیریهای انسانی-اخلاقی معرفی میشود؛ حاضر نیست در ماموریتی شرکت کند که در آن احتمال ریختن خون افراد بی گناه و بی دفاع مطرح است و با رائول آدم کش هم که اصلاً قرار نبوده جزئی از مأموریت باشد، میانهای ندارد، اما سرانجام جونیور با پیش کشیدن اهداف مشترکشان یعنی حرص و طمع برای تصاحب پول (تم اصلی ماجرا که اغلب باعث ویرانی است) موفق میشود برنهام را برای ادامهی کار ترغیب کند.
مثلث جونیور، رائول و برنهام با رهبری غیر مستقیم برنهام به عنوان مغز متفکر و سازندهی اتاق امن که فاقد وحدت و تفاهمی همه جانبه هستند، در مقابلِ تیم متحد و دو نفرهی مگ و سارا که در غافلگیری محض و پرشتاب حوادث چارهای جز تصمیم گیریهای شتاب زده و متمرکز بر ابتکار و هوشمندی ذاتشان ندارند، از آنان ضد قهرمان هایی بازنده میسازد که با موضع گیریهای مستقیم نویسنده و کارگردان David Fincher همراه میشود.
جونیور که در ابتدای کار با حماقتی که به خرج میدهد باعث میشود اتاق امن به دست مگ بیفتد و بعد از آن گویی کاری جز کوبیدن مکرر در مرکزی اتاق بهم و شکستن آینهاش از وی ساخته نیست؛ تصویر منهدمی را از او در تکههای آینهی شکسته منعکس میکند که بازنده بودنش را از پیش خبر میدهد.
در گیرودار مشاجرات بین فردی گروه برنهام، مگ موفق میشود در دو تعلیق نفس گیر از اتاق امن خارج شود و موبایل و داروی دیابت سارا را بیاورد که در ماجرای دومی امکان ورود به اتاق را از دست میدهد و ناچار میشود سارا را با برنهام و رائول آدمکش که اتاق را تصاحب کرده اند، تنها بگذارد اما در آخرین لحظه داروی سارا را به داخل اتاق میاندازد؛
در حالی که دست رائول در میانهی در فولادین گیر میکند و در آستانهی قطع شدن است. یک جهت گیری مستقیم از طرف نویسنده و کارگردان در جهت سرنوشت بدمنهای ماجرا کلید میخورد؛
سرنوشتی عبث که گوئی مخاطب هم با آن همراه میشود. جونیور با نقشهای که به خیال خود حساب شده میداند که آن را با فریب همدستانش آمیخته است و در پس اقدام هوشمندانهی برنهام مبنی بر وارد کردن گاز به درون Panic Room و حرکت مدافعانه و دیوانه وار مگ مبنی بر آتش زدن کانال کولر و سرانجام انفجار کپسول گاز که منجر به سوختن صورتش میشود، با جا زدن و تسلیم شدنش در میانهی کار که شخصیت متزلزل و ضعیفش را کامل میکند و راهی برای خودش باقی نمیگذارد و توسط رائول کشته میشود، سرنوشت مخوفی را برای خود رقم میزند که قابل پیش بینی است.
مرگ جونیور به واسطهی ضعفهای شخصیتی-روانیش و به واسطهی شخصیت پردازی درستی که از او به نمایش گذاشته میشود و دیالوگهای جنجالیش با برنهام مبنی بر دروغی که دربارهی مقدار پولها گفته و پول، مبلغی بیش از اینهاست؛
به همراه شخصیت پردازی بی رحمی که از شخصیت رائول در قالب آدم کشی تعطیل به دست میدهد؛ مرگ جونیور را به اتفاقی درست که برآمده از دل داستان فیلمنامه Panic Room و کنشهای آن است تبدیل میکند که آن را بدون دخالت و موضع گیریهای مولفان فیلم (فینچر و دیوید کوئپ)، باورپذیر و جذاب میکند.
بیشتر بخوانید: فیلم Fight Club باشگاه مشت زنی اثر دیوید فینچر؛ زیر زمینی برای فوران جسم
بیشتر بخوانید: فیلم ۱۲ Angry Men دوازده مرد خشمگین اثر سیدنی لومت، تلاشی برای انتخاب مرگ یا زندگی
با توجه به اینکه فیلمنامه Panic Room ، فیلمنامهی موقعیت و تعلیق پروری است با نوع دیالوگ و دیالوگ پردازیهای قوی مواجه نیستیم و ستونهای فیلمنامه بر پایهی اکتهای هوشمندانهای است که در شکل گیری شخصیتها و شخصیت پردازی هایشان مؤثر است که شکل صحیحی از شخصیت پردازی را ارائه میکند.
شخصیت هوشمند سارا با بازی درخشان کریستین استوارت که جز اولین بازیهای حرفه ایش است و برایش نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زنِ پیشرو را به ارمغان میآورد، از همان ابتدای کار در طرز کار با آسانسور و در آن بحران ترس و آشفتگی دیوانه واری که بعد از بیدار شدن از خواب و مواجههاش با سارقین انجام شده، اما بهتر از مگ و هوشیارتر از او میتواند اتاق امن را بخاطر بیاورد و یک شخصیت پردازی ظریف از او به دست میدهد.
او حتی میتواند بازیهای کودکانهای که در فیلمها شاهدش بوده به یک تاکتیک عملی بعنوان راهی برای نجات تبدیل کند که در سکانس تاکتیک مورس با چراغ قوه و علامت دادن به همسایه متبادر میشود.
مگ هم که مادر همین فرزند است، با شکستن تمام دوربینهای مخفی، راه حل سادهای که از توان گروه برنهام قاصر است، توانمندی خود را بعنوان یک زن هوشمند و متکی به نفس تثبیت میکند. زنی که در بحرانهای شدید عاطفی-درونی بعد از طلاق به سر میبرد؛
اما قدرتمند و همچنان آماده است. فیلم Panic Room در کنار نقد سرمایه داری که در انتها با بیرون ریختن پولها توسط برنهام بازنده (که از بعد اخلاقی و انسانیت، بدمنی قهرمان است.
بدمنی که در آخرین لحظات میتوانست انسانیت را کنار بگذارد و فرار را بر قرار ترجیح دهد؛ اما مسیرش را برای نجات جان سارا و مگ تغییر داد که در نهایت به گرفتاری خودش انجامید)، در سکانسی درخشان که در باد شکل میگیرد و به ضرب المثل معروف پول باد آورده را باد میبرد، اشاره دارد؛
Panic Room فیلمی به شدت فمنیستی و زنانه است. فیلمی که الگوی زن مظلوم ستمدیده یا زن زیبای لوند به مثابهی نگاهی شی ء گرایانه را که در سینمای هالیوود متداول است، میزداید و آن را از بعد کلیشه بیرون میآورد.
این چندمین بازی قدرتمند جودی فاستر در قالب زن متفکر هوشمند است که بعد از نقش آفرینی موفقش در سکوت برهها و تماس، سیمای زن کلیشه را در هم میشکند و تصویری از خود میسازد که نه تنها ادعای برابری در تمامی زمینههای مادی-معنوی با جنس مخالف را دارد حتا توانائی همانند سازی با قدرت حاضر در جامعه و پیروزی در برابر آن را دارد و در مقابل مردهای حاضر در فیلم Panic Room یک سر و گردن بالاتر است.
سکانسهای رو در روئی او با پروفسور آلتمن همسر سابقش را به یاد بیاورید. آلتمن که در مقابل گروه سارقین سیمائی ضعیف چه به لحاظ هوشمندی و چه به لحاظ قدرت فیزیکی دارد، مدام سعی دارد مگ را از هوشمندی ذاتی و جسارت عمیقش منع کند و آنها را در جملاتی مثل:
– مگ، لطفاً کار دیوانه واری نکن. یا در پرسوناژی بزدل و مطیع :
-کاری رو که میخوان انجام بده تا گورشون رو گم کنن؛ سرکوب کند.
بیشتر بخوانید: فیلم Kwaidan اثر ماساکی کوبایاشی، وقتی برف از وضوح همه چیز میکاهد، ارواحی سرگردان ظاهر میشوند که دهانی سیاه دارند.
به نظر میرسد ریشههای جدائی نیز همین تفاوتهای شخصیتی در مگ و پروفسور آلتمن بوده است. سرکوب هائی که هرگز نتوانسته شخصیت جسور و رهای مگ را در بند بکشد؛ چون حقیقت و توانمندی همیشه پیروز است. این هوشمندی، جسارت و متکی به نفس بودن که سرانجام مگ و خانوادهاش را از مهلکه رهانده است؛
در سیمای آرام و خشنی که لکههای خون بر آن نقش بسته است بروز میکند که در قابی مدیوم شات از نمائی پائین در سکانسهای پایانی فیلم Panic Room ، برای القای قدرت بسته میشود. کیت میلت در کتاب سیاست جنسی، نشان میدهد که نهادهای اجتماعی در جوامع غربی، به گونهای سامان یافته اند که پنهانی سلطهی مردان را تقویت میکنند و زیر دست بودن زنان را تثبیت میکنند.
همان طور که سیمون دوبوار در کتاب جنس دوم اعتقاد دارد:
– زن، زن به دنیا نمیآید. بلکه او را زن میکنند؛ یعنی طرح و شکلی که زندگی در پیش پای او قرار میدهد، او را موجودی ضعیف تر و در حقیقت جنس دوم میکند.
از دیدگاه لورا مالوی منتقد فمنیست، در کنار دیدگاهی که زن را در فیلمها به عنوان رانهای جنسی و مایهی چشم چرانی جنس مذکر معرفی میکند که در بطن محیط تاریک سینما میتواند به زوایای خصوصی زندگی زن نفوذ کند و مایهی لذت شود، از دیدگاهی دیگر، به سراغ این ایده میرود که مطابق نظریات فروید، زنان باعث بیدار شدن هراس از اختگی در مردان میشوند و مدام تفاوت جنسی را به یاد آنان میآورند.
به همین خاطر در سینما مردان دو رویکرد جدی برای دفاع در برابر این هراس بروز دادهاند؛ رویکرد اول که یک رویکرد سادیستی است، زنان را تا منتهای ممکن مورد شکنجه، پیگرد یا واکاوی قرار میدهد.
در این سبک فیلمها که مالوی فیلمهای نوآر و سینمای هیچکاک را نمونههای غایی آن میدانست، زنان بهشدت مورد تحلیل و واکاوی روانی قرار میگرفتند، معمولاً تحت تعقیب بودند و عموماً بهخاطر گناهانشان مجازات میشدند. در فیلم Panic Room اما با سیمائی نامتعارف نسبت به حضور زن در سینما مواجهیم که آیندهای روشن و قابل تأمل را با رویکرد زن به مثابه زن به تصویر میکشد.
بیشتر بخوانید: فیلم Ida آیدا اثر پاول پاولیکوفسکی، و من؟ چرا من اینجا نیستم؟
بیشتر بخوانید: فیلم Frankenstein ساختهی ۱۹۳۱ اثر جیمز ویل؛ هیولای درون
جودی فاستر که در این فیلم در پی جراحت زانوی نیکل کیدمن جایگزین وی میشود در مصاحبهای نسبت به این تصمیم گیری نظر خود را اینگونه بیان میکند:
– فکر میکنم من کاندیدای خوبی برای پریدن در این گونه نقشها به جای بازیگران دیگر هستم! البته خودم فکر میکنم دلیل اصلیاش این است که من خودم یک کارگردان هستم. همین نکته باعث میشود بدانم فیلمها چطور ساخته میشوند و میتوانم بدون اینکه نیازی به ملاقاتهای بی پایان قبل از فیلمبرداری باشد،
خودم را با گروه همراه کنم. البته من تمرینهای زیاد قبل از فیلمبرداری را دوست ندارم و حوصله ام سر میرود. این تمرینها خسته کننده هستند. اشتیاق برای حضور جلوی دوربین، اهمیت خیلی زیادی در کار ما دارد.
فاستر خود نیز در حین ساخت فیلمش که با مصدومیت شانهی راسل کورو مواجه و سرانجام متوقف میشود؛ به پروژهی Panic Room اضافه میشود و بازی درخشانی ارائه میدهد.
منابع: زن و لذت «تماشا» و «شیفتگی» به کالبد انسانی او در سینما/ نوشتهی ابراهیم قربانپور/ مجلهی چلچراغ
ماهنامهی سینمائی فیلم/ خرداد ۱۳۸۱/ شمارهی ۲۸۶
نگاهی اجمالی به فمنیسم ادبی/ نوشتهی آزاده مدنی
نقد ادبی فمنیستی/ نوشتهی سمانه (صبا) واصفی