ادبیات جهان

رمان پاییز پدرسالار نوشته گابریل گارسیا مارکز

رمان پاییز پدرسالار The Autumn of the Patriarch یکی از آثار درخشان گابریل گارسیا مارکز Gabriel García Márquez در سال ۱۹۷۵ است که نوشتن آن هفت سال به طول انجامید؛ داستانی تخیلی که به وقایع تاریخی دوران دیکتاتوری فرانسیسکو فرانکو در اسپانیا، آناستازیو سوموزا و رافائل تروخیو در جمهوری دومینیکن بسیار نزدیک است.

رمان پاییز پدرسالار در حقیقت خاطرات یک دیکتاتور در امریکای لاتین است که خود نویسنده درباره آن می‌نویسد:

“پدرسالار شعری است بر تنهایی قدرت و شرحی است بر زندگی یک دیکتاتور فنا ناپذیر.”

بیشتر بخوانید: گابریل گارسیا مارکز ۲۰۱۴-۱۹۲۷

گابریل خوزه گارسیا مارکِز (به اسپانیایی: Gabriel José García Márquez) (زادهٔ ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکدهٔ آرکاتاکا درمنطقهٔ سانتامارا در کلمبیا – درگذشته ۱۷ آوریل ۲۰۱۴) رمان‌نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کرد. مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ می‌شناسند که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان است.
گابریل خوزه گارسیا مارکِز (به اسپانیایی: Gabriel José García Márquez) (زادهٔ ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکدهٔ آرکاتاکا درمنطقهٔ سانتامارا در کلمبیا – درگذشته ۱۷ آوریل ۲۰۱۴) رمان‌نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کرد. مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ می‌شناسند که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان است.

رمان پاییز پدرسالار ، همیشه واقعیتی در پس واقعیتی که دیده می‌شود وجود دارد!

از صفحات ابتدایی رمان پاییز پدرسالار نمی‌توان مطلب منسجمی از داستان در ذهن شکل داد، که این ویژگی از قدرت نویسندگی گابریل گارسیا است، شاید اوج این قدرت را بتوان در کتاب شاهکار دیگرش به نام صد سال تنهایی که خواندن آن به شدت توصیه می‌شود، با پوست و استخوان لمس کرد.

نوشته هایی پر از توصیف و تصورات و واقعیات ملموس که سبکی یک نواخت و خشک به روایت می‌بخشند و آدم را تا دقایقی درگیر جملات سنگین و تامل برانگیز می‌کند.اصولا برای رمان هایی با سبک رئالیست جادویی باید مقداری حوصله به خرج داد زیرا از ویژگی بیشتر کتاب‌های شاهکار ادبی جهان این قلم نوشتن است که احتمالا گابریل گارسیا در آن پیشرو است.

باید گفت پاییز پدر سالار از آن دست رمان هایی است که زمان روایت در بستری سیال گونه به جلو و عقب پس و پیش می‌شود طوری که تمرکز در سیر خواندن آن الزامی است.

بیشتر بخوانید: رمان خاطرات روسپیان سودازده من نوشته گابریل گارسیا مارکز 

کتاب پاییز پدر سالار داستان ژنرال پیری را به تصویر می‌کشد که پنج هزار بچه نامشروع از او به دنیا آمده؛ در تنهایی و بی کسی و در کاخی فرسوده که در کثافت و فضله و تپاله حیوانات در آمیخته زندگی می‌کند و هنوز هم با همان رویه ظلم و زور و ستم و جنایت بر کشوری کوچک فرمانروایی می‌کند.

دیکتاتوری بی پدر همانند بیشتر دیکتاتور‌های تاریخ! دیکتاتور، به معنای واقعی کلمه در تمامی ابعاد شخصی و روحی – روانی، آنقدر عمیق که از جایی به بعد در داستان از دیکتاتور نبودن واهمه دارد.

این ژنرال با تمامی جنایات و انحراف‌های خاص خود آدمی مبتکر و خودخواه نیز هست. در میهمانی‌ها و مراسم کسی حتی جرات نفس کشیدن در حضورش را ندارد. علاوه بر مردم و اطرافیان حتی بستگان درجه اولش نیز از ظلم و جنایت او بی نصیب نمانده اند.

دیکتاتوری که پدرش معلوم نیست چه کسی است و دیوانه وار عاشق مادرش است و بعد از مرگش او را به طرز مضحک و مسخره‌ای در بین مردم تا مقام قدیسین بالا می‌برد و در مشکلات مادرش را به گونه‌ای صدا می‌زند که انگار خدا را صدا می‌زنند.

ژنرال در ابتدای حکومتش فردی است محبوب و مقدس و محترم که بی واسطه بین مردمش حضور دارد و مسیح وار در بین آنان قدم برمی دارد اما کم کم قدرت زیاد و خودکامگی با هم در می‌آمیزد و نهایتا پلیدی کامل نصیبش می‌شود. او بدل هایی نیز دارد که در برخی موارد این بدل‌ها هستند که در برخی جاها حضور دارند،

“همیشه واقعیتی در پس واقعیتی که دیده می‌شود وجود دارد.”

شاید پاییز پدرسالار از زمانی آغاز می‌شود که گروهی از نظامیان رده بالا بر علیه او کودتا می‌کنند. مردم هم دیگر همراه دیکتاتور نیستند. و مرگ با او سخن می‌گوید.

“آن همه عظمت گذشته چه فایده دارد حال آنکه در مرداب پیری آدم نتواند آرامش یابد و با آن‌ها زندگی کند! “

و حال دیگر زمانی بود که پدرسالار پر ابهت سابق به ناچار جوشانده‌های تقویت جنسی می‌خورد تا…

در انتهای داستان مانند انتهای داستان تمامی دیکتاتورهای تاریخ، این ترانه‌های شادی مردم بود که در خیابان‌ها طنین انداز شد و مرگ پدرسالار را جشن گرفتند

“مرگ او را که تا ابد با نوای آزادی بیگانه بود! “

گارسیا درباره تنهایی دیکتاتور گفته است:

” آدم هرچه بیشتر قدرت بدست بیاورد تشخیص این که چه کسی با اوست و چه کسی بر ضد او برایش دشوار تراست، هنگامی که قدرت به او دست یافت دیگر تماس او با واقعیت به کلی قطع می‌شود و این بدترین نوع تنهایی است. همه چیز دست به دست هم می‌دهند تا تنهایی او را کامل کنند.”

بیشتر بخوانید: داستان کوتاه چشم‌های سگ آبی اثر گابریل گارسیا مارکز و ترجمه احمد گلشیری

فاطمه گرایی

قهرمانانی ته نشین شده در قهوه و شب!

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. ممنون از نت نوشت عزیز . من همیشه مطالب خانم گرایی رو دنبال میکنم . سلیس بودن کلامشون ادم رو ترغیب به خوندن رمان ها میکنه . خسته نباشید میگم خدمتشون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا